ایران دیجیتال و بحران اعتماد
نصر: رشد صنعت دیجیتال مستلزم اعتماد جامعه است و دریغا که سیاستگذاران ایرانی در هیچ صنعتی به اندازه این صنعت به اعتماد جامعه لطمه نمیزنند. بیاعتمادی مردم به این صنعت به جایی رسیده که حتی کسبوکارهای دیجیتال کاملا خصوصی و مستقل را هم با بحران روبهرو کرده است.
به گزارش نصر، در صنایع سنتی، دارایی یک شرکت معادل مجموع ارزش داراییهای فیزیکی یعنی املاک و تجهیزات و موجودی انبار آن شرکت است که داراییهای مشهود نامیده میشوند.
تامین داراییهای مشهود معمولا نیازمند دسترسی به نقدینگی اولیه قابل توجهی است؛ به همین دلیل ایجاد کسبوکارهای سنتی معمولا سرمایهبر است؛ اما اگر این سرمایه تامین شود معمولا این کسبوکارها به تدریج سودده میشوند.
اما در کسبوکارهای دیجیتال معمولا ارزش این نوع داراییها زیاد نیست در عوض دادهای که از کاربران در اختیار دارند دارایی اصلی این کسبوکارهاست که دارایی نامشهود نامیده میشود.
به همین دلیل کسبوکارهای دیجیتال معمولا ساده و ارزان شروع به کار میکنند؛ زیرا نیازی به خرید ساختمان و تجهیزات ندارند؛ اما ممکن است خیلی سریع هم شکست بخورند؛ چون داده کاربر را با پول نمیشود خرید، بلکه باید اعتماد او را جلب کرد تا دادهاش را به اشتراک بگذارد. اینکه سرمایهگذاری روی استارتآپها را سرمایهگذاری خطرپذیر مینامند یک دلیلش همین است که صرف تامین سرمایه به معنای تضمین موفقیت نیست و ممکن است کل سرمایه دود شود و به هوا برود. یکی از مهمترین عوامل در موفقیت کسبوکارهای دیجیتال همین جلب اعتماد کاربران برای به اشتراکگذاری داده است.
در عین حال دنیای دیجیتال دنیای شخصیسازی است یعنی کسبوکارهای دیجیتال هر چه بیشتر از شما بدانند سرویس اختصاصیتری به شما میدهند که به ترجیحات و شرایط شما نزدیکتر باشد و طبعا شما هم به همین دلیل حاضرید به آنها دسترسی باز هم بیشتری بدهید. اثر شبکه هم عامل دیگری است که اعتماد میسازد. اثر شبکه یعنی هر اندازه آدمهای بیشتری از یک پلتفرم دیجیتال استفاده کنند مطلوبیت آن پلتفرم برای کاربران قبلی بیشتر میشود.
مثلا اگر افراد بیشتری در یک شبکه اجتماعی عضو شوند طبعا کاربران قدیمی دسترسی بیشتری به مخاطبان دارند و به همین دلیل انگیزه بیشتری برای استفاده از آن شبکه اجتماعی پیدا میکنند. اثر شبکه باعث میشود تعداد کاربران و طبعا حجم داده پلتفرمی که موفق به جلب اعتماد کاربران شدهاند، بهطور نمایی بالا برود.
این حجم دسترسی کسبوکارهای دیجیتال به داده افراد طبعا اهمیت مساله اعتماد را بیشتر هم میکند. خصوصیترین پیامها، عکسها و فیلمها، خرید و مصرف روزمره، شرایط جسمی و سلامت، رفتوآمدها و علائق و حتی چیزهایی که خود فرد به آنها اشراف ندارد مثل الگوها و عادتها همه اینها در قالب دادههای شخصی در کسبوکارهای دیجیتال ذخیره میشوند. هوش مصنوعی و فناوریهای زیستی چنان قابلیتهای جدید و شگرفی ایجاد کردهاند که میتوان فضای زیست روزمره فرد را تا آنجا شخصیسازی کرد که گویی شخص از جهان واقعی منتزع شده و در جهانی موازی زندگی میکند. متاورس محصول چنین سطحی از فناوری است. یا کاری که ایلان ماسک در شرکت نورالینک قرار است انجام دهد؛ یعنی تعبیه یک تراشه سختافزاری دیجیتال در بافت مغز بهنحویکه مستقیما مغز انسان را به رایانه متصل کند، مثالی از بالاترین سطح اشتراکگذاری داده انسان با کسبوکارهای دیجیتال است.
دادن این حد از دسترسی به دادههای انسان مستلزم اعتماد زیاد به کسبوکارهای دیجیتال است. فرد باید اطمینان پیدا کند داده او محرمانه میماند و در جایی که نمیخواهد یا علیه خودش استفاده نمیشود. در هیچ صنعت دیگری آدمها تا این حد بر اساس اعتماد عمل نمیکنند. بهویژه که در صنایع دیگر حق انتخاب آدمها محدودتر است. مثلا شاید خیلی از مردم به بانکها یا خدمات سلامت کشور خود اعتماد زیادی نداشته باشند؛ ولی گزینه به صرفه دیگری ندارند و ناچار به استفاده از همین خدمات در دسترس هستند. اما ماهیت اینترنت و صنعت دیجیتال جهانشمول و فراتر از مرزهاست و طبعا این محدودیت کمتر وجود دارد.
این موضوع باعث شده است که دولتها و نهادهای ناظر بهشدت به مساله محرمانگی داده کاربران حساس شوند. در سالهای اخیر انبوهی از قوانین و ضوابط در دنیا برای حفاظت از حقوق کاربر در جهان دیجیتال وضع شده و مدام هم در حال تکامل است. هدف تمام این قوانین اعتمادبخشی به کاربران و توانمندسازی آنها در استفاده از خدمات دیجیتال است. خود کسبوکارها هم بهشدت تلاش میکنند اعتماد کاربران را از دست ندهند. در یکی از معروفترین مثالها پس از حمله تروریستی سال۲۰۱۵ در سنبرناردینوی آمریکا که منجر به کشتهشدن ۱۴نفر شد شرکت اپل حاضر به همکاری با پلیس برای باز کردن قفل گوشی آیفون فرد تروریست نشد؛ چراکه نگران بود چنین کاری باعث القای این ذهنیت شود که اپل توان باز کردن قفل همه گوشیها و دسترسی غیرمجاز به داده شخصی روی گوشی کاربران را دارد.
اما در ایران روند برعکس است و ادارهکنندگان امور کشور با عملکرد خود، صدمه به اعتماد جامعه فناوری و صنعت دیجیتال را موجب میشوند. در آخرین نمونه رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس که از قضا رئیس کمیسیون ویژه بررسی طرح صیانت هم هست گفته: «مجلس به بحث مدیریت فضای مجازی ورود پیدا کرده اما نیمهکاره مانده است. اگر همان کار مجلس درباره فضای مجازی به نهایت برسد مدیریت پلتفرمها در دست حاکمیت قرار میگیرد نه دست بیرون که هر کار میخواهد انجام بدهد.»
درحالیکه در دنیا تلاش میشود با قانونگذاری از حقوق کاربر در برابر شرکتها و صاحبان قدرت حمایت شود در ایران تلاش میشود با سلب مسوولیت از شرکتها حقوق کاربر به نفع حاکمیت محدود شود.
طبیعی است در چنین فضایی اعتماد کاربر از بین میرود.
بهویژه که محدودیتهای جدی در دسترسی به اینترنت و فیلتر کردن تقریبا همه آنچه در دنیا بهعنوان اینترنت میشناسند، نشان داده است که حاکمیت به اینترنت به چشم یک تهدید نگاه میکند. بدتر آنکه بیاعتمادی جامعه در حوزههای دیگر هم به حوزه فناوری سرریز کرده است.
مردم گمان میکنند هر شرکتی که بزرگ شده و هر سرویسی که رواج پیدا کرده است، حتما سر و سری با قدرت دارد و کسبوکارهای دیجیتال هم از این بدگمانی بینصیب نماندهاند.
رونق صنعت دیجیتال بیش از آنکه به سرمایه نیاز داشته باشد به اعتماد جامعه نیاز دارد. سیاستهای محدودکننده فعلی و دامن زدن به بدگمانی جامعه به کسبوکارهای دیجیتال بزرگترین آسیب به این اعتماد است. اگر اعتماد مردم به شرکتهای فناوری ایرانی از بین برود، ایران دیجیتال معنایی نخواهد داشت و تزریق سرمایه هم مشکلی را حل نخواهد کرد.
نیما نامداری
انتهای پیام/
روزنامه دنیای اقتصاد