فيلم ساز ايراني در هاليوود در گفتگوي اختصاصي تشریح کرد:
هنر مي تواند جهان را تغيير دهد/ هيچ فاکتوري به اندازه هنر قدرت ندارد که بتواند تعاملات بين المللي را آسان تر کند
نصر: مريم پيربند از فيلمسازان جوان ايراني است كه چند سالي است به خاطر كار و تحصيل، در لس آنجلس آمريكاست.
به گزارش نصر، مريم پيربند، ليسانس علوم اقتصادي را در تهران فارغ التحصيل شده و تحصيلات تكميلي بازرگاني را از دانشگاه كمبريج گرفته است.
به گفته خودش مدتي بوي كاغذ و مركب در حرفه روزنامه نگاري خورده و حتي ترجمه و نقاشي هم كرده و در هواپيمايي هما هم فعاليت داشته است.
او مي گويد هيچ كدام از اينها مورد علاقه مريم پيربند نبوده و اكنون كه به كار فيلم سازي روي آورده، اين همان هنري است كه با روحياتش سازگاري دارد. خانم پيربند هم اكنون در فيلم سازي و كارگرداني در دنيا پرآوازه شده است.
او كه 13 سال است در اين حرفه فعاليت جدي دارد، مي گويد تا كنون 16 فيلم كوتاه، مستند و يك سريال ساخته است و در برخي جشنواره هاي مهم داور بوده است. پيربند سه سال پيش «اشك چشم» را در آمريكا ساخته بود. او معتقد است فيلمسازي هنري است كه فيلم ساز را به همه جاي دنيا مي برد و همه درها هميشه به روي بهترين ها باز مي شود.
خانم پيربند در گفتگوي اختصاصي با آقاي عظيم نيا يكي از هنرمندان آذربايجاني سينماي ايران به سوالات ما پاسخ داده و از تاثيرات هنر در فضاي بين المللي مي گويد.
او معتقد است هنر زباني بين المللي است و اگر به نقش خود به درستي بپردازد، يكي از ابزارهاي مهم ديپلماسي بين كشورها در حركت به سمت صلح جهاني است. در ادامه اين گفتگو با ديدگاه هاي اين فيلم ساز موفق بين المللي بيشتر آشنا مي شويم:
خانم پيربند لطفا بفرماييد هنر چگونه مي تواند به روابط بين الملل کمک کند؟
از نظر من سينما يک زبان است. يک زبان بين المللي براي گفتن! و هيچ زباني بين المللي تر از زبان سينما نيست.
به عقيده من که سينماي کم ديالوگ را مي پسندم، يک فيلمساز بخش هايي از زندگي خود مردم را به آنها نشان مي دهد و شاه كليد روابط بين الملل همان روابط بين انسان ها مي تواند باشد. از نظر من، فيلمسازي به شدت به اين مسئله جهاني مي تواند کمک کند. حتما شاخه هاي ديگر هنر هم مي توانند به اين قضيه کمک کنند. من خيلي ها را مي شناختم که نگاه درستي نسبت به ايران و ايراني نداشتند. اما با فيلم-هاي خودم يا فيلم هاي ديگر همکاران ايراني ام توانسته ام واقعيت هاي کشور خودم را که چقدر زيبا هست و مردمان خوبي داريم را سعي كرده ام نشان بدهم.
اصلا يکي از رسالت هاي جشنواره هاي بين المللي ايجاد روابط بين الملل است. به هر حال روابط فرهنگي هم جزو ابزارهاي ديپلماسي در روابط بين الملل است و شما نمي توانيدروابط فرهنگي و هنري کشورها را از روابط سياسي شان جدا کنيد. تا حد خيلي زيادي به همديگر تنيده شده است و بسيار در ذهنيت سياستمداران دنيا تاثير مي گذارد.
به نظر شما براي رفع مشکلات اجتماعي و سياسي در دنياي امروز مي توان از نقش قدرتمند هنر در چالش هاي نظام بين الملل بهره برد؟
ببينيد من مي توانم چند ساعت صحبت کنم راجع به اينکه هنر چطور مي تواند جهان را تغيير بدهد و چطور مي تواند به اين موضوع کمک کند. ما هنرمندها بخش بزرگي از جامعه جهاني هستيم، بگذاريد مثالي برايتان بزنم؛ يک فيلم؛ يک فيلم کوتاه حتي و يا يک موزيک ويدئو که خوب ساخته شده باشد و پيامي داشته باشد که از لحاظ احساسي با مردم ارتباط برقرار کند، شما به من بگوييد در چند قاره جهان مي تواند ظرف 24 ساعت سفر کند و ديده شود؟ حتما خيلي بيشتر! ما به عنوان هنرمند به راحتي مي توانيم کمک کنيم به رفع مشکلات اجتماعي وسياسي كشورها.
کتابي هست بنام «همديگر را تا سرحد مرگ فقط سرگرم کنيم» اين کتاب ساليان سال تجديد چاپ شده ولي اين متن تغيير نکرده است. ساليان پيش که اين را نوشته مي گفته که اين مشکل، اين مشکل برطرف نشده و اين مشكلات در دنيا هنوز هم هست چون درست به آن پرداخته نشده است و ما فقط در سرحد مرگ همديگر را سرگرم کرده ايم.
به نظر من بزرگترين وظيفه يک هنرمند اين است که موضوعي را به دنيا نشان بدهد وکاري بکند که آن را درست درک کنند اين مدلي کار کردن قطعا تاثير دارد.
ما چند تا فيلم مثل «فهرست شيندلر» داريم؟ چند نفر را مي توانيد پيدا کنيد که اين فيلم را ديده باشند و به اين نتيجه نرسيده باشند که نسل کشي چيز وقيح و زشتي است؟ حالا نسل کشي از هر جنسي باشد. به هر ترتيب هنر نقش بزرگ و جهاني دارد. اشخاص سياسي جهان جزو مخاطبين هنر هستند. پس آنها هم تاثيرپذيري دارند.
در تعاملات بين المللي هنر خيلي نقش دارد. هنرمندان يک کشور دارايي هاي آن کشور هستند و در عرصه سياسي مي شود از آنها استفاده کرد.
چالش هاي زندگي جهاني امروز چيست؟ همه ما با آنها درگير هستيم. منِ فيلمساز هم با آن درگيرم آقاي بقال هم با آن درگير هست. اين چالش ها کاملا مشخص است. هيچ فاکتوري به اندازه هنر قدرت ندارد که بتواند تعاملات بين المللي را آسان تر بکند. الان ما چند تا دانشمند شرق شناس در جهان داريم؟ زماني که من در ايران بودم مدتي را با آقاي دهباشي کار مي کردم.
بسيار افراد محقق مي ديدم که آمده بودند ايران در رابطه با بناهاي تاريخي ايران و زبان فارسي تحقيق مي کردند. اينها تعاملات فرهنگي هستند.
وظيفه هنر و سينما به طور خاص در ظاهر اين است که شادي و سرگرمي ايجاد کند. از زمان ارسطو در کتاب بوطيقا مسئله ارزش ها مطرح شده است. مسئله ارزش يعني آن ارزشي که پشت هر اثر هنري مثلا داستان/ فيلمنامه يا هر چيزي گنجانده شده است. اين يک ارزش اخلاقي يا يک ضد ارزش اخلاقي است.
ما درباره تأثير گذاشتن اين ارز ش ها باهم صحبت مي کنيم. ما در کنار اين که مردم را شاد يا سرگرم مي کنيم به آنها انگيزه هم مي دهيم. داريم چيزي را در ذهن مردم بارگذاري مي کنيم و آنها را سوق مي دهيم به سمت تفکري عميق تر و درگير شدن با قسمت بيشتري از جهان و پيدا کردن يک جهان بيني بهتر كه مي تواند الهام بخش صلح جهاني شود.
اوايل فيلمسازي ام بود و فيلم صد ثانيه اي مي ساختم و دو تا صد ثانيه براي حوزه هنري ساخته بود و چند بار هم در جشنواره حوزه هنري نمايش داده شد و خودم يادم نيست که اين فيلم ها را به جايي داده باشم نمي دانم چطور بعد از هفت/ هشت سال که آمريکا بودم از کانادا جشنواره اي با من تماس گرفتند و گفتند بايد بيايي و فيلمت اينجاست و من شوکه شدم که چه فيلمي؟ گفتند: فيلم صد ثانيه اي. شوکه شدم که اين فيلم را به جايي نداده بودم.. ولي رفتم.
چرا انقدر اين فيلم را دوست داشتند؟ چون فيلم درباره دختر بچه ايراني بود که رفتارهاي مادرش را تقليد مي کرد و اين که مادر ايراني اينطوري هم هست!. اين موضوع خيلي قشنگ هست که فيلمت سفر خودش را آغاز کرده و هرگز توقف نکرده است و تو به مادر ايراني و دختر ايراني ات اجازه دادي که دور دنيا برود و بچرخد و مردم با آنها ارتباط برقرار کنند و اين همان فاكتور موثر تأثيرگذاري است.
هنر به رغم منحصر بفرد بودن و تاثير شگرفش بر روي افراد چگونه مي تواند به عنوان عاملي براي ديپلماسي به خواسته هاي افکار عمومي در ساير کشورها پاسخ دهد؟
اين سوال شما يک شمشير دو لبه است براي يک هنرمند. من به اين اعتقاد دارم که هنرمند مثل يک پزشک قسم خورده بايد رفتار بکند. البته جهان بيني آن هنرمند، اعتقادات، خانواده اي که در آن بزرگ شده و نوع نگرش اش به مسائل دنيا خيلي تاثير دارد در اثري که توليد مي کند اما کافي است که بخواهد داده اشتباهي را در ذهن مخاطب بارگذاري بکند. مثلا براي اين که بخواهي گروهي از افراد جامعه را بد و منفور نشان بدهي. اصلا لازم نيست قصه بدي راجع به اينها بنويسيد.
يا بگوييد اينها بد هستند. کافيست موقع بازي گرفتن از بازيگرها زبان بدني به اينها بدهي که مردم، اين قوم را دوست نداشته باشند. اين ظلمي است که يک هنرمند دانسته مي تواند در خدمت يک سياست پنهان اين كار را انجام بدهد. برعکس من بارها کسان ديگر را بخصوص در کشورهاي ديگر ديده ام که به يک چيز اعتقاد ندارند، پروژه را قبول کردند اما طوري فيلم را ساختند که بدتر شده است.
مخاطب عاشق آن سيستم شده است بجاي اينکه از آن بدش بيايد. به راحتي مي توان با هنر تاثيرگذاري کرد و آنچه شما در کشوهاي ذهن طرف جاسازي مي کنيد را به راحتي مي توانيد آنگونه که خودتان دلتان مي خواهد، مرتب بکنيد.
به نظر شما چرا هنر و هنرمندان ما در عرصه تعاملات بين المللي به فراموشي سپرده شده اند و از دارايي هاي فرهنگي، هنري و معنوي آنها به عنوان عامل هاي تاثيرگذار در عرصه ديپلماسي استفاده نمي شود؟
ديپلماسي از معني اش هم برمي آيد که توانايي مديريت روابط دولت ها و ملت ها در سطح جهاني است. معمولا از طريق افراد سياسي يا نماينده يک کشور اتفاق مي افتد از نظر من هنرمند هم نماينده کشور حساب مي شود. شخصا براي من هم موارد متعددي پيش آمده که به عنوان نمايندة فرهنگ و هنر کشورم سوالهاي زيادي از من بعد از فيلم هايم شده است.
نمي توانم بگويم که چرا از هنرمندان در عرصه ديپلماسي استفاده نمي شود. همه هم مي دانيم که اين عدم استفاده اشتباه بزرگي است. جلوي هنر را نمي توان گرفت چون يک زبان بين المللي است. نمي توانيد جلوي-اش را بگيريد و اثرش را بر روابط بين المللي مي گذارد.
اين روزها ديدگاه هنرمندان ديگر کشورها نسبت به هنر و هنرمندان ايراني چيست؟
حقيقتش اين است آنچه که من شخصا تجربه کرده ام را مي توانم در موردش حرف بزنم اين است که نگاهشان در مورد ما ايرانيان مثبت بوده است. من هرکجا که رفته ام به من خوش آمد گفته اند و با فيلم هايم ارتباط برقرار کرده اند. گفتم من عاشق فيلم هاي کم ديالوگ و فيلم همه فهم هستم. اگر چيزي هست که ممکن است آنها نفهمند سعي مي کنم هرجوري هست روشن اش بکنم. بنابراين افراد زيادي با فيلم هاي من ارتباط برقرار مي کنند. حتي وقتي بالاي 50 فيلم ايراني در موضوعات و ژانرهاي مختلف در آمريکا اکران کردم، سالن هاي زيادي در اختيار من قرار گرفت و آدم هاي زيادي آمدند و نشستند و فيلم ها را ديدند و راجع به فيلم با فيلمساز حرف زدند. اين نشانه اين است که هنرمندهاي ايراني را قبول دارند و برايشان احترام قائل هستند. يا ناشر فرانسوي براي دو جلد از کتاب پرفروش دنبال چهره يک زن از کشورهاي خاور ميانه مي گشتند که سوابق خوب فعاليت هنري و فرهنگي داشته باشه. وقتي با من تماس گرفتند واين را توضيح دادند خوشحال شدم که توانستم کاري انجام دهم که به افتخارات زن ايراني بيانجامد.وقتي تصوير يک بانوي ايراني روي جلد پرفروش ترين رمان جهاني قرار مي گيرد اين خودش نشان دهنده توجه جهاني به هنرمند ايرانيست.
به نظر شما هنرمنداني که خارج از ايران اقامت دارند سفيران فرهنگي و هنري خوبي براي جامعه ايراني هستند؟
همه هنرمنداني که خارج از ايران اقامت دارند چه بخواهند و چه نخواهند نماينده فرهنگي و هنري ايران هستند. حالا اينکه خوب هستند يا بد دقيقا بر مي گردد به شخصيت خودشان. همه نماينده فرهنگ غني و قديمي و قدمت دار کشورمان هستيم. نماينده مردم محترم مان هستيم. من راجع به پوشش و رنگ لباس و راجع به آنچه که مي خوردند و مي پوشند، صحبت نمي کنم. من راجع به ديدگاه و جهان بيني که از خودشان به عنوان يک ايراني دارند به ديگران نشان مي دهند، صحبت مي کنم. بسيار مهم است که وقتي به تو به عنوان يک هنرمند ايراني اعتماد شد بايد مراقب باشي آن را خدشه دارش نکني و کار بقيه را سخت نکني که آن اعتماد را دوباره بسازند.
چقدر هنر و معماري ايراني در کوچه و خيابانهاي ديگر کشورها به چشم مي خورد؟
معماري ايراني در کوچه و خيابان کشورهاي ديگر شايد خيلي ديده نشود اما معماري ايراني شناخته شده است. خوشبختانه اين اواخر ديدم که کساني که در صنعت مد و فشن فعاليت مي کنند حتي کساني که ايراني نيستند از معماري ايراني روي لباس ها خيلي استفاده کرده اند. البته بيشتر اصفهان و بادگيرهاي يزد و جاهاي شناخته شده را مي شناسند. يا عكس سقف مساجد را يک نفر در بک گراند گوشي اش گذاشته بود. خوشحال شدم که شناخته شده است و اينها قابل پاک شدن از تاريخ نيست.
جايگاه کنوني هنر خود را در کجا مي بينيد؟
من فکر مي کنم يک مسافر هستم. مسافري که از مرحله اي به مرحله بعدي حالا هر چه هست مي روم. در اين سفر هم کارهايي که خوشحالم مي کند و کارهايي که حس خوبي به من مي دهد و کارهايي که مثبت است را انجام مي دهم و همه آنها را از هنر پيدا کرده ام. مي دانيد که من از شغل ديگري آمده ام. ده سال آن شغل و چهار سال هم درس خواندن براي آن شغل و يعني 14 سال را کنار گذاشته ام و از صفر رشته سينما را شروع کرده ام و خودم را در اين پيدا کرده ام. مي دانم که اين سفر جذاب ترين سفر زندگي ام است. جايگاه من همين هست که فقط دارم يک چيزهايي را نشان مي دهم و چيزهايي را هم تماشا هم مي کنم. من تماشاچي هستم که از زبان خودم که فيلمسازي است، قصه هايي را براي آدمها تعريف مي کنم.
غير از هنر در چه عرصه و مسندي بوديد بيشتر به درد جامعه مي خورديد؟
گفتم من از يک شغل ديگر آمده ام. اقتصاد خوانده بودم اقتصادي که در دانشگاه خواندم. در کمبريج هم دو سال انگليسي مديريت بازرگاني خواندم و هم دوره هاي مربوط به آن را. در «ايران اير» کارمند رسمي دولت بودم. شغلم خيلي خوب بود و خودم هم يکي از بهترين کارمندهاي ايران اير بودم. اما او من نبودم. بعد شروع کردم به ترجمه اما او هم من نبودم. بعد چون از بچگي نقاشي مي کردم، شروع کردم به نقاشي. اتفاقي هم در نقاشي برايم افتاد ولي هيچ وقت در موردش حرف نزده ام. من چيزهاي مختلفي را امتحان کردم اما آنچه بيشتر از همه به من کمک مي کند که انسان مفيدي باشم، سينما و فيلمسازي است. مطمئن هستم در جايگاه فيلمساز تاثير بهتري روي جامعه مي توانم بگذارم.
از آخرين کار و پروژه هاي جديد چه خبر؟
آخرين فيلمي که ساختم و تمام شده؛ فيلم سينمايي «فصل قاصدک» بود که توليدش خيلي طولاني شد. مساله اي پيش آمد و به خاطر دوست تدوينگر که از ايران دعوت کرده بودم دچار برخي مشکلات شد اما خوشبختانه با تعويض تدوينگر، فيلم در شرايط خيلي خوبي پيش رفت و حالا کم کم براي نمايش اماده مي شود الان هم با يک کمپاني بزرگ هاليوودي قرارداد فيلمنامه نويسي دارم و با دو نفر به صورت گروهي درحال ديالوگ نويسي براي يک فيلم مهم هستيم. اين فيلم درباره از يکي از کشورهاي همسايه ايران است و دارم روي آن کار مي کنم. من را بخاطر اينکه زني خاورميانه اي هستم به اين پروژه دعوت کرده اند. مشاور پروژه مستندي هستم که در آمريکا ساخته مي شود و راجع به يک خانم افغان هست. کارهاي ديگري هم پيشنهاد شده که هنوز به مرحله عقد قرارداد نرسيده.
اگر قرار بود در مورد تبريز فيلم بسازيد، دوست داشتيد چه سوژه اي را انتخاب کنيد؟
اگر قرار بود در تبريز فيلمي بسازم حتما فيلمي مي ساختم که لوکيشن محور باشد چون تبريز لوکيشن-هاي خوبي دارد براي فيلمسازي. و اگر قرار بود بسازم حتما درباره روابط زن و مرد و روابط اجتماعي مي-ساختم.
به دليل اينکه خانواده هاي تبريزي از يک کلاس خاصي هستند و از نظر من يک رتبه اجتماعي خاصي دارند. حتي اينجا من دوستان تبريزي خيلي نزديک دارم از خانواده هاي مشهور تبريز که اتفاقا رفت و آمد دارم اينجا. آنقدر راحت با اين اشخاص مي تواني رفت و آمد داشته باشي. بخاطر اينکه اينها يک سري اصول اخلاقي را رعايت مي کنند. يک سري اصول پاکيزگي. بسيار خانه دار، کدبانو. حتي آقايان شان هم. بسيار مسئوليت پذير و بسيار حامي هستند. من اين را به تجربه مي گويم. اهل مطالعه هستند و کلاس اجتماعي بالايي دارند و خيلي خوشم مي آيد که به زبان خودشان وفادارند. خيلي خوشم مي آيد و اينها مي تواند بسيار به ساختن شخصيت هاي جذاب در فيلم کمک کند. زني که اقتدار دارد. به نظر من شما مي توانيد فقط زن تبريزي را پيدا کنيد که اقتدار دارد و مرد قدرتمند تبريزي را در مسيري قرار مي دهد که براي هر دوشان زيبا و جذاب است. روابط اجتماعي شان را خيلي مي پسندم و اگر بخواهم فيلم بسازم روابط چنين انسانهايي در لوکيشن هاي زيباي تبريز را مي سازم.
دوست داريد ژانر فيلم هاي شما مستند باشد يا داستان؟
هيچ فرقي نمي کند. براي من مهم اين است که حرفي را که مي زنم بتوانم به بهترين شکل ارائه بدهم. حالا در هر قالبي مي خواهد باشد. بعضي از سوژه ها را نمي شود، داستاني گفت و برخي را هم حتما بايد داستاني گفت. اين اواخر کاري به من پيشنهاد شده است که دارم رويش فکر مي کنم. کمي رفتن به آنجا خطر جاني دارد و مي خواهم قبولش بکنم و آن را انجام بدهم. اين سوژه از آن سوژه هايي است که حتما بايد مستند کار بشود. حداقل يک بخشي از آن بايد مستند کار بشود، چون راجع به يک زن هست. زن خيلي خاصي است. تا اتفاق خاصي برايش نيفتاده است بهتر است من بروم و مستند را فيلمبرداري کنم. سوژه هايي هم هستند که آنقدر سوژه هاي قويي هستند که مي تواني در قالب داستان تعريف بکني. بستگي به خود سوژه دارد که بتواني زبانش را پيدا کني فرقي نمي کند.
يک برداشتي بين هنرمندان ايراني هست که تعدادي از فيلمسازان براي گرفتن جوايز بين المللي دست به تخريب جامعه زده و اغلب فيلم هاي تراژيک و سياه مي سازند و به نوعي همه مي خواهند دنبال رو آقاي اصغر فرهادي باشند؟
من خيلي محتاط راجع به اين چيزها صحبت مي کنم. بخاطر اينکه اصلا توان بحث يا به اصطلاح خودمان دهان به دهان شدن با افراد خاصي که فرهنگ شان را نمي شناسم را ندارم. اما اينطوري بگويم که در ساخت فيلم هاي خودم ممکن است که به يک معضل اجتماعي پرداخته ام اما در عين حال راه حلش هم هست و همه راهها را نبسته ام. من در فيلم «با من برقص» در عين حال که معضلي را نشان مي دهم، سه تا زن قوي دارم که خودشان کار خودشان را انجام مي دهند. من هيچ چيز را غير واقعي نشان نداده ام. فيلم را بر اساس سوژه واقعي ساخته ام.
در آخر بي نهايت سپاسگزارم از اينکه وقت خود را در اختيار ما قرار داديد، اميدواريم همواره شما را در اوج ببينيم. در پايان اگر احساس مي کنيد نکته اي قابل ذکر يا پرسشي که دوست داشتيد پرسيده شود و جا افتاده بفرماييد تا خداحافظي کنيم؟
من از از شما و تلاشگران هفته نامه خانه تبريز به جهت توجه به هنر و سينما تشكر مي كنم كه با ر ديگر واسطه اي شدند تا از اين طريق با مخاطبانشان از دغدغه هاي اين ابزار بين المللي صحبت كنيم. موضوعي هست که مردم در خصوص آن اطلاعات كافي ندارند و اطلاعات تخصصي درباره جوايزي يا نشان هايي که به افراد داده مي شود، ندارند. تعجب مي کنم چند سال از افتخار آفريني فيلمي مي گذرد، همچنان آن جايزه را اشتباه تعبير و ترجمه مي کنند.
شخص هم به روي خودش نمي آورد، در حالي که خودش مي-داند که جايزه به چه چيزي داده شده است؟ به مجموع يک فيلم داده شده يا به شخص کارگردان داده شده است. مترجمين اخبار هم در خصوص جوايز فستيوال ها دقت نمي کنند و آنهايي که اهل سياه نمايي هستند، اهل سوء استفاده از کلمات در ترجمه هستند تا بتوانند خودشان را مطرح کنند. من چنين رفتار را غير حرفه اي مي دانم كه بايد ازش اجتناب كرد.
گفتگو از: عظيم نيا
تنظيم: مهدی ابراهيم پور/ هفته نامه خانه تبريز
انتهای پیام/
نصر