گزارشی از مخزن کتابخانه مرکزی تبریز/
گنجی بزرگ در زیرزمین کتابخانه مرکزی تبریز خفته است
نصر: اینجا مخزنی از کتابهای تاریخی نیست، بلکه خود تاریخ است که البته دو راوی دلسوز و دلنشین دارد. دو کارمندی که اثری از روحیهی کارمندی در آنها ندیدم. برای منی که سالها در حوزهی کتاب قلم زدهام و با مشکلات کارمندان نهاد کتابخانههای عمومی در کشور آشنا هستم، تماشای دو کارمندی که بدون اینکه لب به گلایه بگشایند، به خاطر عِرق به تاریخ و وجدان بیدار خود با صد در صد توان سعی در زنده نگه داشتن تاریخ دارند، جای بسی تعجب دارد. طبقهی زیرین کتابخانهی مرکزی تبریز، پشت درهای فلزی که محکم با قفل بسته شدهاند، پشت قفسههای ریلی آهنین، گوشهای دنج، گنجینهای ارزشمند از تاریخ این مرز و بوم را در دل خود جای داده است.
به گزارش نصر، قرار است این بار فارغ از هیاهوی خبرهای روزمره و تلخ، دنیای حوادث، اتفاقات ناگهانی و اخبار تورمزده قدم در گذشته بگذاریم. همراه و راهنمای من در این سفر چند ساعته به گذشته؛ آقای علیرضا صرافی از اهالی مطبوعات و یکی از فعالان فرهنگی تبریز است که البته بانی و هماهنگکنندهی این گزارش هم است. وارد زیرزمین کتابخانهی مرکزی تبریز میشویم. این پایین دو عزیز، دو علاقهمند به تاریخ و ادبیات و کتاب و دو کارمند دغدغهمند منتظر ما هستند؛ خانم افسانه یاجم؛ مسئول مخزن خطی و کارشناس بخش مرمت و آقای اکبر تقیپور؛ کارشناس مسئول نسخ خطی، آزمایشگاه و مرمت.
بعد از کمی گپ و احوالپرسی، لابلای کتابها راهی گذشته میشویم. به هر گوشهای که مینگری گویا صفحهای از تاریخ به رویت گشوده میشود. ورودی بخش به حالت موزهوار است و تعدادی کتاب نفیس به نیابت از سایر کتابها در معرض تماشا قرار دارند.
کتاب «سیرالملوک» خواجه نظامالملک طوسی که در قرن هفتم نگاشته شده و در حافظهی ملی یونسکو نیز ثبت شده است – سومین اثر کتابخانه مرکزی تبریز (ملی سابق) است که در حافظهی ملی ثبت شده-، نخستین کتابی است که مسئولان این بخش به ما معرفی میکنند. در ادامه از پشت ویترین نگاهی میاندازیم به کتابهای «مجموعه رسائل ریاضیات» خواجه نصیرالدین طوسی که در قرن هشتم و به زبان عربی نگاشته شده است و شامل چندین رساله در رابطه با هیئت، نجوم، هندسه، ریاضی و … است که تعدادی از این رسالهها منسوب به خط خود او است. در تمام صفحات کتاب اشکال هندسی برای درک بهتر مطالب رسم شده و بعدها حاشیههایی توسط خوانندگان کتاب در دورانهای مختلف بین قرن هشتم تا قرن حاضر روی آن نوشته شده است.
«دیوان مراثی» بایسنقر میرزا که برگرفته از اشعار ۱۲ شاعر در سوگ بایسنقر میرزا است و در قرن نهم هجری توسط «اظهر تبریزی» کتابت شده، به همراه کتابهای «قانون» ابنسینا، «صحیفه سجادیه»، «گلستان سعدی»، «مصباح کفعمی»، «اخلاق محسنی»، «نهجالبلاغه» و «مثنوی معنوی» از دیگر کتابهایی هستند که میتوان در این قسمت به نظاره نشست.
۳ هزار جلد نسخ خطی در کتابخانه مرکزی تبریز
به گفتهی آقای تقیپور این بخش از کتابخانهی مرکزی از سال ۱۳۸۰ با انتقال کتابها از محل قدیم کتابخانهی ملی تبریز واقع در باغ گلستان تشکیل شده است و در حال حاضر بالغ بر سه هزار جلد نسخهی خطی در اینجا نگهداری میشود که بیشتر این کتابها اهدایی هستند. حاج حسین و حاج محمد نخجوانی که به برادران نخجوانی معروف هستند به تنهایی دو هزار نسخه کتاب به کتابخانه مرکزی تبریز اهدا کردهاند که ۸۳۶ جلد متعلق به حسین و یکهزار و ۱۶۳ جلد اهدایی محمد است.
او در ادامه از دیگر اهداکنندگان کتابهای نفیس از جمله آقایان محمد علی مولوی، مدرس خیابانی، سلطانالقرایی و خانم اسدالهینیا یاد کرده و میافزاید: اهدا کننده کتاب زیاد است ولی من فقط به اسامی این افراد که جزو شخصیتهای فرهنگی هستند و تعداد بالایی کتاب اهدا کردهاند بسنده میکنم.
در ادامه کتابگردیمان چندین لوح روی دیوار نظر من را به خود جلب میکند، گویا این لوحها زیارتنامه هستند و به دلیل فرسودگی بهسختی میتوان آنها را خواند.
خانم یاجم در رابطه با این لوحها میگوید: دو عدد از زیارتنامهها روی کاغذ نوشته شده و سپس روی تکیهگاه چوبی چسبانده شده و یکی روی چوب حکاکی شده است. هر سه لوح به عنوان پایاننامهی کارشناسی رشتهی مرمت دانشگاه هنر اسلامی تبریز مرمت شدهاند.
در قسمتی دیگر از دیوار این بخش نقشهی پروس (آلمان) که متعلق به سال ۱۸۸۳ میلادی است را مشاهده میکنیم. نقشهی کاغذی با تکیهگاه پارچهای است و همانند زیارتنامهها توسط دانشجوی دانشگاه هنر اسلامی تبریز با همکاری اساتید مرمت شده است.
در جریان این بازدید خانم یاجم تعدادی از کتابها را برای نمونه نزد ما میآورد تا به ما معرفی کند از جمله این کتابها میتوان به «منتخب دیوان صائب تبریزی» که با خط و امضای خود صائب در دورهی صفوی نگاشته شده است، اشاره کرد.
«کلیات امیرعلی شیر نوایی» متعلق به قرن۱۰ق.، «ذخیره خوارزمشاهی» که در قرن هفتم هجری کتابت شده و «مفردات ابن بیطار» از دیگر کتابهایی است که مشاهده میکنیم.
کتابهایی با جلد لاکی
کتابهایی با جلد لاکی نیز در این مخزن موجود است که رنگها و نقشهای منحصر به فرد آن جلوهی خاصی به کتابها بخشیدهاند، گویی تمام این کتابها گلستان سعدی را برایت به تصویر میکشند. در ساخت جلد لاکی ابتدا روی بوم مقوایی در نظر گرفته شده برای دو لَت جلد نقاشی شده و سپس روی جلد با روغن کمان پوشانده میشد.
«دیوان کمال خجندی» اهدایی محمد نخجوانی یکی از کتابهایی است که آقای تقیپور به ما نشان میدهد و با آب و تاب داستان سفر حاج محمد نخجوانی به پنج کشور را برای بهدست آوردن این کتاب تعریف میکند. ماجرا از این قرار است که حاج محمد زمانی که برای تجارت چای به هندوستان رفته بود، این کتاب را میبیند اما هنگامی که برای خرید کتاب میرود، متوجه میشود یک نفر تاجر چینی آن را خریده است. بنابراین حاج محمد همزمان با انجام دادن کارهای تجاری راهی چین میشود، اما قبل از او فردی لبنانی کتاب را خریده و با خود برده است، و او سمت لبنان میرود، اما آنجا نیز دستخالی میماند و نهایتا در سال ۱۳۴۴ قمری موفق به خرید کتاب در پاریس میشود.
کتاب «هیئت» که در زمان فتحعلیشاه کتابت شده و در قطع سلطانی است (ابعاد ۵۱ در ۳۶) یکی از بزرگترین کتابهایی است که میبینیم. این کتاب در واقع نوعی تقویم نجومی است که به اوضاع کواکب و ساعت خوشی و… در طول سال اشاره دارد، البته نویسندهی کتاب مشخص نیست.
نسخهی قرآن خطی در ابعاد ۱۱ در ۷ از دیگر کتابهایی است که نمیتوان بهراحتی از کنارش رد شد. این کتاب آنقدر کوچک است که بهسختی میتوان تصور کرد چطور جلدسازی، تذهیب و کتابت شده است. گرچه کتابهای کوچکتر از این هم وجود دارد که چاپی هستند، اما نکته قوت این کتاب خطی بودن آن است.
کتابهای «وقفنامه ربع رشیدی» اولین اثر ثبت شده ایران در حافظهی جهانی یونسکو، «مرقعات» مشتمل بر ۵۲ اثر خوشنویسی، «ریحانهالادب» به خط مدرس خیابانی در مورد فرهنگ بهارستان و «دیوان نظمی» با دستخط خود او که همانطور که استاد نظمی درون پوشش پارچهای به کتابخانه اهدا کرده است، حفظ شده است، از دیگر کتابهای ارزشمند موجود در این مجموعه هستند.
دو کتاب «ترجمه تاریخ سیاح» و «جام جهاننما» با چاپ سربی و به ترتیب متعلق به سالهای ۱۱۴۲ و ۱۱۴۵ قمری هستند که در استانبول چاپ شدهاند، نیز از قدیمیترین کتابهای موجود در این کتابخانه هستند.
همینطور که گشت میزنیم خانم یاجم از روزمرگیهایش در این بخش برایمان میگوید؛ از حضور پژوهشگران، و علاقهمندان به تاریخ و فرهنگ تا دانشجویانی که درخواست تصحیح کتابهای قدیمی را دارند، اما بعد از چند بار رفتو آمد و دیدن سختی کار تصحیح و تحقیق، فرار را به قرار ترجیح میدهند. در مقابل او از افرادی نام میبرد که عاشقانه ساعتها را اینجا میگذرانند و تحقیق میکنند.
نسخهی تاریخی انجیل رسولان
آخرین کتابی که در این بخش به تماشا مینشینیم، نسخهی قدیمی «انجیل» معروف به «انجیل رسولان» است. حرف و حدیث درباره این کتاب زیاد است اما سوای از گفتهها، در اصل این کتاب به زبان سریانی روی کاغذ پوست نوشته شده و قدمت آن نزدیک به ۱۰۰۰ سال تخمین زده میشود؛ بخشهایی از کتاب که نسبت به سایر صفحات رنگ روشنتری دارند، ۸۰۰ سال قبل توسط «داوید ابن ملکشاه» در روستای موشآباد در روی کاغذ بازنویسی شدهاند. این کتاب هم در حافظهی جهانی یونسکو ثبت ملی شده است، با این حال باید تاکید کرد، آن نه قدیمیترین نسخهی انجیل در جهان؛ بلکه قدیمیترین نسخه خطی موجود در کتابخانهی مرکزی تبریز است.
در ادامه دیدار از بخش کتب خطی و نفیس سری به قسمت اسناد میزنیم که پر است از انواع قبضها، نامههای اداری، اسناد و… که هنوز نه فهرستنویسی شدهاند و نه طبقهبندی.
اینجا گنجینهای وسیع را در دل خود جای داده است که اگر قرار باشد هر تک تک کتابها را نام ببریم، از حوصلهی جمع خارج است. چرا که هر کتابی برای خودش داستانی دارد، داستانهایی که متاسفانه اغلب راوی (مصحح، محقق، پژوهشگر و …) ندارند.
گمان میکنم بیش از سه ساعت است که اینجا را گشتهایم و هنوز فقط تنها اطلاعات مختصری آن هم به صورت تیتروار در رابطه با چند کتاب به دست آوردهام، اما اغراق نکردهام اگر بگویم کولهباری از «ندانستن» را با خود به سوغات میبرم. ندانستنی که قطعا سرآغاز دانستن خواهد بود.
اینجا مخزنی از کتابهای تاریخی نیست، بلکه خود تاریخ است که البته دو راوی دلسوز و دلنشین دارد. دو کارمندی که اثری از روحیهی کارمندی در آنها ندیدم. برای منی که سالها در حوزهی کتاب قلم زدهام و با مشکلات کارمندان نهاد کتابخانههای عمومی در کشور آشنا هستم، تماشای دو کارمندی که بدون اینکه لب به گلایه بگشایند، به خاطر عِرق به تاریخ و وجدان بیدار خود با صد در صد توان سعی در زنده نگه داشتن تاریخ دارند، جای بسی تعجب دارد.
اینجا جزو معدود جاهایی است که حس شکوه و افسوس را تواماً میتوان تجربه کرد. شکوه تاریخ از یک سو و افسوس از اینکه هنوز نتوانستهایم راوی لایقی برای این عظمت باشیم.
ساناز شهابی
انتهای پیام/
نصر