گزارش اختصاصی نصر از جلسه دادگاه/
قتل پیرزن ملکانی به خاطر " طلا "
نصر: دو متهم جوانی که در ۲۷ بهمن ماه سال ۱۳۹۸ پیرزنی را در شهرستان ملکان در منزل شخصی اش به قتل رسانده و متواری شده بودند، در شعبه سوم دادگاه کیفری یک آذربایجان شرقی پای میز محاکمه رفتند.
به گزارش نصر، روزهای پایانی سال ۱۳۹۸ بود، و در حالی که اهالی یکی از روستاهای شهرستان ملکان خود را برای نوروز سال ۱۳۹۹ آماده می کردند؛ خانه ای رنگ خون به خود می گیرد و کل روستا در شوک فرو می رود. شوک قتل پیرزنی در منزل شخصی اش توسط عده ای ناشناس! صبح وقتی همسرش از خواب بیدار می شود، در کمال بهت و ناباوری با جسد خونین همسرش در حالی که وسط پذیرایی افتاده بود، مواجه می شود.
موضوع از طریق پلیس ۱۱۰ به کارآگاهان پلیس آگاهی ملکان مخابره و آنان نیز به همراه بازپرس، برای بررسی جسد و کشف پشت پرده های قتل پیرزن عازم محل جنایت می شوند و با انجام تحقیقات گسترده، از طریق پسر مقتول که آن شب مهمان مادرش بوده و نیز از مجرمان سابقه دار است؛ به مضنونان اصلی این پرونده، کمال و محمد، می رسند. هر دو اعتیاد به مواد مخدر و نیز کمال باجناق حسین و فردی سابقه دار است.
درخواست قصاص از سوی اولیای دم مقتول
حال بعد از گذشت دو سال، جلسه رسیدگی به اتهامات متهمان این پرونده روز شنبه، هفتم اسفند ماه سال جاری در شعبه سوم دادگاه کیفری یک آذربایجان شرقی به ریاست قاضی صادقیان برگزار شد.
در ابتدای جلسه قاضی صادقیان از تک تک اولیای دم (فرزندان مقتول) حاضر در جلسه خواست تا شکایت خود را به دادگاه ارائه دهند که همگی آنان درخواست قصاص را از محضر دادگاه خواستار شدند.
به خاطر نیاز مالی شدید سرقت کردم
بعد از درخواست قصاص از سوی اولیای دم مقتول، رئیس دادگاه از کمال، متهم ۲۷ ساله، خواست تا دفاعیات خود را در رابطه با اتهامات وارده به وی، مشارکت در قتل عمد زن مسلمان و نیز ورود غیرمجاز به منزل شخصی فردی دیگر، به دادگاه ارائه دهد که متهم جوان رو به قاضی گفت:
"تقریبا ماه آخر سال ۱۳۹۸ بود که از طریق خواهر همسرم، که عروس مقتول است، مطلع شدم مقتول دارای سرویس طلا است که در منزل شخصی اش نگه داری می کند. موضوع را با زنی به نام مدینه که از فروشندگان مواد مخدر بود و من مواد مصرفی ام، شیشه، را از وی تهیه می کردم؛ در میان گذاشتم.
عصر روز حادثه با مدینه در مسافرخانه میاندوآب بودیم، باهم نقشه سرقت را کشیدیم. چون نیاز به کمک فردی دیگر داشتیم، مدینه با برادرش تماس گرفت و از وی خواست سریع خود را از تبریز به میانه برساند. محمد نیز به ما ملحق شد و باهم دیگر با خودرویی که راننده اش را از قبل می شناختم، به سمت محل جنایت حرکت کردیم.
حدود ۱۲ شب رسیدیم، مدینه در ماشین منتظر ماند. در نیمه باز، اما مقابلش پر از برف بود؛ مجبور شدیم از دیوار که مقابل آن مقداری تایر بود و بالارفتن از آن را آسان کرده بود، بالا رفته و وارد حیاط شویم. در وردی منزل را زدیم که مرحومه در را باز کرد که در این محمد با چاقو وی را تهدید و دستانش را محکم را گرفت و من هم برای این که صدایش در نیاید، با شال دهانش را بستم و سراغ گاوصندوق رفتم. محمد به دلیل سر و صدای زیاد مرحومه بالش را بر دهانش گذاشت و نشست روی آن. و به یکباره با ادعای فوت مرحومه از من خواست محل را ترک کنیم. سریع سوار ماشین شده و به مسافرخانه برگشتیم.
مواد مخدر خانه خرابم کرد
در ادامه جلسه، قاضی صادقیان از محمد، متهم ۲۰ ساله دیگر پرونده خواست تا دفاعیات خود را در رابطه با اتهامات وارده به وی، مشارکت در قتل عمد زن مسلمان و نیز ورود غیرمجاز به منزل شخصی فردی دیگر، به دادگاه ارائه دهد که متهم جوان این گونه اظهارات خود را به دادگاه ارائه داد:
"حدود ساعت ۹ شب بود که خواهرم، مدینه، طی تماسی از من خواست تا سریع خود را به میاندوآب برسانم. من هم از سه ماه پیش از وی هیچ خبری نداشتم و حتی شوهرش نیز بی اطلاع بود، با تماسش سریع خود را به مکانی که گفته بود رساندم. دیدم با دوستم کمال در مسافرخانه تنها هستند. مدینه از من خواست برای پس گرفتن گردنبندش از دست فردی در روستا به آنان کمک کنم که من هم قبول کردم، اما احساس کردم نقشه سرقت در سر دارند. به اتفاق هم به محل جنایت رفتیم و مدینه در ماشین منتظر ماند و من و کمال از دیوار وارد منزلی شدیم. گمان می کردم کسب در منزل نیست. ولی در ورودی خانه را زدیم که پیرزنی در را به رویمان باز کرد.
در این حین، کمال سریع دهان مرحومه را گرفت و وی را زمین زد و کل صورتش را با شال بست تا صدایی ازش در نیاید؛ در این دختر حدود ۱۶ ساله ای که در گوشه ای از اتاق خوابیده بود بیدار شد ولی من با نشان دادن چاقو وی را تهدید کردم و او هم سرش را کشید و خوابید.
کمال مقتول را به من سپرد و خود سراغ گاوصندوق رفت. مدتی بعد کمال بالشتی را به سمت من پرتاب و از من خواست وی را مهار کنم، من هم بالش را بر سینه اش گذاشته و با دو دستانم محکم گرفتم. بعد از حدود ۲۰ ثانیه احساس کردم فوت نمود؛ در این حین از خانه متواری و سوار ماشین شده و به مسافرخانه برگشتیم. مواد مخدر کل زندگی ام را نابود کرد.
+قاضی صادقیان: تو برای نگه داشتن مرحومه هیچ نیازی به بالش نداشتی؛ چرا که به راحتی می توانستی وی را نگه داری؟
- متهم: خیلی استرس داشتم، نمی دانستم چه کاری انجام می دهم.
+قاضی صادقیان: چرا وقتی بالش را بر سینه اش گذاشتی، شال مرحومه را باز نکردی؟
- متهم: عقلم نرسید
این گزارش می افزاید، دادگاه به دلیل احضار شاهد عینی ماجرا، دختر ۱۶ ساله، جلسه دیگری را برای رسیدگی به اتهامات این متهمان جوان در نظر گرفت.
در پایان جلسه قاضی صادقیان از مردم خواست تا هوشیاری خود را در برابر سارقانی که دائما در کمین هستند حفظ کنند و همیشه در محافظت از منزل و در نظر گرفتن نکات اصولی و ایمنی دقت کافی داشته باشند تا امکان هر نوع سواستفاده سارقان و در نتیجه آن وقوع حوادث دلخراشی مانند پرونده فوق را به حداقل برسانند.
همچنین اشخاص از نگه داری طلاجات و اشیای قیمتی خود در منزل خودداری کرده و در صورت نگه داری به هیچ عنوان اشخاص دیگر را از آن مطلع نکنند.
انتهای پیام/
فاطمه قلی پور گنجه لو