یادداشت/
ارزیابی، حلقه حیاتی و مفقوده نظام شایسته سالاری
نصر: به ياد دارم وقتي در محضر اساتيدم درس زندگي را آميخته با علم روز تلمذ مي كردم، با دقت به تحليل كلماتي كه عين زنگ هم اكنون هم بعد از سالها در ذهنم صداي رسايي دارد مي پرداختم و سوالاتي كه همواره ذهنم را درگير مي كرد ولي هرگز جز در تجربه كردن اقناع نشدم.
"ارزيابي"؛ بله ارزيابي همان كلمه پر مغزي است كه شايد فرسنگها از مفهوم اصلي آن فاصله گرفته ايم و اي بسا مفهومي جديد و بي ارتباط در اثر جبر و به نوعي حفظ منافع شخصي برايش نسبت داده ايم.
بي ترديد مي توان در مشاهده اثرات مديريت شهري بعنوان يك مورد مطالعه اي، كاستي ها و ضرورت هاي اقدام به موقع به وضوح نمايان خواهد شد.
به نظر مي رسد فرايند انتخاب مدير در راس هرم هدايت هر مجموعه اي، بايد تحت شرايطي خاص و عبور از فيلتر هاي مختلف بوده و قطع يقين نيازمند يك ارزيابي سيستماتيك است.
كشف استعداد ها و توانمندي ها تنها در اثر وجود سيستم ارزيابي مستمر، علمي، واقعي و تحت استانداردهاي جهاني و به دور از هرگونه غرض ورزي ميسر مي شود.
پر واضح است كه آينده ي مطلوب و ايده آل در گرو بهره گيري از همين استعداد هاست كه شايد به صورت تعمدي و در جهت حفظ منافعي هدفدار و غير از منافع جمعي ناديده گرفته مي شود؛ ليكن اگر بخواهيم!!!
چنانچه غير اين باشد دچار دگرگوني نامطلوب در سيستم خواهيم شد كه در حال حاضر نمونه هاي آماري بسياري را مي توان در بخشهاي مختلف مجموعه هاي اداري معرفي كرد.
اين شرايط در حالي است كه اگر تعهد، تجربه و به ويژه تخصص در كنار هم نباشند به جرات ميتوان گفت كه كلاهمان پس معركه خواهد بود و چنين نيز حاكم است.
چنانكه قلم بدست غرضي در نوشته اش نبايد دخيل دارد، انتخاب و انتصاب هم اگر واقعا با هدف پيشرفت و توسعه و دستيابي به هدفهاي بزرگ باشد نبايد چاشني سياسي كاري را در خود بياميزد!!
اخيرا سندروم تقدير و تشكر هاي بي دليل و بي بديل از برخي "خواص انتصابي" در برخي از مجموعه هاي اداري كه تنها نشات گرفته از وجود آفت بايسته سالاري در اثر سياسي كاري بوده است، بي خبر بودن از زحمات خيلي از گمنامان عرصه ي خدمتگذاري خالصانه توسط مقامات مسئول را رقم زده و گواهي محكم و قاطع بر اين مدعا است !
اگر اصول و منطق حاكم نبوده و همچنين ارزيابي ها درست نباشد، بي شك در كنار تمامي آسيبها، آسيبي ديگر در تربيت و رشد سرمايه هاي انساني آشكار تر خواهد شد كه بسي جبران ناپذير است.
آنهم چيزي نيست جز ايجاد مطالبه اي كاذب در كاركنان كه ميتوان از آن بعنوان " توهم ارتقاء زود هنگام " نام برد !
بله ! وقتي ارزيابي سيستماتيك نباشد بدنه ي خلاق و با تجربه و متخصص هر سازماني همواره از نگاه ها دور مانده و تازه واردهايي كه جوهر حكم شروع بكارشان هنوز خشك نشده توقع تكيه بر صندلي رياست و راس هرم را خواهند داشت ! دريغ از اينكه بقول شاعر "بسيار سفر بايد تا پخته شود خامي " و اينگونه است كه بصورت كاملا مخملي و به اصطلاح با شيب ملايم آينده ي جامعه با مخاطره جدي روبرو خواهد شد و توهم بيجاي " من هم مي توانم " در ذهن هاي نوپا با سرعت نور رشد كرده و كاملا اهسته تيشه بر ريشه آينده جامعه خواهد زد!
يك عده هم به لطف خداوند متعال بطور مادر زادي مدير به دنيا امده اند و فقط از اين صندلي به آن صندلي جابه جا مي شوند! البته متاسفانه بازهم تخصص اينجا حرفي براي گفتن ندارد !
بماند اينكه آسيبي جدي تر در اثر عدم تسلط و تمركز و تخصص كافي در انجام وظايف محوله كه ريشه در طي كردن ره صد ساله در يك شب براي برخي از خواص داشته، تحت عنوان محافظه كاري اجباري نيز مطرح مي شود! و متاسفانه اين تفكر در صدر افكارقرار گرفته و چيزي به اسم ريسك مديريتي در سيستم تعريف نخواهد شد. بنظر حقير مديري كه ريسك معقول و بموقع در برخي تصميمات گره گشاي كلان نكند مدير نيست.
با اين اوصاف يا بايد خانه تكاني اساسي در انديشه با رويكرد انتفاع جمعي و اصلاح نقشه و مسير كرد و يا نبايد منتظر رخدادي حتي در حد معمول و نه خارق العاده در خور شان شهر و ميهن مان بود.
علی صفری
انتهای پیام/
نصر