یادداشت نصر/
تبعات سخت بیتوجهی به محیطزیست/ از قرهداغ شعلهور تا نفسهای تنگ تبریز و خشک شدن دریاچه ارومیه
1404/09/03 - 15:25 - کد خبر: 150818
نسخه چاپی
نصر: این روزها، مناطق مختلف آذربایجان با کلکسیونی از بحرانهای زیستمحیطی درگیر است که بقای منطقه را تهدید میکند؛ میراث طبیعی ارسباران در آتش میسوزد، دریاچه ارومیه از عطش میمیرد و کلانشهر تبریز نفس ندارد و در این میان آسمانی هم قهر کرده است.
به گزارش نصر، در یک جمله میتوان گفت این روزها آذربایجان نفس نمیکشد، میسوزد و میمیرد. این شاید تلخترین توصیفی باشد که این روزها میتوان از وضعیت زیست محیطی شمالغرب کشور داشت. در یک پهنه جغرافیایی که زمانی به دلیل داشتن جنگلهای انبوه، دریاچهای نیلگون و آب و هوای پاکیزه شناخته میشد، اکنون شاهد وقوع بحرانهایی هستیم که موجودیت این سرزمین را تهدید میکند.
امروز، دیگر تنها مسئله آذربایجان یک روز هوای آلوده یا یک فصل کمبارش نیست؛ بلکه یک زنجیره فاجعهبار است که هر حلقه آن، حلقه دیگر را تقویت میکند. از یک سو، آسمان منطقه به دلیل کاهش بیسابقه بارشها، خشمگین و خشک مانده و اجازه نمیدهد وارونگی دما شکسته شود و غبار سمی آلودگی شهرهای بزرگ را به مرز خفگی میکشاند. از سوی دیگر، همین خشکی و تنش آبی، ریههای آذربایجان یعنی جنگل های قره داغ را شعلهور کرده و آتش به جان آن انداخته است و در نهایت، فاجعه دریاچه ارومیه ضربات سهمگینی به پیکر نیمه جان اکوسیستم این منطقه وارد می کند؛ دریاچهای که اکنون بیشتر به یک نمکزار عظیم شباهت دارد و هر روز، میلیاردها تن ریزگرد نمکی را آماده پرتاب به آسمان شهرها میکند.
قهر آسمان
در این فصل از سال، مناطق آذربایجان همانند سایر نقاط کشور با بحران اقلیمی بیسابقهای روبرو شده که فراتر از خشکسالی معمول است؛ بطوری که بر اساس اعلام سازمان هواشناسی کشور در دو ماهه ابتدایی پاییز ۱۴۰۴، با کمبارشترین دوره ۵۸ سال اخیر مواجه شده است. در این شرایط، نه تنها آبهای سطحی، بلکه ذخایر سدها و آبخوانهای زیرزمینی نیز به شدت در معرض خطر قرار گرفتهاند.
دریاچه ارومیه؛ قلب بحران منشأ گرد و نمک
دریاچه ارومیه اکنون دیگر فقط یک پهنه آبی در حال مرگ نیست؛ بلکه خود به یک منشأ فعال برای بحرانهای محیط زیستی سهگانه تبدیل شده است. این فاجعه که حاصل سوءمدیریت منابع آب و تشدید خشکسالیهای اخیر است، پیامدهای اقلیمی مستقیم و ویرانگری دارد.
به این ترتیب، دریاچه ارومیه دیگر فقط یک قربانی نیست، بلکه به یک قربانساز محیط زیستی تبدیل شده که با قطع رطوبت و تولید نمک، خود به عاملی قدرتمند در تشدید خشکی، آلودگی و آسیبپذیری طبیعت منطقه تبدیل شده است.
نفسی بریده در میان دود و نمک
آلودگی هوا در کلانشهرهای آذربایجان به ویژه تبریز، دیگر یک پدیده فصلی نیست، بلکه به یک بحران پایدار سلامت عمومی تبدیل شده است. عامل اصلی که نفس مردم منطقه را بریده، پدیده وارونگی دما است که در غیاب بارش و باد، حکم یک «درپوش سمی» را بر آسمان شهر ایفا میکند. البته در تحلیل آلودگی هوا، دیگر نمیتوان مازوتسوزی را صرفاً در کنار عوامل دیگر آورد؛ بلکه باید آن را به عنوان عاملی که با یک تصمیم مدیریتی میتواند هزاران نفر را بیمار کند، برجسته ساخت.
قرهداغ، ریههای در حال سوختن آذربایجان
جنگلهای ارسباران که همچون ریههای سبز شمالغرب عمل میکنند و سهم بزرگی در تعدیل آب و هوای منطقه دارند، این روزها به دلیل خشکی بیسابقه پاییز و کاهش رطوبت خاک، به شدت آسیبپذیر شدهاند.
این جنگلها، آخرین سنگر زیستمحیطی منطقه بودند که باید هوای آلوده را تصفیه میکردند و با تبخیر خود، رطوبت از دست رفته را به اقلیم برمیگرداندند اما اکنون، آنها خود به قربانیان خشکسالی تبدیل شدهاند.
کلام آخر
این مثلث مرگ، نه فقط سلامت تنفسی، بلکه تمامی زیستبوم منطقه را تهدید میکند. سکوت طبیعت در برابر کمبود بارش، نباید با بیعملی مسئولان در مدیریت منابع، تکمیل شود. صدای فریاد جنگلهای در حال سوختن قرهداغ، بوی مسموم مازوت سوزی در قلب تبریز و سفیدی بیرحمانه نمکزار ارومیه، همگی نشانههایی از یک هشدار نهایی هستند؛ اقدام فوری برای تغییر سوخت نیروگاهها، برنامهریزی برای نجات دریاچه و تجهیز فوری برای حفاظت از جنگلها، دیگر یک انتخاب نیست؛ بلکه تنها راه برای نجات ریهها، خاک و آینده آذربایجان است.
انتهای پیام/
حمیدرضا سامبرانی