فاجعهای زیستمحیطی که نه ناگهانی، بلکه نتیجه سالها بیتدبیری، سوءمدیریت و بیتوجهی بوده است. امروز دیگر دریاچه ارومیه، بزرگترین دریاچه نمکی ایران، جان ندارد. گستره آبی وسیعی که روزی چشمانداز حیات و امید برای منطقه بود، اکنون به شورهزاری بیرمق و ترکخورده تبدیل شده است.
بخشهای عظیمی از دریاچه به طور کامل خشک شدهاند. خاک خشک و نمکزدهاش با هر وزش باد، طوفان نمک به پا میکند و جان ساکنان اطراف را تهدید میکند. کشاورزی آسیب دیده، اکوسیستم فروپاشیده، و مهاجرت اجباری بخشی از مردم آغاز شده است.
سؤال اصلی اینجاست: مقصر این فاجعه کیست؟ دههها برداشت بیرویه از منابع آبی، توسعه کشاورزی غیراصولی، سدسازیهای بیبرنامه و غفلت از هشدارهای مکرر متخصصان، همگی در شکلگیری این بحران نقش داشتهاند. اما هیچکس پاسخگو نیست.
مردمی که حالا تاوان این تصمیمها را میپردازند، باید از چه کسی بازخواست کنند؟ از مسئولان دیروز که امروز دیگر در قدرت نیستند؟ از نهادهایی که وظیفهشان حفظ محیطزیست بود و اقدامی نکردند؟ یا از سیاستهایی که توسعه را بیدر نظر گرفتن محیطزیست دنبال کردند؟
دریاچه ارومیه امروز بیش از هر زمان دیگر، نمادی از آن است که چهطور میتوان با غفلت و بیمسئولیتی، ثروتی ملی را نابود کرد. آینده چه خواهد شد؟ پاسخ این سؤال را آیندگان خواهند داد. اما بیشک، آنچه بر ارومیه گذشت، در تاریخ ثبت خواهد شد؛ بهعنوان هشداری برای همه ما.
به قلم امیر کریم زاد شریفی - سردبیر نصر
انتهای پیام/