گزارش اندیشکده بلفر؛
روایت مشاور اسبق امنیت ملی آمریکا از تبعات حمله نظامی به ایران برای مذاکرات هسته ای
1404/04/21 - 13:07 - کد خبر: 140760
نسخه چاپی
نصر: «جیک سالیوان» مشاور سابق امنیت ملی و عضو هیات علمی دانشگاه کندی در مصاحبه با اندیشکده بلفر میگوید مذاکرات پس از حملات به ایران اهمیت کلیدی پیدا کرده؛ چراکه اقدام نظامی نمی تواند به اندازه یک توافق دیپلماتیک موثر باشد.
به گزارش نصر، در ادامه این گزارش آمده است، در چند دهه اخیر برنامه هستهای ایران محور بحث جامعه بینالمللی بوده و ایالات متحده نیز سابقهای طولانی در تلاش برای مهار این برنامه از طریق مذاکره دارد.
در سال ۲۰۱۵، دولت اوباما به همراه سایر قدرتهای جهانی، برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) را مذاکره و منعقد کرد که هدف آن محدود کردن غنیسازی اورانیوم در ایران در ازای کاهش تحریمها بود. اما دولت اول دونالد ترامپ، آمریکا را از این توافق خارج کرد.
در 6 ماهه نخست دولت دوم ترامپ، او دستور حمله به سه سایت هستهای ایران را صادر کرد؛ این در حالی است که بر اساس اطلاعات نهادهای اطلاعاتی آمریکا، ایران تصمیمی برای ساخت سلاح هستهای با استفاده از ذخایر اورانیوم غنیشده خود نگرفته بود.
ترامپ پس از این حملات مدعی شد: «هدف ما نابود کردن ظرفیت غنیسازی هستهای ایران بود».
برای درک بهتر این رابطه پیچیده، نقش دیپلماسی و ساختار مذاکرات، اندیشکده بلفر با جیک سالیوان گفتوگویی را انجام داده است.
او استاد کرسی «هنر دولتداری و نظم جهانی» در دانشگاه کندی است و از ژانویه ۲۰۲۱ تا ژانویه ۲۰۲۵ مشاور امنیت ملی رئیسجمهور بایدن بود. وی در دولت اوباما نیز بهعنوان مشاور امنیت، رئیس بخش برنامهریزی سیاست در وزارت امور خارجه آمریکا و معاون رئیس دفتر هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه وقت آمریکا، فعالیت داشت.
سابقه شما در خصوص برنامه ایران چیست؟
این موضوعی است که در طول بیش از یک دهه گذشته وقت زیادی را به آن اختصاص دادهام. وی مدعی شد از سال ۲۰۱۲ درگیر مذاکرات با ایران بوده است؛ زمانی که رئیسجمهور اوباما و وزیر خارجه وقت، هیلاری کلینتون، از من خواستند به عمان بروم تا برای نخستینبار بهصورت محرمانه با نمایندگان ایران درباره توافق هستهای گفتوگو کنم. وی همچنین ادعا کرد در فاصله سالهای ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۴، وارد مجموعهای از مذاکرات مخفی شده که در نهایت مسیر را برای دستیابی به برجام، یعنی توافق هستهای ایران، هموار کرد. پس از آن بهعنوان مشاور امنیت ملی خدمت کردم و بیش از چهار سال مسئول سیاست ایران در کاخ سفید در همه حوزهها یعنی دیپلماسی، تحریمها بودم.
ساختار مذاکرات چگونه است و مراحل آن چیست؟
مذاکرات هستهای بهطور خاص دشوار است، زیرا هم بسیار سیاسی هستند، یعنی به مدیریت سیاسی در هر دو طرف نیاز دارند و هم بسیار فنی، چون به درک چرخه سوخت هستهای، نحوه راستیآزمایی، شیوه کارکرد سانتریفیوژها و مدیریت ذخایر اورانیوم نیاز دارد. و همزمان باید به تصویر کلان هم توجه داشته باشید.
این «تصویر کلان» در مذاکرات چیست؟
برای ایالات متحده و شرکای ما، هدف این بود که برنامه هستهای ایران محدود شود. در سوی دیگر، ایران تلاش داشت شکل محدودی از ظرفیت هستهای غیرنظامی را حفظ کند و به گفته برخی که نسبت به برنامه هسته ای ایران بدبین بودند، ایران در تلاش بود تا توانمندیهایی را برای گریز احتمالی در آینده نگاه دارد. بنابراین، هر طرف با اهداف خاص خود وارد مذاکرات شده بودند.
در این روند، تیمهایی از کارشناسان را وارد کردیم؛ متخصصان هستهای، کارشناسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی برای نحوه راستیآزمایی و ممیزی تعهدات، و حقوقدانانی که میتوانستند بگویند هر واژه در متن برجام چگونه میتواند تفسیر، بدفهمی یا تحریف شود. نکته آخر اینکه، مذاکرات فقط بین ایالات متحده و ایران نبود. چند کشور دیگر هم در این فرآیند درگیر بودند، از جمله نزدیکترین متحدان ما مثل بریتانیا، فرانسه و آلمان. و حتی در مقاطعی، رقبای سرسخت ما مانند چین و روسیه هم درگیر بودند. طبیعتاً مذاکره مستقیم با خود ایرانیها هم چالشبرانگیز بود.
ایالات متحده چگونه با کشوری مانند ایران که روابط چالش برانگیزی با آن دارد، مذاکره میکند؟
برای مدت زیادی، آمریکا و ایران هیچ راه واقعی برای گفتوگوی مستقیم نداشتند. ما رابطهای بهشدت پرتنش داریم. هیچ رابطه دیپلماتیک رسمی بین دو کشور وجود ندارد.
نه سفیر آمریکا در تهران هست و نه سفیر ایران در واشنگتن. ما سالها از طریق واسطهها یا با تبادل مکتوبات رسمی مذاکره میکردیم. از سال ۲۰۱۲، رئیسجمهور اوباما تصمیم گرفت که باید یک کانال مستقیم باز کنیم. مؤثرترین راه برای پیشرفت، مذاکرهای کاملاً محرمانه و دور از رسانهها و انظار عمومی بود؛ نشستن مستقیم در برابر نمایندگان ایران و بحث درباره چارچوب کلی یک توافق هستهای. البته میدانستیم که این محرمانگی نمیتواند تا ابد ادامه یابد، زیرا این توافق باید به متحدان، شرکا و جامعه جهانی معرفی میشد.
وی مدعی شد، پس از مذاکرات مخفی، وارد مرحله مذاکرات علنی شدیم که مسئولیت آن برعهده وندی شرمن بود. او مجموعهای از مذاکرات چندلایه را هدایت کرد، نهفقط به نمایندگی از آمریکا، بلکه از طرف اعضای شورای امنیت سازمان ملل بهعلاوه آلمان و اتحادیه اروپا. در مذاکرات علنی، ترکیبی از جلسات عمومی با حضور بسیاری از نمایندگان برای تبادل دیدگاهها، و گفتوگوهای آرام و دو نفره، اغلب فقط بین آمریکا و ایران برای حل جزئیات، برقرار بود.
به نظر شما، رئیسجمهور ترامپ از مذاکرات چه میخواست؟
فکر میکنم وقتی ترامپ وارد کاخ سفید شد، بهدنبال توافقی بود که بتواند بگوید از برجام بهتر است؛ و فراتر از آن، واقعاً باور عمیقی به جزئیات چنین توافقی نداشت. در دوران ریاستجمهوریاش، موضع او بسیار سختگیرانهتر شد؛ یعنی خواستار نابودی کامل برنامه هستهای ایران شد.
در توافق هستهای زمان اوباما، ایران ظرفیت محدودی برای فعالیتهای هستهای غیرنظامی داشت، آن هم تحت نظارت شدید و بلندمدت. اما ترامپ اساساً میگفت ایران نباید هیچگونه ظرفیت هستهای داشته باشد. درباره بخش اصلی برنامه هستهای، یعنی غنیسازی اورانیوم نظرش این بود که همه غنیسازی باید خارج از ایران انجام شود.
ایران با این موضع مخالفت کرد و گفت طبق پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای حق غنیسازی اورانیوم را دارد و باید بتواند تحت نظارت و راستیآزمایی، این کار را انجام دهد. اما ترامپ گفت: نه. و همین باعث یک نوع بنبست یا رویارویی بین طرف ایرانی و طرف آمریکایی شد. در همین وضعیت بود که نتانیاهو و اسرائیلیها وارد شدند و جنگ شکل گرفت. حتی زمانی که مذاکرات ادامه داشت، طرف اسرائیلی ترامپ را قانع کرد که دیگر صبر کردن بیفایده است ایران در برابر این خواستههای سختگیرانه کوتاه نمیآید، پس باید اقدام نظامی کرد.
الان در چه وضعیتی هستیم؟
در سیاست خارجی، همیشه این سؤال بزرگ وجود دارد؛ خب بعد چه می شود؟ این سؤالی است که میتوان بعد از هر اقدام یک دولت مطرح کرد. ما شاهد اقدام نظامی اسرائیل و آمریکا بودهایم، و حالا سؤال این است: خب، بعد چه می شود؟
به نظر میرسد که ایران همچنان بخشی از ذخایر اورانیوم غنیشده و برخی سانتریفیوژها را حفظ کرده که میتواند آنها را دوباره مونتاژ کرده و به برنامه هسته ای خود ادامه دهد. نکته مهم این است که در حال حاضر ایران اجازه نمیدهد بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی برنامه هستهایاش را بازرسی کنند.
تنها راهی که میتوانیم بفهمیم دقیقاً چه اتفاقی در برنامه هستهای ایران در حال وقوع است، حضور این بازرسان در محل است، نه فقط بهعنوان چشم و گوش انسانی، بلکه با دوربینها و تجهیزات فنی برای مشاهده وضعیت اورانیوم غنیشده، سانتریفیوژها و سایتهای مختلف. این وضعیت امروز ماست.
اگر من به شما بگویم که با ایران به توافق رسیدهام، ولی مطمئن نیستم چه بر سر اورانیوم غنیشدهاش آمده، چه اتفاقی برای سانتریفیوژها افتاده، و هیچ بازرس فعالی هم در صحنه نیست، شما قطعاً خواهید گفت که این توافق بهاندازه کافی محکم و قابل اطمینان نیست. از نظر من، بهترین راه برای رسیدن به این هدف، دیپلماسی است.
اما آیا ترامپ واقعاً آمادگی بازگشت جدی به میز مذاکره را دارد؟ او گهگاه چنین نشانههایی داده است. و آیا ایران، با توجه به اینکه تهاجم آمریکا و اسرائیل، آماده بازگشت به میز مذاکره هست؟ حتی با اینکه قبلاً سر میز مذاکره بود؟
پاسخ به این سؤال هنوز مشخص نیست، اما باور راسخ من این است که اگر بخواهیم راهحلی بلندمدت برای برنامه هستهای ایران داشته باشیم، راهحلی که واقعاً در طول زمان پایدار بماند باید توافقی صورت بگیرد. چون اقدام نظامی فقط میتواند برنامه هسته ای ایران را عقب بیندازد، نه اینکه آن را برای مدت طولانی متوقف کند.
یکی از توجیهات دولت ترامپ برای این حملات، حفظ امنیت آمریکاییهاست. آیا فکر میکنید این اقدامات ما را ایمنتر کرده یا بیشتر در معرض خطر قرار داده است؟
ما فقط بخشی از این داستان را دیدهایم. اگر اینجا متوقف شویم، اگر هیچ اقدام دیگری انجام نشود، واقعاً سخت است تصور کنم که چطور امنیتمان افزایش یافته باشد. همیشه امکان نه لزوماً پاسخ فوری بلکه انتقام دیرهنگام بلکه هم وجود دارد واکنشی که در طول زمان شکل میگیرد.
اما از سوی دیگر، اگر دولت ایالات متحده پس از این حملات، وارد تلاشی برای دیپلماسی واقعی برای دستیابی به یک توافق جدی شود و همراه با بازرسی و راستیآزمایی باشد در آن صورت ممکن است وضعیت بهتری پیدا کنیم. همهچیز بستگی دارد به اینکه دولت آمریکا در گام بعدی چه راهی را انتخاب کند. و من امیدوارم که مسیر دیپلماسی و توافق معتبر را انتخاب کنند.
انتهای پیام/
خبرگزاری ایرنا