اندر احوالات خبرنگاری/
اینجا کسی نمیلرزد؛ شیرزنی که نماد ایران شد
1404/03/28 - 15:33 - کد خبر: 138859
نسخه چاپی
نصر: روزگار وارونهنماییهاست؛ شجاعت نه فقط کمیاب که گاه جرم است اما در روزهای گذشته، شجاعتی را در قاب رسانه ها شاهد بودیم که حساب و کتاب این روزگار را بر هم زد.
ما روزگاری را از سر می گذرانیم که جنگ از میدان نبرد تن به تن به سنگر بازی های رسانهای منتقل شده و اولین هدف دشمن، تصویر و روایت است. در این میان اگر صدای شفاف حقیقت خاموش شود، اعتماد دفن میشود چنان که بی اعتمادی اخیر اکثر ملت ایران نسبت به نهاد مادر رسانه ای را شاهد بودیم... اما حتی در میانه آوار و تهدید، اگر صدای فریاد حق پژواک یابد، آنچه باقی میماند نه ترس، که روایتی مقتدرانه در تبلور شجاعت و اعتمادآفرینی است. حال در این غبار ضخیم آدم فروشی و خیانت های داخلی که به کام بختک زمان، اسرائیل ختم می شود، شب ۲۶ خردادماه ۱۴۰۴، صدای انفجاری در خانه شیشه ای صدا و سیما به گوش رسید. از دل آتش، نگاهی درخشید و انگشتی بر اذعان شرافت و شجاعت ملت اشاره کرد؛ «امامی» بیپروا و زینب وار فریاد حق سر داد و در زمانهای که حسابشدهترین جملات هم قربانی تفسیرها میشوند، این زن به نشانه ای از ایستادگی بدل شد. نشانهای از آنچه در رگهای این سرزمین جریان دارد...«شجاعت»

بیآنکه هنوز حتی آغاز این جنگ نابخردانه را فهمیده باشیم، یک چیز به وضوح مشخص است؛ این جدال، چه به میدان بیفتد و چه در سایهها بماند، چه در خانه ملت بلولد و از سردر خانه ها به زیر ساخت ها نفوذ کند و چه چند شاخه شود و در کلانشهر ها سیر کند، آزمونی است برای همه؛ آزمونی که مرز میان مرد و نامرد، میان آنکه میایستد و آنکه می رود، آنکه می درخشد و آنکه در هم می شکند را مشخص می کند و در این میان، «شجاعت» دیگر یک لفظ نیست؛ چیزی است که لمس می شود و در صدا، کلام و رفتار مردمانی چون «سحر امامی» دیده می شود.
«سحر امامی» در لحظهی کوتاه شکار صدا و سیما در آن شب کذایی، این را به جهان نشان داد که هنوز هستند کسانی که با زبان نترس و نگاه گیرای خود، آینهای میسازند برای یادآوری غیرتِ مردمان سرزمینشان که گذشته ای روشن از مقاومت در اوراق تاریخ نواختند. اینکه ما مردمانی هستیم که در خویمان ایستادن و نه تسلیم شدن نهادینه شده است.

بر این باورم که در این بزنگاه تاریخی که روایتها، تحلیلها، تهدیدها و تصویرها در هم پیچیدهاند و دنیا به پشتوانه ای رسانه ای برای دشمن بدل شده، بیش از همیشه به نشانهها نیاز داریم؛ به آن انگشت اشارهای که بگوید «این صدای حق و حقیقت است...»
ما اخیرا شعار «زن، زندگی، آزادی» را بارها از دهانهای مختلف، با معناها و تفسیر های مختلف شنیدیم اما راستش را بخواهید، من این شعار را پریروز، وسط آنتنِ دودگرفته صداوسیما، در نبض پیشانی این زن خواندم. زنی که زندگی را وسط آتش معنا کرد و آزادی را با فریاد حق طلبی اش ... اگر قرار است این شعار جایی زنده مانده و خوانده شود نه روی دیوار و بر زبان اغیار سواستفاده گری که خود در تفسیر حقوق و آزادی زن مشکل دارند!، که در شجاعت صدای همین شیرزن خلاصه می شود که تاثیر گذاری جنس خود را در زندگی سخت روزگار زیسته اش به جهان نشان می دهد؛ آنکه ایستاد، نترسید و شعار« زن، صدا، مقاومت» را در سر انگشت به آسمان ها اشاعه داد.
«سحر امامی» بانوی شجاعدل صدا و سیما، بیانیه ای در قلب تهران به تمام جهان صادر کرد که بدانند ما از قبیلهی عقبنشینی نیستیم. ما اهل مقاومتیم؛ شاید ساختمانی فروبریزد، دیوار بشکافد و عشق و زندگی را از دل خانه به آسمان روانه کند اما آنکه رگ و ریشه اش به این خاک بند است، با صدای موشک نمیهراسد.
آنچه سحر امامی در آن لحظه انجام داد، فقط حفظ آنتن نبود. ماجرا چیزی فراتر از حرفهگری رسانهایست. آن لرزش کوتاه صدایش، آن سکوت نیمثانیهای، آن نگاه مستاصل به دوربین و سپس انفجار شجاعت و بالا بردن تُن صدا… اینها یک درس برای تاریخ ما بود. مگر نه اینکه ما از تبریز تا خرمشهر، از شمال تا جنوب، همواره ایستاده ایم؟ مگر نه اینکه در ۸ سال دفاع مقدس، خاکریز به خاکریز جنگیدیم، بیآنکه غربتمان را فریاد بزنیم؟ این درسی است برای همه جهان که بدانند «اینجا کسی نمیلرزد!»
انتهای پیام/
فائزه بنی نصرت