به بهانه حواشی زشت دیدار پرسپولیس و تراکتور در تهران/

تحلیل روانشناسی اجتماعی دیدار پرسپولیس و تراکتور/ «من‌»هایی که هنوز به «ما» شدن نرسیده‌اند!

1403/11/10 - 10:49 - کد خبر: 130089 نسخه چاپی

نصر: حواشی بازی اخیر تیم‌های سرخ‌پوش تراکتور و پرسپولیس، فراتر از یک رقابت فوتبالی، پرده‌ای از جنبه‌های روانشناختی و اجتماعی جامعه ایرانی را به تصویر کشید. این بازی نه‌تنها میدان نبرد دو تیم ورزشی، بلکه آینه‌ای برای بازنمایی تنش‌های عمیق‌تر  اجتماعی در کشور بود.  

یکی از نکات برجسته این ماجرا، تعصب شدید هواداران بود؛ تعصبی که فراتر از عشق ساده به یک تیم ورزشی، به شکلی از هویت‌یابی فردی تبدیل شده است. گویی هر هوادار، خود را نه به‌عنوان یک فرد مستقل، بلکه به‌عنوان بخشی از هویت تیمش می‌بیند. این هم‌ذات‌پنداری شدید با تیم‌های فوتبال، بازتابی از خلأهای هویتی است که در بسیاری از افراد جامعه دیده می‌شود.  
در لایه‌ای عمیق‌تر، می‌توان به حس قربانی بودن اشاره کرد که در ناخودآگاه طرفداران موج می‌زند. این حس باعث می‌شود کوچک‌ترین رفتار، اعم از تصمیمات داوری یا شعارهای طرف مقابل، به‌عنوان تهدیدی علیه موجودیت فرد یا گروه تلقی شود. در چنین فضایی، قربانی بودن به بازتولید خشم و خشونت منجر می‌شود و این خشم، با شدت بیشتری به دیگران منتقل می‌شود. نتیجه، چرخه‌ای معیوب از تقابل‌های هویتی است که می‌تواند پیامدهای جبران‌ناپذیری برای آینده جامعه به همراه داشته باشد.  
این حواشی همچنین از تحول اجتماعی در حال وقوع در ایران خبر می‌دهد: ظهور فردیت. آدم‌ها کم‌کم می‌آموزند که خود را ببینند و به نیازهای شخصی‌شان توجه کنند. اما این فردیت نوظهور هنوز به تکامل نرسیده است؛ به‌جای آنکه به رشد و تقویت فرد کمک کند، گاهی به شکل فردگرایی دفاعی و پرخاشگرانه بروز می‌کند. فردی که تازه خود را دیده و تعریف کرده است، نمی‌تواند حضور «دیگری» را تحمل کند و برای محافظت از هویتش، دیگران را تهدیدی برای خود می‌بیند.  
نتیجه آن است که جامعه، نه در مسیر گفت‌وگو و تعامل، بلکه در مسیری پرتنش از خود-دیگری‌سازی و تقابل‌های هویتی قرار می‌گیرد. حواشی بازی تراکتور و پرسپولیس تنها یک نمونه از این واقعیت است. اگر جامعه نتواند از این چرخه مخرب عبور کند و به جای تقابل، به تفاهم و همزیستی برسد، این خشم و حس قربانی بودن می‌تواند تهدیدی جدی برای آینده کشور باشد.  
این بازی‌ها تنها درباره فوتبال نیستند؛ بلکه روایتی از نبردهای پنهان هویتی و اجتماعی است که جامعه ما را شکل می‌دهند. آیا وقت آن نرسیده است که از "من"ها عبور کنیم و به "ما" شدن بیندیشیم؟
دولت چهاردهم با شعار وفاق ملی آغاز به کار کرده است؛ شعاری که در شرایط کنونی کشور، نیاز مبرم جامعه به همبستگی و تعامل را به خوبی منعکس می‌کند. اما آنچه در عمل مشاهده می‌شود، فاصله‌ای است میان این شعار و واقعیت‌های اجتماعی. به نظر می‌رسد وفاق هنوز حتی در میان نخبگان جامعه نیز به یک گفتمان جدی و فراگیر تبدیل نشده است.
در جامعه‌ای که تعارض‌های متعددی و شکاف‌های اجتماعی در حال گسترش است، رسیدن به وفاق ملی نیازمند بیش از یک شعار است. این مفهوم، بدون تعمیق ارتباط میان «من»‌های پراکنده جامعه و ایجاد بستری برای گفت‌وگوی واقعی، نمی‌تواند به تحقق برسد.

کارناوال به‌عنوان الگویی برای همزیستی
نظریه فرهنگی کارناوال میخائیل باختین می‌تواند مدلی مفهومی برای تحلیل و بهبود این وضعیت باشد. در یک کارناوال، اصل بر پذیرش تنوع است. کارناوال جایی است که در آن، همه افراد با وجود تفاوت‌ها در کنار هم شاد هستند. این شادی، الزاماً به معنای یکسان بودن یا شباهت نیست. هرکس می‌تواند به سبک و سیاق خود برقصند و شاد باشد، اما آنچه همه را متحد می‌کند، هدف مشترک شاد بودن است.  
شاید استادیوم‌ها، به‌عنوان نمادی از اجتماع‌های چندصدایی، بتوانند به کارناوال‌هایی واقعی تبدیل شوند؛ جایی که افراد، فارغ از تعصبات و حس قربانی شدن، بتوانند کنار هم رقابت را تجربه کنند. این کارناوال نه‌تنها می‌تواند فضایی برای لذت و شادی باشد، بلکه فرصتی برای پذیرش تنوع و شکل‌گیری اتحاد است.  
آنچه در حواشی بازی‌های بزرگ فوتبال دیده می‌شود، فراتر از دعوای ساده طرفداران دو تیم است. تعصب شدید به تیمی خاص یا نفرت از تیم مقابل، چیزی عمیق‌تر از رقابت ورزشی است؛ این‌ها انعکاسی از بحران‌های هویتی و اجتماعی است. افراد، در نبود یک هویت قوی فردی یا جمعی، به تیم‌ها یا گروه‌های دیگر پناه می‌برند و از آن‌ها هویت می‌گیرند. این تعصب، وقتی با حس قربانی بودن ترکیب می‌شود، به خشم و خشونتی منجر می‌شود که مانع گفت‌وگو و تعامل سالم است.
کارناوال باختین به ما یادآوری می‌کند که برای ساختن فصل مشترک میان انسان‌ها، لازم نیست همه شبیه هم شویم. می‌توانیم با حفظ تفاوت‌ها، به یک هدف مشترک، مانند شادی یا احترام متقابل، برسیم. اگر جامعه ما بتواند از این مدل استفاده کند، استادیوم‌ها، شهرها، و حتی روابط قومیتی می‌توانند به فضاهایی برای همزیستی و تعامل تبدیل شوند.
حواشی فوتبال تنها بازتابی از یک چالش بزرگ‌تر هستند: عبور از «من»های پراکنده و متخاصم به سوی «ما»ی جمعی و همدل. این کار نه از طریق حذف تفاوت‌ها، بلکه با پذیرش و احترام به آن‌ها ممکن می‌شود. به‌جای تلاش برای یکی کردن همه صداها، باید فضایی برای شنیده شدن هر صدا، بدون ترس از طرد یا نفرت، ایجاد کرد.  
شاید وقت آن رسیده است که به جای دفاع از خود در برابر دیگری، به دنبال نقاط مشترک باشیم. آیا جامعه ما می‌تواند روزی به کارناوالی بزرگ تبدیل شود، جایی که هرکس ساز خود را می‌نوازد، اما در نهایت همه برای یک هدف مشترک با هم می‌رقصند؟ این پرسشی است که پاسخ آن می‌تواند آینده ما را تغییر دهد.
به قلم وحید یوسفی- کارشناس ارشد روانشناسی
انتهای پیام/
تحلیل روانشناسی اجتماعی دیدار پرسپولیس و تراکتور/ «من‌»هایی که هنوز به «ما» شدن نرسیده‌اند! نصر

ثبت نظر

نمایش 1 نظر

پاسخ   حسن رودنیل   ماه پیش  

سلام اینجانب مدتی است که ضمیر خود را با این تفکر که باید اخبار ها اطراف را از هر رسانه بدون توجه به رنگ و نژاد و قومیت دنبال نموده و اخذ کنم و همانا در این راستا از جمله بیشترین مراجعات ام به این سایت محلی می باشد و همچنین در جهت معرفی آن به دیگران نیز فعال می باشم.ولی متاسفانه گاه این رسانه بدون توجه به رسالت خود گاه آگاهانه و یا ناآگاهانه به بازتاب حرف ها آن طیف از اندیشه ها خاکستری پایتخت نشین مبدل می شود.در توضیح آنچه نوشتم می توان به مقاله این به اصطلاح فرد روانشناس با آن تحلیل جانبدارانه و سطحی اش اشاره نمایم.دوستان عزیز گردانده سایت باید به این نکته توجه داشته باشن که
اگر دنبال افزایش مراجعه کننده هستند باید به رسالت خود که همانا انعکاس واقعی و درست مطالب در ارتباط مشکلات و مسایل مردم خود که گاه حتی توسط عددی مرکز نشین بی تعهد لوس و کم اهمیت نشان داده می شود نباشند.
واما در رابطه با نوشته آن بنده خدا باید ایشان را متوجه مواردی چند که متاسفانه نخواستن در مقاله خود به آنها اشاره داشته باشند عرض نمایم.اول اینکه هر عکس‌العملی ناشی ازعملی می باشد که منجر به اتفاق افتادن آن می شود .در مورد خاص تیم تراکتور سازی همه مردم شریف و بافرهنگ آذربایجان و خصوصا تبریز که تیم شان در سال ۸۸ با تلاش و سعی خود بدون استفاده از انواع حمایت های پیدا و نهان که (نور چشم‌های پایتخت )همیشه از آن ها بهرمند بودن توانست به لیگ برتر صعود نماید.تا حال به مزد خود که همانا قهرمانی در لیگ است نرسیدن واضح و اعیان می باشد که چه افراد و چه گروهای که گاه باتاسف باید به افرادی نظیر مربی تیم پرسپولیس و دیگرانی که به تیم های سرخ آبی مرکز خود را آویزان نموداند مانع شده اند.
حال چگونه از مردمی که جلوی چشمانشان حق و حقوق شان پایمال می گردد انتظار بی تفاوتی و عدم هم ذات پنداری با تیم خود دارید.
درآخر باید نویسنده و دیگر افرادی که هم فکر ایشان می باشند توجه داشته باشند این استقلال و یک پارچگی ایران مدیون همین هم ذات پنداران امروز و دیروز دلیر مردان آذربايجان ومخصوصا ترکان با غیرت و باشرف هستند.امیدوارم که انشاله با حمایت عزیزان اذری و تلاش بازیکنان تیم تراکتورسازی به قهرمانی که لایق و شایسته آن می باشند برسند.
پژوهشیار