یادنامه ای بر گرامیداشت استاد «علی کوهپایه»

علی کوهپایه؛ الگوی اخلاق و معرفت هنرمندان آذربایجان

1403/06/06 - 16:13 - کد خبر: 119698 نسخه چاپی

نصر: استاد خطابش می کنند و مرا به یاد سخنی از افلاطون می اندازند که می گفت از بین هنرمندان، آنکه پرآوازه تر شده است، شاگردی مکتب عشق کرده است. استاد علی کوهپایه، شاگرد مکتب عشق بود و تا ابد در یادها خواهد ماند.

به گزارش نصر، از روزی که هنرمند بزرگوار تبریزمان را از دست دادیم، چهل روز می گذرد. اول مرداد ماه امسال بود که خبر درگذشت علی کوهپایه را در رسانه ها دیدم. تصویر این بزرگ مرد را تحلیل می کردم که تجربه سالیان سال، زیستن بین مردم و در دل جامعه را در خم ابروها و نور چشمانش داشت و دستانش، سنگینی یک عمر خطاطی و نوشتن، قلم تراشی و  پرداختن به هنری که بنیان و ریشه معاصرش را از دامان وی و هم نسلانش گرفته، نشان می داد. در تمام عکس هایش، تفکری پشت نگاه و خمی بر لب ها پشت سبیل پر پشتش سوار است. 


«علی کوهپایه» هنرمند نام آشنایی است که رفقا و همکارانش او را هنرمندی چند بعدی می خوانند. از طرفی قله های حوزه خطاطی و نگارگری را فتح کرده و از طرف دیگر، نام و تصویرش را بر دیوار تصاویر بزرگان تئاتر شهر تبریز می بینیم. نامش در میان بازی سازان نمایش های «دل آشوب» و «معدن چیان» روی پوسترهای قاب شده تئاتر شهر درج شده است و خاطره روزگار حضور درخشانش بر صحنه سالن تئاتر تبریز قبل از مهاجرتش به تهران را زنده می کند.
به پایان آمد این دفتر و افسوس که حکایتی دیگر باقی نیست...
«مسعود کاتبی»، از هنرمندان پیشکسوت تئاتر تبریز و یار غار مرحوم علی کوهپایه، برای عزیز سفرکرده اش می نویسد: آغازی دیگر آغاز شد در جمع یاران سفر کرده...
وی در مصاحبه با خبرنگار نصر، کوهپایه را «علی داداش» خطاب می کند و ریشه این برادری را نه در رفاقت پشت صحنه نمایش ها و فیلم هایی که با هم کار کرده اند، که در زیست و همسایگی شان در مهرشهر کرج و روز ها و شب هایی که با هم گذرانده اند، تعریف می کند: خاطرات بسیار است. به قدری که نمی توان یکی را گلچین کرد و گفت. علی داداش، دوست من بود. همدم من در این شهر غریب رفت و امروز من با رفتنش، واقعا تنها شدم. ما خیلی با هم در تعامل بودیم. رفت آمدمان خانوادگی بود و صحبت هایمان نه فقط از گذشته ها و همکاری ها، که در صحبت از روزمرگی هایمان خلاصه می شد. هم زبان بودیم و علی همواره با روحیه شاد و طنازش، لحظه هایمان را سرشار از شادی می کرد. علی داداش مهربان بود. همه اطرافیان، برایش اهمیت داشتند و به کار و مشکل آنها رسیدگی می کرد. او همدم من بود. علی در هنرستان میرک درس خوانده بود و تذهیب و نقاشی، رشته اصلی او بود و با عشق به سراغ هنر تئاتر آمده بود. اولین کارهایش را با استاد محمود قبه زرین و پرویز آزادمنش آغاز کرد. 

وی در بیان خاطره ای گفت: در نمایش «چوب به دستان ورزیل» استاد قبه زرین، علی جزو کادر نمایش نبود و به دیدن صحنه آمد. دکور صحنه، مسجد مانندی بود که ورودی مسجد طراحی شده، به دلش ننشست و گفت که می خواهد آن را درستش کند. شب تا صبح کار کرد ‌و به شکلی مینیاتوری، این ورودی را به ورودی مسجد کبود شبیه کرد. برای همین است که می‌گویند انسان موثری بود و حال خوب را برای همه می خواست نه‌ فقط برای خودش. در این راستا از همان دو‌ران با طنازی هایش، همه را سر حال می کرد. 

«در بلوار دانش، باغ سیبی بود که علی داداش صبح‌ها برای  ورزش به آنجا می‌رفت. در آن روز تابستانی هم به باغ سیب می رود. ورزش می کند. احساس بی حالی می کند و روی نیمکت می نشیند. سینه اش تنگ می شود. آخ... این آخرین کلمه ای است که از نها‌دش بر می آید و قلبش از تپش باز می ماند.»


 
کاتبی از آخرین تجربه همکاری شان در یک فیلم کوتاه به نام «آخرین تفحص» گفت: ما از سال ۴۹ با هم دوستیم. 
نمایش «آی با کلاه آی بی کلاه» به کارگردانی زنده یاد محمود قبه زرین در تالار ارگ تبریز، نمایش «پایان و آغاز» نوشته شون اوکیسی در ضبط تلویزیونی مرکز تبریز، نمایش «سنگ و سرنا» نوشته بهزاد فراهانی و کارگردانی اسدصادقی، نمایشنامه «تب» به نویسندگی و کارگردانی خودش در تالار فرهنگ تهران را با هم کار کردیم. کار آخرمان فیلم کوتاه «آخرین تفحص» بود به کارگردانی یحیی ایل بیگی که در محله فرهنگ خیابان شاپور تهران فیلم برداری شد و ما شب و روزمان را در آن ساعات کنار هم بودیم. 

ما مرده پرستیم
کاتبی از سال ۹۸ می‌گوید که به اصرار دوستانش پس از مدت‌ها به روی صحنه آمد و با بی‌مهری و کم لطفی بسیاری مواجه شد: ما مرده پرستیم. قبل از رنگ کردن دیوارهای تئاتر شهر، تصویر تمام هنرمندان و پیشکسوتان، دور تا دور سالن ورودی بود اما اکنون فقط زمانی که با خاک یکی می‌شوی، تصویرت به روی دیوار می‌رود چنانچه پرتره کوهپایه را امروز بر دیوار تئاتر شهر زدند. ما اساتید بسیاری داریم چون احمد عادلی، محمود شکیبا، سعید ولی‌زاده و ...
ولی متاسفانه کسی از آنها یاد نمی کند. حتی می توان گفت تبریز هنرمندان خود را نگه نمی‌دارد و قدرشان را نمی داند. به یاد دارم در تهران نمایشنامه‌ای اجرا شد که به جای بازیگران خودمان، از یک بازیگر درجه ۳ تهرانی استفاده و کلی برای او هزینه شد. 

 دوران طلایی تئاتر تبریز
 وی ضمن یاد کردن از اساتید فقید چون استاد قبه زرین و استاد اسد صادقی و...، از آن دوران طلایی پر عشق برایمان گفت: تئاتر ما تئاتر مردمی بود و در راس کارها کسی نیود که تصمیم خودخواهانه اتخاذ کند. بلیط‌های ما بسیار ارزان بود و همه اصناف مردمی برای تماشای تئاتر می‌آمدند. تماشاگر ما، همه اقشار مردم بودند. اکنون تماشاگران تئاتر بیشتر جوانان دانشگاهی و هنری هستند. در آن زمان موضوع نمایشنامه‌ها، مسائل اجتماعی بود که به زبان تئاتر و هنر بیان می‌شد. ما همه معتقد بودیم هنرمند باید از زبان مردم صحبت کند و متناسب با ذائقه مردم صحنه و نمایشنامه بچیند نه اینکه با صحنه ها و نمایش های آوانگارد، مخاطب خود را محدود کند. 

به گزارش نصر، «رضا گل‌آور» از پیشکسوتانی است که از کوهپایه به عنوان هنرمند دو‌ نسل بالاتر از خود یاد می کند. در ۲۴ سالگی و در اولین تجربه اش بعد از سربازی بر روی صحنه، در نمایش «لیلی و مجنون» به کارگردانی استاد اسد صادقی، با کوهپایه هم بازی بوده و می گوید: استادکوهپایه مرد بسیار خوش اخلاق و مهربانی بود. او به واسطه چهره اش با سبیل پر پشت و موهای ضخیم، خشن به نظر می آمد اما همه اهالی تئاتر بر لطافت روح او و شوخ طبعی همیشگی اش آگاه بودند. استاد یک هنرمند چندوجهی بود که در قلم پردازی، تذهیب، کارگردانی و بازیگری بی نظیر و تاثیر گذار بود. به یاد دارم که در نمایش لیلی و مجنون، سر صحنه بودیم و پشت پرده با نوری قرمز، انتظار آغاز صحنه و سایه بازی را می کشیدیدم که کوهپایه متوجه شد شمشیرش در غلاف گیره کرده است و در موقعیتی کمدی با ادا و میمیک صورتش، این موقعیت استرس زا را برای من خاطره ساز کرد. البته خدارو شکر سر آخر شمشیر را از غلاف بیرون کشید. روحش شاد.

این گزارش حاکی است، هنر کوهپایه نه فقط بر روی صحنه که در نوشتن خط و تذهیب و فعالیت و پرورش هنرمندان در رشته نگارگری بود. وی در این عرصه تحصیل کرده بود و خود می گفت: «در دبیرستان تقی زاده معلم نقاشی داشتیم که من و یکی از دوستان همکلاسی (استاد محمود زرین قلم) که بعد ها یکی از اساتید برجسته نقاشی شد را تشویق کردند که باید بعد از اتمام دوره اول متوسطه به هنرستان هنرهای زیبا برویم ( که بعدا بنام هنرستان میرک نامیده شد ) و از آنجا که زنده یاد آقای "چهره نما" ما را بقدری تشویق به رفتن هنرستان کرد که ویر هنرستان افتاد به جان ما دوتا . وقتی کلاس سوم دبیرستان را تمام کردیم با هم رفتیم جهت ثبت نام در هنرستان و هنرستانی شدیم. در هنرستان بود که من با آثار زنده یاد استاد "عبدالله باقری" آشنا شدم و دنیای گم شده خود را در این زمینه پیدا کردم و از سال دوم هنرستان رسما رشته تذهیب را انتخاب نمودم بطوریکه بعد از اتمام هنرستان و خدمت سربازی این کار را بطور جدی دنبال کردم.»
به گزارش نصر، از ۵ شهریور ماه نمایشگاهی به یاد استاد کوهپایه در اداره فرهنگ و ارشاد برگزار شده که انجمن نگارگری بانی آن است: «نمایشگاه حاضر در راستای تکریم‌ و ادای احترام به مقام استاد «علی کوهپایه حقی» و تاثیر شگرفی که بر هنر نگارگری و طراحی قالی معاصر آذربایجان داشته، از طرف انجمن نگارگران استان و همچنین جمعی از شاگردان و دوستان آن استاد فقید برگزار می شود و محوریت اصلی آن نمایش آثاری از قلم آن استاد و برخی از شاگردان ایشان است که هم اکنون بسیاری از آنها خود استاد ماهر و نام آوری هستند. مرور برخی از خاطرات استاد و نمایش تصاویری از دوران تلمذ این عزیزان از محضر استاد، بخش دیگری از برنامه یادبود برای استاد است.»
گفتنی است، این نمایشگاه تا ۱۱ شهریور ماه در گالری استاد میرعلی تبریزی برقرار است. 
انتهای پیام/ 
علی کوهپایه؛ الگوی اخلاق و معرفت هنرمندان آذربایجان فائزه بنی نصرت

ثبت نظر

نمایش 0 نظر

پژوهشیار