یادداشت/
ارزیابی کابینه یا ادعای تعیین آن
1403/05/27 - 10:24 - کد خبر: 119007
نسخه چاپی
نصر: این روزها بسیاری مشغول ارزیابی کابینه هستند، یکی میگوید فلان وزیر فلان طور است و به درد نمیخورد، یکی میگوید با انتخاب فلان وزیر دیگر کار تمام شده است. بعضی اخبار افشای مواضع یک وزیر پیشنهادی را پروموت میکنند و برخی دیگر از افتخارات دیگری سخن میگویند.
باز یکی کابینه را قابل دفاع میداند و یکی غیرقابل دفاع اما در این میان امکان و معنای ارزیابی کابینه چیست؟
کارنامه و فرجام دولتهای ایرانی را اموری غیر از کابینه تعیین میکند و حتی میتوان گفت صرفِ کابینه عامل مهمی در سرنوشت یک دولت در فضای سیاسی کشور نیست. از این رو پاییزِ کابینه نه دستِ خودش که دست عوامل متفاوتی است که باید در گزینش آن در نظر گرفته شود. سیاستهای نظام، قدرتهای جهانی، شخص رییس جمهور و نحوه بازیگری فعالان سیاسی-مدنی از جمله عوامل مهمی هستند که بر عملکرد تک تک اعضا کابینه تاثیر میگذارند و ممکن است وزیری عالم دهر و کارکشته بحر باشد اما نتیجهای از وزارتش نگیرد.
حال باید کابینه پزشکیان را چگونه باید ارزیابی کرد؟ یکی از کلانروشهای بررسی کابینه، ارزیابی اعضا آن بر اساس مجموعهای از شاخصههاست. در این خصوص اولا این شاخصهها از قضا استانداردی ندارند، به این معنا که ما علمی به عنوان شاخصههای ارزیابی وزارتِ فلان نداریم. از این رو ارزیاب یا مجموعهای معیار برای خود دارد که یا خود آنها را مفهومینه کرده و یا از جایی گرفته است. برای مثال او حسب آنکه به چه فلسفهای در تعلیم و تربیت تکیه داده و چگونه آن را میفهمد معیارهای خاصی در سنجش وزیر آموزش و پرورش به کار خواهد بست.
ثانیا مساله آن است که آیا ارزیاب، تخصصی در ارزیابی دارد و یا خیر، به بیان دیگر آیا او میتواند شاخصههایی که برای ارزیابی دارد را در خصوص گزینهای بکاود و پیش از عمل چنین گزینهای به چنین قضاوتی برسد که او میتواند و یا نمیتواند موفق باشد. برای مثال لزوما یک معلم نمیتواند به ارزیابی نامزد وزارت آپ باشد. زیرا ارزیابی در این زمینه تخصص ویژه خود را میخواهد (اگر چنین تخصص ویژهای امکان وجود داشته باشد).
ثالثا آیا در زیرساخت یا نهادی چون حزب، نظامی از معیارهای ویژه برای وزارت و کادری برای گزینه شدن برای وزارت و ارزیابی وجود دارد یا خیر؟ برای مثال آیا حزب کارگزاران سازندگی فرضا اسحاق جهانگیری را برای وزارت نفت تعیین و تعلیم کرده و میتوانست قسم بخورد که اگر او بیاید و بتواند از مجلس رای اعتماد بگیرد، مشکلات این حوزه حل خواهد شد و یا نه.
به بیان مختصر تعیین کابینه که حتما با موازینی در ذهن فردی-جمعی تعیین کننده (چون پزشکیان هم به صورت فردی میاندیشد و تصمیم نهایی را میگیرد و هم در ذهنیتی جمعی با مشاوران، رقبا، موثرین و ... شرکت میجوید،) صورت گرفته است، وقتی میتواند مورد ارزیابی قرار گیرد که ملاکهای ارزیابی، ارزیاب توانمند و بستری برای تعیین این دو وجود داشته باشد که در این صورت، ارزیابی به شرط یکسان یا همپوشانی معیارهای تعیین و ارزیابیِ یک گزینه ممکن خواهد بود.
اگر تعیینکننده کابینه و ارزیاب با دو میزان متفاوت به عمل پرداخته باشند، ارزیابی مبتنی بر مصادره مطلوب خواهد بود. در عمل اما ارزیابیهای مدعی این روش بدون داشتن، تصریح و یا پذیرش معیارهای سنجش با تکیه بر ذهنیاتی فردی، بدون معیارهای واضح و تربیت ارزیابی و غالبا غیر مستند، به اشاعه ارزیابیهایی همسو، رسانهای و هیجانی در تایید یا رد یک گزینه میکنند.
پیش فرض چنین قضاوتهایی معمولا این است که من میدانم یا از کسی که میداند دانستهام. به عبارت دیگر یک شهروند که عضو یک حزب نیست که تحت تعالیم-آموزشهایی خاص حاوی مجموعهای شاخصهای ویژه برای هر وزارتخانه باشد، به سنجشی من عندی و یا من عنده (که ضمیر او به یک عضو حزب، جناح، سیاسی سابق، تحلیلگر جناحی، رسانه و یا یک عالم متکی به علم من عندی خود بر میگردد) متکی است. خود این پیش فرض مبتنی است بر آنکه این دانایی است که باید ملاک عمل دولت باشد و من دانا هستم.
در وجهی دیگر بدون در اختیار داشتن معیارهای تعیینکننده (پزشکیان) متکی به مصادره به مطلوب خواهد بود زیرا که در این صورت چنین ارزیابی تعبیری از آن است که اگر من بودم کابینه را چنین میچیدم و چون چنین نیست مردود است. پیش فرض دوم چنین قضاوتهایی معمولا این است که ما که رای داده بودیم باید کابینه را تعیین کنیم که اگر چنین نباشد نتیجه ارزیابی مشخص خواهد بود. برخی از واکنشهای سیاسیون کارکشته از این دست است.
کلانروش دوم بررسی کابینه براساس عملکرد آن است. این بررسی خود را عملا در انتخابات چهار سال دیگر دولت نشان میدهد. چنین ارزیابیی، ارزیابیی سیاسی و نه تخصصی است. در این روش ارزیاب میتواند یک شهروند هم باشد و معیار امری نظری-عملی یا تخصصی نیست. نتیجه این ارزیابی به حس ارزیاب از نتیجهای است که عملکردِ کابینه به بار آورده، باز میگردد. در این روش ارزیاب در بدو گزینش، پیشفرضهای عالمانه-سیاسی خود را درون پارانتزِ تواضع میگذارد و صبر میکند.
این تواضع نه منبعث از اخلاق که ناشی از امتناع ارزیابی تخصصی است. چه، تعیین کابینه حق انصاری سیاستورزی رییس جمهور است. روش دومِ بررسی کابینه یا ارزیابی عملکرد، آنچه دولتِ مسعود به آن فراخوانده، دقیق و درست است. این رییس دولت است که مسئول نهایی خواهد بود و آنچه کاشته درو خواهد کرد. از این رو دادن عقل به او زاید و گزافه است. زیرا او باید با عقل متصل به خود عمل کند و هر آنچه به او ارائه میشود تنها در حد مشورت است (آنچه ظریف در اوایل کار شورای راهبردی به آن اشاره کرده بود.)
این زیادتخوانی (یا عدم امکان ارزیابی پیش از عملکرد کابینه) مبتنی بر واقعیت سیاسی است نه تحقیر و تقلیل خودکابینهگزینپنداران. ارزیابی کابینه در روش اول در واقع بیان دیگری از آن است که کابینه باید چنین تعیین شود. در واقع ایشان میگویند این نه رییس جمهور که من هستم که باید کابینه را تعیین کنم. ارزیابی پیشاعملکردِ کابینه از حد خود وراتر رفته و با ادعای حقیقت، خود را تعیینگر میخواند که نادیده شده است.
در عمل هم کابینههای گذشته چنین ارزیابی شدهاند. هیچ کس کابینه خاتمی، احمدینژاد، روحانی و رییسی را پیش از عملکرد و بر اساس ارائه لیست به مجلس ارزیابی نمیکند. خوب بنگریم حتی خصوصیات وزرا در سرنوشتشان تعیین اصلی نداشته است. ارزیابی کابینه در این معنا در واقع ارزیابی سیاستورزی رییس جمهور و کابینه است که باید پس از عمل انجام شود. نتیجه مختصری که از مفصل پیشگفته میتوان گرفت آن است که هر چند ارزیابی انتقادی شهروندان مطلوب است اما چنانچه سیدجواد میری مینق گفته است باید به یاد داشته باشیم که «ایران جزیره نیست و قدرت هم دست یک «فرد» نیست. دوران «فرد فرهمند» هم سپری شده.
جریانها را باید خوانش کرد و افراد و کنشهای آنها را بیارتباط با گفتمانهای غالب نمیتوان تحلیل کرد.» معنای بسیاری از ارزیابیهای بزرگان نه منبعث از بازیهای قدرت و سهمخواهی است و باید منتظر عملکرد کابینه و رویدادهایی باشیم که هر کدام میتواند نه تنها مسیر کابینه که کشور را تعیین کند.
به قلم میثم قهوهچیان
انتهای پیام/
نصر