یادداشت/
قالی، قالیبافی و ترانه های آن میراثِ فرهنگیِ ملموس و ناملموس ما
1402/12/08 - 10:05 - کد خبر: 109326
نسخه چاپی
نصر: کنفرانس عمومی یونسکو، در سی و دومین نشست خود که در 29سپتامبر تا 17 اکتبر ۲۰۰۳ در پاریس تشکیل شد، معاهده “ پاسداری از میراث فرهنگی ناملموس “ را تصویب کرد. این معاهده دربرگیرندۀ چهل ماده است که در آن به تبیین مفهوم میراث ناملموس پرداخته شده است.
در این سند به اهمیت میراث فرهنگی ناملموس به عنوان انگیزۀ اصلی تنوع فرهنگی و تضمین کنندۀ توسعۀ پایدار توجه شده و بر لزوم آگاهی بیشتر از اهمیت میراث فرهنگی ناملموس و پاسداری از آن، به ویژه میان نسلهای جوان تر تأکید شده است. در مادۀ یکم این سند اهداف این معاهده چنین بیان شده اند:
الف (پاسداری از میراث فرهنگی ناملموس؛
ب (اطمینان از احترام به میراث فرهنگی ناملموس جوامع، گروه ها و افراد ذیربط؛
ج (افزایش آگاهی از اهمیت میراث فرهنگی ناملموس در سطوح محلی، ملی و بین المللی و تضمین پاسداشت متقابلِ آن؛
د (فراهم کردن همکاری و کمک های بین المللی.
مادۀ دوم معاهده ۲۰۰۳ به موضوع تعریف میراث فرهنگی ناملموس اختصاص یافته است. از نظر این معاهده اصطلاح “میراث فرهنگی ناملموس “به آداب، بازنمودها، بیان ها، دانش، مهارت ها و نیز ابزار، اشیاء، دست ساخته ها و فضاهای فرهنگی مرتبط با آنها اطلاق می شود که جوامع، گروه ها و در برخی موارد افراد، آنها را به عنوان بخشی از میراث فرهنگی خود به رسمیت می شناسند. این میراث فرهنگی ناملموس که از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود، به طور مداوم توسط جوامع و گروه ها در پاسخ به محیط زیست، تعامل شان با طبیعت و تاریخ آنها مجدداً بازآفرینی می شود و حس هویت و تداوم را برایشان به ارمغان می آورد و بدین ترتیب مروج احترام به تنوع فرهنگی و خلاقیت بشری است.
میراث فرهنگی ناملموس به تولیدات و فرایندهای فرهنگی گفته می شود که با گذشت زمان و از نسل های پیشین باقی مانده اند. بخشی از دارایی های فرهنگی، محصولاتی ملموس مانند ساختمان ها یا کارهای هنری هستند .با این حال بخش های زیادی از فرهنگ به شکل ناملموس است مانند ترانه، موسیقی، رقص، درام، آشپزی، هنرِ صنایع دستی و جشنواره های گوناگون .اینها شکل هایی از فرهنگ به شمار می روند که که قابل ثبت و ضبط هستند ولی ملموس نبوده و قابلیت ذخیره در محل فیزیکی مانند موزه را ندارند ولی از طریق ابزارها و وسایلی که در آن ها به کار رفته اند قابل تجربه کردن هستند. این وسایل فرهنگی توسط سازمان ملل متحد گنجینه های بشری نامیده شده است.
طبقه بندی تدوین کنندگان معاهده برای مصادیق مختلف میراث فرهنگی ناملموس شامل پنج دسته یا گونه است که در سند یونسکو از آن با عنوان”قلمرو”یاد شده است.
نخستین قلمرو اعلامی یونسکو در این سند سنت های شفاهی است و در توضیح مصادیق آن آمده است :مَثَل ها، چیستان ها، قصه ها، ترانه ها، افسانه ها، اسطوره ها، آوازها و اشعار حماسی، افسون ها، دعاها، سرودها، آوازها و …جزو سنت های شفاهی همۀ جوامع هستند.
توجه این سند به این قلمرو از آن روست که سنت ها و شیوه های بیان شفاهی نقش مهمی در انتقال دانش، ارزش های فرهنگی، اجتماعی و حافظه جمعی یک جامعه و در نتیجه زنده نگهداشتن فرهنگ ها دارند. برخی از شیوه های بیانی در بین همۀ اعضای یک جامعه رایج است و کل افراد از آن استفاده می کنند، در حالی که برخی دیگر به گروه های اجتماعی خاص، یا شاید فقط مردان یا زنان، یا افراد مسن محدود می شوند.
میراث فرهنگی ناملموس، پویا و پیوسته در حال حرکت است، در زمان حاضر حیات دارد و زنده است، همچنانکه در زمان چندین نسل قبل چنین بوده است .چیزی که آن را حفظ می کند و موجب انتقال آن از نسلی به نسل دیگر می شود، توانایی آن در دگرگونی خود، سازگار شدن با وضعیت جدید توسط کاربرانش و پذیرش عناصر و معانی تازه در شرایطی است که حاملانش، دگرگونی را از سر می گذرانند.
میراث فرهنگی ناملموس به شکلی پویا و خودجوش از گذشته به حال رسیده است و در یک روند طبیعی و بستری مناسب، باید همان طور که از گذشته به امروز رسیده است، در زمان امتداد پیدا کند و به نسل های بعدی برسد. از این رو می توان بُعدی فرازمانی برای میراث فرهنگی ناملموس قائل شد. بر اساس معاهدۀ یونسکو “از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود، به طور مداوم توسط جوامع و گروه ها در پاسخ به محیطشان و تعامل آنها با طبیعت و تاریخشان بازآفرینی می شود و به آنها حس هویت و تداوم می بخشد.”
بر همین اساس ترانه های قالیبافی نیز به عنوان یک فرهنگ ناملموس، ضمن پذیرفتن دگرگونی های محتوایی و مفهومیِ ناشی از تحولاتِ تکنولوژیکی و فرهنگی، هنوز در برخی از کارگاه های قالیبافی به حیات خود ادامه می دهد.
ترانه های قالیبافان را می توان به دو گروه کلی تقسیم کرد؛ گروه اول ترانه هایی است که اشعار آن برگرفته از بایاتی های آذربایجان است .بایاتی، رایج ترین ژانر ادبیات شفاهی مردم آذربایجان است که در آن ها، مضامینِ عمیقِ فلسفی، اجتماعی، تاریخی، دینی، اخلاقی و عاشقانه در چهار مصرعِ کوتاهِ هفت هجایی بیان می شود و گروه دوم ترانه هایی است که در جریانِ بافتِ قالی، توسط خودِ بافندگان بصورت بداهه و یا اکتسابی خوانده می شود .ترانه های گروه دوم روایتگرِ سرنوشت، آرزوها، دردها و به ندرت شادکامی های بافندگانی گمنام است که از کارگاهی به کارگاه دیگر و از نسلی به نسل دیگر انتقال یافته اند. به نظر می رسد امروزه با ورود سرسام آور تکنولوژی و وسایل ارتباط جمعی اینترنتی، از جمله شبکه های اجتماعی از قبیل اینستاگرام، فیسبوک، تلگرام، واتساپ، تیک توک و غیره به بطنِ زندگیِ اجتماعی و دسترسی عمومی به تلفن های هوشمند، کارگاه های بزرگ و کوچک قالیبافی نیز از این طوفان تکنولوژیکی و اطلاعاتی در امان نمانده و قالیبافان هم مانند سایر اقشار مردم دلبستۀ گوشی های جادویی خود شده اند .شاید دیگر از آن ترانه خوانی های دل انگیز خبری نباشد، با این حال، اهتمام به ثبت و ضبط هر آنچه توسط قالیبافان خوانده می شود، به حفظ بخشی از میراث فرهنگی ناملموس ما کمک می کند.
پنجمین قلمرو اعلامی یونسکو در این معاهده صنعتگریِ سنتی است .دامنه صنعتگری سنتی شاید فیزیکی ترین و ملموس ترین تجلی میراث فرهنگی ناملموس باشد. با این حال، کنوانسیون ۲۰۰۳ عمدتاً به جای محصولات صنایع سنتی به مهارت ها و دانش مربوط به این صنایع توجه دارد. به جای تمرکز بر حفظ اشیاء صنایع دستی، تلاش های حفاظتی باید برتشویق صنعتگران برای ادامه تولید صنایع دستی و انتقال مهارت ها و دانش خود به دیگران، به ویژه در جوامع خود متمرکز شود.
قالیبافی بارزترین صنعت و هنر سنتی و یکی از مواریث فرهنگ ناملموس در آذربایجان به شمار می رود .کلیۀ شیوه ها، روش ها و متدهای انتخاب پشم، ریسندگی، رنگرزی، طراحی، بافت، پرداخت و سایر موارد فنی که بصورت سنتی از استاد به شاگرد آموزش داده شده و طی قرون متمادی، از نسلی به نسل دیگر منتقل شده است، در پنجمین قلمرو معاهدۀ میراث فرهنگی ناملموس یونسکو جای می گیرد.
اکنون دیگر به عالم علم و هنر ثابت شده است که آذربایجان منشأ و سرچشمۀ “هنر _صنعتی” است بنام " قالی دستباف". مرور تاریخچۀ این هنر، مبیّن این نکتۀ اساسی است که اگر امروز قالی آذربایجان تا اصفهان و قم و کاشان و مشهد و هندوستان و بنگلادش و پاکستان و افغانستان و نپال و چین و ژاپن و... گسترانیده شده است، از برکتِ دستانِ هنرپرورِ طراحان، قالیبافان و تاجران آذربایجان است که در درازنای تاریخ، هنر و صنعت خود را بی هیچ تنگ نظری در پهنای گیتی به معرض تماشای جهانیان نهاده اند.
ما بی آنکه به تاریخ سازی های عدهای مغفول و جاعل وَقعی بنهیم، آذربایجانِ عزیز را خالق و آفرینندۀ فرش دستباف در تمام جهان می دانیم. بررسی اِکسپونات های موزه های بزرگ جهان این ادعا را به سادگی اثبات می کند و دیگر نیازی به مُطَوّل بافی ها نیست. قالی ترنجدار تبریز، قالی اردبیل و قالی باغ بهشت و ...تنها نمونه هایی از قدمت تاریخی قالی آذربایجان است. امروز با اینکه نگاه های کنجکاو و گاه ناپاکِ طراحان، بافندگان و تاجرانِ نه تنها شهرهای ایران بلکه همۀ کشورهایی که به نوعی پا در کفشِ فرشِ آذربایجان کرده اند، هنوز به طرح ها و داشته های ارزشمندِ هنرمندان ماست؛ اما از آنجایی که در اغلب موارد کار به کاردان سپرده نشده و افرادی کوچک در رأس اموری بزرگ قرار گرفته اند، آفتابِ درخشانِ فرشِ آذربایجان در هاله ای از ابرهای سیاه گرفتار آمده است؛ تا جایی که" قالی فارس" و " قالی کاشان" در سال 2010 به شکل دو پروندۀ مجزا در فهرست میراث ناملموس ایران در یونسکو ثبت می شود و در سایۀ خواب غفلت مسئولین محلی، آذربایجان که مهد این هنر و صنعت ارزشمند است به هیچ شمرده می شود.
من بر این باورم که متخصصان قالی آذربایجان، جوانانِ هنرمند و توانای ما، بدون توجه به سیستم نارسای سازمانهای دولتی، می توانند با تاسیس سازمانهای مردم نهاد، با انجام پژوهش ها و تحقیقات اسنادی و میدانی بر روی یک به یک مراحل بافت قالی از طراحی نقشه تا تنظیم دار قالی، از انتخاب پشم تا رنگرزی، از چله کشی تا شیرازه زنی، از نقشه خوانی تا پرداخت و غیره، با گفتگو و مصاحبه با تک تک اساتید فن، به ثبت، گردآوری، تدوین و انتشار میراث فرهنگی ناملموس قالی آذربایجان اقدام نموده و بدین وسیله ضمن حفظ این میراث ارزشمند، از تاراج و دستبرد نامحرمان به تاریخِ هنر و تمدن آذربایجان عزیز پیشگیری کنند.
دکتر حمید شهانقی/ مردم شناس و فولکلورپژوه
انتهای پیام/
منابع محلی