مصاحبه با پدری که داغ بیست ساله اش دوباره تازه شده/
نصر: پدر، قلب شکسته اش را فریاد می زند: من روزی برای عزت این سرزمین به پا خواستم، برای عدالتش انقلاب کردم و به امید استقلالش زیستم. فرزندم را با دستان خودم به خاک همین وطن سپردم، به امید آنکه آرامگاهش، هرچند کوچک، محترم بماند.حال از این وطن چه برایمان می ماند، وقتی متولیانش نه حال و روز زندهمان را میفهمند و نه مردهمان را به رسم حرمت میسپارند!؟