یادداشت/

درسی از مکتب حسین

1402/06/21 - 07:51 - کد خبر: 99542 نسخه چاپی

نصر: امسال هم اربعین تمام شد و حسرت و دلتنگی زیارتی دیگر در دل عاشقان امام حسین (ع) ماند و انتظاری که یک سال به طول خواهد انجامید تا اگر دوباره منتخب شدیم برای اربعین با جان و دل پا در این مسیر بگذاریم.

به گزارش نصر، این چند خطی که می‌نویسم، مهمترین درسی بود اربعین امسال از محضر استاد بزرگوار و سخنران عزیز موکب عترت ابی تراب حجت السلام والمسلمین دکتر رفیعی آموختم.
سعادتی نصیب اینجانب شده بود و سه شبی که سخنران مجلس عزاداری موکب عترت ابی تراب در شهر کربلا آقای دکتر رفیعی بودند نیم ساعت قبل از نماز مغرب و عشا به محل اسکان ایشان که نزدیک حرم امام حسین(ع) بود می‌رفتم و آقای رفیعی را تا محل موکب همراهی می‌کردم و بعد از سخنرانی هم به همین شکل از موکب تا حرم همراهشان می‌رفتم، شاید کل زمانی که با آقای رفیعی داخل ماشین بودیم همه باهم سه ساعت بیشتر طول نکشید، اما باور کنید به اندازه تمام عمرم درس آموختم از نحوه رفتار یک سخنران آن هم در سطح ایشان با مردم و تقاضاهای عجیب و غریب و درخواست برای حضور در شهرستان های مختلف و... که همه این‌ها را با صبوری و چهره خندان پاسخ می‌دادند و تعجب من بیشتر می‌شد. وقتی آقای دکتر رفیعی بعد از موکب به مراسم دیگری برای سخنرانی تشریف می‌بردند و همزمان داخل ماشین هم مطالعه برای سخنرانی داشتند و هم جواب مردمی که به شیشه ماشین می‌کوبیدند تا آقای رفیعی مطالعه را رها کند و جواب آنها را بدهد و جواب می‌داد و این حالت نه یک بار، نه دوبار بلکه در یک مسیر نیم ساعته بالای پنجاه بار تکرار می‌شد و عین پنجاه بار را ایشان با متانت جوابگوی محبت های مردم بود.
این ها مقدمه نبود، بلکه اتفاقاً متن اصلی بود اما درسی که بنده گرفتم به غیر این‌ها بود که خواندید...
شب اولی که سخنرانی تمام شد، دکتر رفیعی به سمت ماشین آمدند و سریع ایشان را سوار کردیم و در حال خروج از موکب ایشان متوجه صف طولانی ایجاد شده جلوی در شدند و از من پرسیدن صف چی هست و من توضیح دادم که بنا به دستور موسس موکب آقای سیدی، سرآشپز هیات زینبیه استانبول به همراه تیم دنر کباب ایشان به کربلا آمدند و مشغول پخت دنر کباب استانبولی اصل برای زائرین هستند، بعد از توضیح من حاج آقا گفتند. چقدر خوب کاش زودتر می‌دانستم ماهم می‌گرفتیم، سریع به راننده عرب زبان خودرو اشاره کردم نگه دار تا برم بگیرم بیام که آقای دکتر گفت نه آقا برویم درست نیست مردم تو صف ما بدون صف بگیریم.
از گفته خودم شرمنده شدم که چرا باید به راننده می‌گفتم نگه دار تا بدون نوبت برای آقای دکتر لقمه دنر کباب بگیرم، دقیقا در ادامه دکتر رفیعی گفت همین هم حق الناس هست و حتما باید رعایت شود.
چنان رعایت حق و حقوق مردم در ذهنم حک شد که بعید می‌دانم از این به بعد رعایت نکنم.
شب دوم در زمان سخنرانی دکتر رفیعی من مجلس را ترک کردم و به انتهای صف دنر رفتم، همین که نوبتم شد بچه های آشپز که همه دوستان من بودند، از صف ایستادن من تعجب کردند و گفتن چرا صف ایستادی گفتم برای خودم نمی خواهم، برای آقای دکتر رفیعی می‌گیرم که راضی نبودند بدون صف بگیریم، در این حین یکی از خادمین قسمت خدمات موکب با شنیدن اسم دکتر رفیعی یک نگاهی به من کرد و گفت پارسال سره من عصبانی شد و من خیلی خراب شدم جلوی مردم! تعجب کردم و پرسیدم چرا؟! گفت اشاره کردن که آب ببرم پای منبر و من هم آب بردم، ولی نرسیده به منبر یکی بلند شد که آب را بگیرد، ولی یک لحظه شلوغ شد و دکتر عصبانی شد.
مراسم که تمام شد آقای دکتر رفیعی آمدند داخل ماشین و حرکت کردیم به سمت حرم، خیلی فکر کردم که آیا بگویم یا نه، ولی دل را زدم به دریا و بعد از اینکه لقمه ای که برای ایشان گرفته بودم را دادم خدمتشان گفتم آقای دکتر این سه لقمه دنر را توی صف ایستادم و گرفتم، تشکر کردند و ابراز رضایت بابت رعایت حقوق مردم؛ در ادامه گفتم آقای دکتر یکی از خادمین قسمت خدمات هم این قضیه را تعریف کردند، یهو جو برگشت و لحن دکتر خیلی جدی و ناراحت پرسید واقعاً ناراحت شده از دست من؟ گفتم بله. باورم نمی‌شد این‌قدر اهمیت داشته باشد برای ایشان، نیم ساعت بعد از اینکه دکتر رفیعی را پیاده کردیم و ایشان برای شرکت در برنامه مخاطب خاص به محل ضبط رفتن پیام صوتی از ایشان دریافت کردم که واقعاً شد درس اربعین امسال من.
پیام صوتی عذرخواهی دکتر رفیعی از یک خادم خدمات موکب...
علی قنبرلو
انتهای پیام/
درسی از مکتب حسین نصر

ثبت نظر

نمایش 0 نظر

پژوهشیار