یادداشت/

در رثای کارخانه‌ عزیزی که ۱۵ سال نانم داد

1397/11/29 - 07:27 - کد خبر: 97 نسخه چاپی

در رثای کارخانه‌ عزیزی که ۱۵ سال نانم داد

دیگر آن شوک الکتریکی دَم مرگ بیمار، - که همان هیئت حمایت استان بود - نیز آن عزیز را از بستر مرگ رها نکرده... بلبرینگ نفله شد، جوانمرگ شد، اما آن عزیز سرطان نداشت که بگوییم قسمتش بیماری و مرگ است، بلبرینگ بیماری ارثی نداشت که به بخت صنعت نفرین کنیم. بلبرینگ سرپا بود، قبراق بود، تا سال ۹۰ سه شیفت کاری تولید داشت، برای مواد خام اولیه‌اش در انبارها جا نمی‌شد و در محوطه تلنبار می‌شد، کارگرانش با افتخار و غرور سرشان را بالا می‌گرفتند که آنجا کار می‌کنند، مکانیک‌ها به شوفرها تجویز می‌کردند که بلبرینگ تبریز بخر. هپنا، صنایع موشکی، ایساکو، سایپا، ایران خودرو، تراکتور و غیره صف می‌بستند برای پیش خرید محصولاتش... خدا نگذرد از کسانی که با تنها صنعت بیرینگ ایران چنین کردند.

اما یک سوال:
تا آنجا که من می‌دانم بلبرینگ‌سازی از ابتدای انقلاب تا سال ۹۴ واحد حراست قانونی داشت که مدیر آن توسط مقامات ذیصلاح تایید و منصوب می‌شد. در کوران روزهای واگذاری و در سالهای ۹۱ و ۹۲ و ۹۳ نیز واحد حراست در شرکت مستقر بود.
حال سوال این است که آیا واحد حراست در ایام واگذاری و فروش شرکت کوتاهی کرده و به موقع چگونگی واگذاری، وضعیت اهلیت و مشخصات خریداران، کیفیت خرید، قیمت
فروش، نحوه خرید، رقم چک‌های معامله، برنامه سهامداران، سایر خریدهای انجام شده بنام شرکت، مسافرت‌های خارجی سهامداران با خانواده‌شان، حیف و میل‌ها، جایگزینی بستگان بجای نیروهای متخصص و.... را به مقامات ذیصلاح گزارش نکرده بود تا به موقع و قبل از وقوع چنین حوادثی تصمیم گیری شود؟ مگر فلسفه وجودی واحد حراست پیشگیری قبل از اتفاق نیست؟!
با ننه‌من غریبم در آوردن و مشکلات بلبرینگ سازی را به گردن یک راننده شوت از همه‌جا انداختن، که بلبرینگ و کارگرانش نجات پیدا نمی‌کنند!
مشکل این است که سیستم مدیریتی شهر ما نه تنها به دروغ‌های صدمن یک غاز یک به اصطلاح سهامدار بی‌سواد اغوا شده بود که هیچ، بلکه حتی مدیر منصوبش را هم در مقام تعامل کنار گذاشت تا به زعم خود چرخ صنعت توسط بخش خصوصی این‌چنینی بچرخد!
بهرحال همه باید پاسخگو باشند!
شاید در ظاهر بلبرینگ ورشکست شده و با خطر تعطیلی روبروست، اما در ورای قضیه، مسئولان وقت این شهر باخته‌اند که امتداد نگاه‌شان تا نوک دماغ‌شان بود!
بهرحال همه باید پاسخگو باشند!


پی‌نوشت: در ایام مذکور تا پایان شهریور ۹۳، بنده، مدیر حراست شرکت بلبرینگ‌ ایران بودم. به گواه گفتگوی مفصلی که همان‌روزهای آخر با محمد سهرابی (دبیر سرویس اقتصادی نصرنیوز) داشتم، همه آن جفاها که به بلبرینگ رفته را گفتم و البته آن روزها گوش شنوایی نبود تا بشنوند که چه می‌گویم و البته هیچ وقت انتشار آن گفتگو به مصلحت نشد.

* فرهاد باغشمال

انتهای پیام/

در رثای کارخانه‌ عزیزی که ۱۵ سال نانم داد نصر


نظرها بسته شده اند

نمایش 0 نظر

پژوهشیار