گزارشی از گورستان‌های تاریخی تبریز؛

اینجا تاریخ گم می‌شود!

1402/02/17 - 15:36 - کد خبر: 91913 نسخه چاپی

نصر: می خواهم دست‌تان را بگیرم و ببرم به دل تاریخ؛ می‌خواهم با هم برویم سر خاک باباحسن و بابا مزید و هفتاد بابایی که توی گوشه و کنار شهر تبریز دفن شده‌اند، آن هم نه یک‌بار که دوبار دفن شده‌اند، یک‌بار به حکم طبیعت زندگی و یک‌بار به حکم مدرنیته که شهر و قبرستان‌های تاریخی‌اش را یکجا بلعید!

به گزارش نصر، من می‌گویم “سرخاب” و “چرنداب” و “گجیل” و شما گمان می‌کنید این اسامی، تنها نام محلات قدیمی شهر تبریز است، اما من به شما می‌گویم، این محله‌ها بیش از یک “محله”‌اند. تعریف و تصور مردم از “سرخاب” چند کوچه و خیابان تنگ است که حتی جای پارک درشان پیدا نمی‌شود! دیگر خیلی اهل تاریخ باشند، چندباری مقبره الشعرا رفته‌اند و بقعه سید حمزه را هم زیارت کرده‌اند.
 
سرخاب که به این سادگی‌ها نیست!
در سرخاب‌ام؛ روبروی تاریخ! خبری از گورستان تاریخی این محله نیست، بتن‌ها قد کشیدند و آسفالت خیابان‌ها نفس خاک را خفه کرده‌اند، روی خاکی قدم گذاشته‌ام که “هفتادبابا”ی تبریز روی آن قدم گذاشته‌اند، روی خاکی که شمس تبریزی کوچه به کوچه آن را طی می‌کرد تا به درس “شیخ پیر سله باف” برسد.
از پل تاریخی «قاری» تبریز در امتداد خیابان ثقه الاسلام که به سمت شمال راه افتادم، ۳۰۰ متر جلوتر، سمت چپ و روبروی ضلع غربی مجموعه تاریخی «مقبره الشعرا»، وارد گذری شدم که «حیدر تکیه سی» (تکیه حیدر) خوانده می‌شود، از اسمش پیداست که گوشه و خانقاهی به همین نام توی همین محله بوده و الان نیست...
تاریخ گم شده در این شهر و از گورستان تاریخی سرخاب هم چیزی باقی نمانده، جز مقبره الشعرایی که سال‌هاست در حصار نرده‌ها و برچسب‌های ورود ممنوع است تا شاید روزی که کار بازسازی و مرمت آن بعد از ۱۲ سال به پایان برسد!
 
شمس می‌گفت: آنجا کسانی بوده‌اند که من کمترین ایشانم...
شمس می‌گفت: آنجا کسانی بوده‌اند که من کمترین ایشانم، که بحر مرا برون انداخته است. همچنان که خاشاک از دریا به گوشه‌ای افتد، چنینم تا آنها چون باشند!
آن دریایی که شمس تبریزی از آن سخن می‌گفت، کجا بود؟ اینجایی که من ایستاده‌ام، با آن برهه‌ای که شمس از تبریز یاد می‌کند، نزدیک به هزار سال فاصله زمانی وجود دارد، شمس دورانی را زندگی کرده است که اکابر و اولیاء اغلب گمنامی در این شهر زندگی می‌کردند، حافظ حسین کربلایی در کتاب روضات الجنان از پیری سخن می‌گوید که استاد شمس تبریزی بود: «فضیلت شیخ ابوبکر را از اینجا قیاس می‌توان کرد که سررشته‌ی سلوک از او به شمس ‌تبریزی رسیده، تابع نفس مغرور نبوده، از روی انصاف، وی را رخصت سفر کرده و رجوع مریدی به مراد دیگری نمود.»
کریم میمنت نژاد، تاریخ پژوه تبریزی می‌گوید: از این عارفان و بزرگان ادب و اندیشه در تبریز کم نبوده و هیچ بعید نیست هر قدمی که از “سرخاب قاپیسی” (درب سرخاب) به سمت محدوده مقبره الشعرا برمی‌دارید، خاکی را لمس کرده باشید که یکی از هفتاد بابای تبریز را در خود جای داده باشد.
وی می‌گوید: گورستان سرخاب محل دفن اولیای خدا، بزرگان فرهنگ و ادب تبریز است، به سبب دفن بزرگانی چون همام تبریزی، خاقانی، قطران تبریزی، اسدی طوسی، مقبره الشعرا نیز خوانده می‌شود.
وی با اشاره به اینکه دفن شدن در سرخاب امتیاز ویژه‌ای داشته، می‌گوید: حتی در تاریخ روضه‌الاطهار درباره علاقه مولانا به خاک تبریز چنین آمده است: «مردمی که از تبریز به خدمت حضرت مولانا مشرف شده و آنچه به سبیل هدیه می‌برده‌اند قبول نکرده و می‌فرموده که هرکس از تبریز می‌آید، تحفه او خاک سرخاب است که برای ما قدری بیاورد که با خاک سرخاب فیضی هست که من آن فیض را با هیچ خاکی ندیده‌ام».
اما حالا قامت سرخاب خم شده و خبری از گذشته پر آوازه‌اش نیست، میمنت نژاد می‌گوید: قبرستان سرخاب چندین بار در اثر سیل از بین رفته است تا اینکه در دوره صفوی، شاه عباس آن را خراب می‌کند، به طوری که با حمله عثمانی به تبریز مجبور به ساخت یک قلعه نظامی در شرق می‌شوند و چون زمانی برای تامین مصالح آن اعم از آجر نبوده که برای ساختن آن از سنگ قبرهای سرخاب استفاده می‌کنند. این سنگ قبرها هم‌اکنون در ربع رشیدی تبریز به چشم می‌خورد.
 
گجیلی که دیگر گجیل نیست!
تخریب بدون کارشناسی گورستان‌های تاریخی تبریز به بهانه تبدیل آنها به بوستان‌های محلی از جمله پیامدهای ناگوار آغاز «تجدد آمرانه» در ایران در دوره رضاخان بود و نخستین قربانی آن گورستان تاریخی «گجیل» است که در متون تاریخی از آن با عنوان مقبره‌العرفا یاد می‌شود.
نزدیک غروب است که به گجیل رسیده‌ام، “هر زن تبریزی می‎‌داند که گجیل و پارک گلستان مناسب قدم زدن و وقت گذراندن نیست” این را یکی از ریش سفیدهای دستفروش گجیل به من می‌گوید و البته حتم دارم از تاریخ و فرهنگ این منطقه خبر نداشته باشد، اما خیلی فرصت ندارم که به او توضیح بدهم اینجا اینی نبوده که الان هست!
 
چه بر سر گجیل آمده؟
در دوران پهلوی، شهربانی براساس طرحی سعی در متمرکز کردن مشاغل ناهنجار اجتماعی و به تبع آن اراذل و اوباش در این محله برآمد و نتیجه آن تبدیل گجیل به یک منطقه نامطلوب و ناخوشایند شهری شد و از آن زمان ده‌ها سال گذشته، اما این انگ نامطلوبی از چهره ‌گجیل هنوز پاک نشده که نشده!
حافظ حسین کربلایی در روضات الجنان از عرفا و انسان‌های نیکی چون بابا فرج یاد می‌کند که در گورستان گجیل دفن شده‌اند. هرچند بابا فرج گمنام و از اولیاء خفیه بوده، اما نام او به سبب استادی بر شیخ‌نجم‌الدین‌ کبری‌ زنده مانده است. گجیل گمنام‌تر از سرخاب است، گجیل را دستفروش‌ها قبضه کرده‌اند و تاریخش زیر دود ماشین‌ها گم شده است.
کریم میمنت‌نژاد در این باره می‌گوید: در سال ١٣٠٩ و در زمانی که تربیت در مسند شهردار تبریز بود، نخستین پارک تبریز با نام «باغ گلستان» در محل گورستان گجیل ساخته شد. البته وسعت این گورستان بسیار فراتر از یک پارک بوده و تمامی ساختمان‌های فعلی اطراف آن اعم از هنرستان وحدت، بیمارستان شفا، محلات اطراف و... روی ویرانه‌های گورستان گجیل بنا شده‌اند.
رحیم بقال اصغری، محقق تبریزی نیز در این‌باره می‌گوید: در روضه‌الجنان آمده است که عارفان بسیار بزرگی در گورستان گجیل خفته‌اند و حتی در چندین کتاب گزارش‌هایی از وجود قبر شمس تبریزی در این گورستان وجود دارد.
وی ادامه می‌دهد: این قبرستان به اندازه یک هزار و ٢٠٠ سال قدمت دارد و سابقه‌ای دیرینه دارد.
او می‌گوید: به اعتقاد من گورستان گجیل فراتر از چند استخوان انسانی ساده است، در بسیاری از قسمت‌های باغ گلستان بدون دست زدن به ساختمان‌‎ها و بررسی دوره‌های پس و پیش از اسلام، می‌توان گمانه زده و کاوش‌های دامنه‌داری را انجام داد.
بقال اصغری ادامه می‌دهد: کشورهایی که تاریخی ۲۰۰ ساله هم ندارند، کل آثار یکصد سال گذشته‌شان را جمع می‌کنند و برای آن تاریخ درست کرده و کتاب چاپ می‌کنند ،فیلم درست می‌کنند، فستیوال برگزار می‌کنند، اما تاریخ غنی و ریشه‌های قوی ما را از بین می‌برند، بسیاری از شخصیت‌ها و مزارشان فراتر از دو تکه استخوان و جسم مادی هستند.
 
تبریز قصه‌اش فرق می‌کند، اینجا تاریخ گم می‌شود!
بلی، تبریز قصه‌اش فرق می‌کند، اینجا تاریخ گم می‌شود و بزرگان تبریز هم گم می‌شوند توی دالان‌های تاریخ! این است که عرفا و اولیاء این خطه هم اندازه عرفای خراسان شهیر نیستند، ولی روزگاری بودند!
تبریز محل رجوع ادیبان و شاعران بسیاری بوده، نیک مردانی که دل به تبریز و اولیاء این شهر می‌دادند و اینجا ساکن می‌شدند، “کمال خجندی” یکی از آنهاست، شاعر و عارف قرن هشت هجری که در خجند به دنیا آمد و بعد از سفر حج، ساکن تبریز شد.
نام بزرگان بسیاری در کتب تاریخی ذکر شده که در گورستان‌های تاریخی این شهر دفن شده‌اند، گورستان‌های که فقط نسل پدربزرگ‌ها آنها را دیده و یا در مورد آنها شنیده است؛ البته اگر از المان گورستان چرنداب فاکتور بگیریم که سال ۸۵ نصب شد و شاید مرهمی هر چند کوچک باشد بر تن خسته و فراموش شده ‌آن، تنی که بزرگان چون قطب الدین شیرازی را در آغوش می‌کشید.
 
گورستانی که کارخانه مشروب‌سازی شد!
"این گورستان آخرین گورستان تاریخی تبریز است که تا زمان رضا پهلوی نیز پابرجا بود، ولی بعدها مخروبه شد"، این را میمنت نژاد درباره چرنداب می‌گوید و یادآور می‌شود: سال ١٣١۶ اداره مالیه تبریز این قبرستان را از شهرداری خریداری کرد و و برای کسب درآمد بیشتر از عوارض و مالیات عمارت بزرگی را برای تولید الکل و مشروبات الکلی احداث کرد.
وی ادامه می‌دهد: بعدها در سال در سال ١٣٣٠ تمامی این زمین‌ها به اداره فرهنگ تعلق یافت. پس از واگذاری آن به اداره فرهنگ، بین١٠ تا ١۵ مرکز آموزشی اعم از مدرسه، کودکستان، خانه معلم و... در جای جای گورستان قدیمی چرنداب ساخته شد.
 
از بهشت خدای عزّ و جل تا به تبریز نیم فرسنگ است
شب شده که به محله چرنداب تبریز می‌رسم، پرسان پرسان به سمت المان گورستان چرنداب می‌روم. آنچه که می‌بینم، یک سنگ مرمر سرد است با متن خشک اداری که چند تن از بزرگان و مشایخی که در آنجا دفن شده را معرفی کرده است.
باید اعتراف کنم توی ذوقم خورده است، می خواهم گزارش را جمع بکنم، اما نمی‌دانم چطور؟! می‌دانم تک تک اسم‌هایی که در کتاب تاریخی روضات الجنان به آنها برخورده‌ام، ارزش “قونیه” شدن را دارند و ارزش اینکه یادمان درخوری در تبریز داشته باشند، اما اینجا در “تبریز” از این خبرها نیست؛ اما می‌خواهم خیال کنم که می‌شود، چرا که ” از بهشت خدای عزّ و جل تا به تبریز نیم فرسنگ است. «کمال خجندی».


زهرا حیدری آزاد
 
 

منتشر شده در شماره چهارم ماهنامه نصر آذربایجان
نسخه دیجیتال سومین شماره ماهنامه نصر آذربایجان به دنبال استقبال مخاطبان به عنوان اولین ماهنامه گویای ایران در دسترس عموم قرار گرفته است. برای مشاهده نسخه دیجیتال و مطالعه مطالب این ماهنامه این لینک را کلیک کرده و ورق بزنید.
انتهای پیام/
اینجا تاریخ گم می‌شود! نصر

ثبت نظر

نمایش 1 نظر

پاسخ   حسینی   سال پیش  

چوْخ ساغ اوْلون. الله ساغلیق
پژوهشیار