اقدام غیرانسانی دو جوان که صرفا برای خنده انجام می شود، ویدیوئی است که امروز در شبکه های اجتماعی دست به دست می شود و این ویدیو پراست از ایجاد نفرت و فاصله طبقاتی نامتعارف در شهرها!
اینکه بچه کار را در سطل آشغال سر و ته کنند و ما با تصویر مجازی اش اشک بریزیم، هنوز در مقابل واقعیت زندگی آنها یک شوخی تلخ است.
روزگاری دست نیازمندان را می گرفتیم اما امروز با دست آنان را سر و ته می کنیم؛ نگاه سکوت بار کودک پس از اقدام دو جوان نادان، پر است از پیام و حرف و حدیث. شک ندارم اگر کودکی که با آن رفتار زشت و غیرانسانی مواجه شد، ته دلش به آن دو جوان گفته است: «ما را به خیر تو امیدی نیست، لطفا شر نرسان».
دلم طاقت نمی آورد وقتی میبینم که کودکان شهرم برای گردن کلفتان، تبدیل به یک ابزار کاری شده اند و از خانه مانده و از خیابان رانده شده اند و یا کودکانی که شیفت کاری ندارند؛ آقایان مسئول! مگر جنس دل شما همانند سایر مردم نیست؟ داغ دل کودک زباله گرد را چه کسی پاسخگوست؟ چرا ساماندهی کودکان کار هرگز به سرانجام نمی رسد؟
بی شک اقتصاد کشور است که کودک کار و زباله گرد را بازتولید می کند و جامعه ای که کودکش کار می کند، و مسئولش سکوت می کند، باید متاسف باشد.
کافی است گشت کوتاهی در خیابان ها بزنید تا زندگی کودکان شش تا 18ساله ای را ببینید که چگونه در سطل زباله ها خم و راست می شوند.
کودکان زباله گرد از کمر فرو رفته در فقر و بیماری که حتی گاهی موش های سطل زباله هم رحمی به آن ها نمی کند؛ شرم می کنم وقتی نام خود را انسان گذاشته و از دور کودکانی که در دنیایی از زباله، از زندگی جا مانده اند را فقط تماشا می کنم.
البته این فقط بخشی از زندگی این کودکان است، شب ها تا صبح در گاراژها، زباله تفکیک می کنند و صبح تا شب هم در خیابان مشغول جمع آوری زباله اند.
موضوع کودکان کار در تبریز به خصوص کودکان زباله گرد قدری با پیچیدگی اجتماعی همراه است و بخش زیادی از پیچیدگی این موضوع به گردش مالی عظیمی که پشت صحنه این ماجرا جریان دارد مربوط است.
تصور کنید کودکان چرخ به دستی که مشغول جمع آوری زباله هستند؛ در ظاهر حس ترحم نسبت به این صحنه در ذهن هر بیننده ای برانگیخته می شود اما در واقعیت آن کودک در حال جمع آوری طلای کثیفی است که کثیفی اش بر دستان خودش می ماند و طلایش به جیب کسانی دیگر سرازیر می شود.
حال حکایت همچنان باقیست...
قبلا اگر شب ها قبل از ماموران شهرداری از راه می رسیدند، حالا دیگر مدت هاست که روزها هم بی هیچ مزاحمی به کار و کاسبی شان می رسند!
شاید بازار این کار و کاسبی به نظر سکه باشد، اما شاهد این ادعا، تنها افزایش تعداد کودکان زباله گرد و به مراتب افزایش آسیب های اجتماعی است. سکه بودن این بازار اما تغییری در سرنوشت زباله گردها به وجود نمی آورد، آنها همچنان به سبک و سیاق همیشه به کارشان ادامه می دهند و سود این زباله گردی، در نهایت نصیب مافیایی می شود که می گویند تمام قد پشت زکودکان باله گردها ایستاده است.
ته این داستان به جاهای تاریکی ختم می شود اما اگر سر نخ را تا همین سال های نه چندان دور دنبال کنیم اصل قضیه به اقدام غیرقانونی شهرداری در تفکیک فرآیند انتخاب پیمانکاران جمع آوری زباله از سازمان پسماند و تمرکز آن در سازمان مرکزی شهرداری بر میگردد؛ بر همین اساس با واگذاری این کار به پیمانکاران مشخص، این پیمانکاران افرادی را برای جمع آوری زباله های با ارزش از سطح تبریز به کار می گیرند که به گفته بسیاری از فعالان اجتماعی، تعداد زیادی از این افراد کودک هستند.
*سحر مغفرت
انتهای پیام/