یادداشت نصر به مناسبت روزجهانی "خشونت علیه زنان"/

ضعف فرهنگی؛ ریشه خشونت علیه زنان

1398/09/04 - 16:25 - کد خبر: 7589 نسخه چاپی

نصر: خشونت علیه زنان فقط به رفتار فیزیکی ختم نمی شود بلکه موارد بسیاری شامل خشونت علیه زنان می شود که در جامعه دیده نمی شوند. خشونت علیه زنان در تمامی کشور های جهان وجوددارد و هرساله برای منع خشونت و رفع تبعیض علیه زنان روز 25 نوامبر را روز منع خشونت علیه زنان نامگذاری کرده اند.

مجمع عمومی سازمان ملل درسال 1999 میلادی روز 25 نوامبر را بعنوان روز جهانی ‌محو خشونت علیه زنان‌ تعیین کرد.


تاریخچه نامگذاری روز جهانی منع خشونت علیه زنان

در روز 25 نوامبر سال  ۱۹۶۰ سه خواهر اهل جمهوری دومینیکن، با نام خواهران میرابل، پس از ماه ها شکنجه، سرانجام توسط سازمان امنیت ارتش این کشور به قتل رسیدند. ‌جرم‌ این سه خواهر شرکت در فعالیت هاي‌ سیاسی علیه رژیم دیکتاتوری حاکم بر دومینیکن بود.

21سال بعد، یعنی درسال 1981؛ در همایشی که در بوگوتا، پایتخت کلمبیا، با شرکت مدافعان حقوق زنان در آمریکای لاتین و منطقه کارائیب تشکیل شد، پیشنهاد اختصاص دادن روز قتل خواهران میرابل به روز نهی خشونت علیه زنان مطرح گردید. هدف از این پیشنهاد آن بود که هم به تلاش و جسارت این خواهران ادای احترام شود و هم افکار عمومی بیش از پیش به سوی نهی خشونت علیه زنان سوق یابد. سال 1999 سازمان ملل نیز 25 نوامبر را بعنوان روز جهانی نهی خشونت علیه زنان به رسمیت شناخت.

در راستای همین تصمیم، یکسال بعد، شورای امنیت سازمان ملل سال 2000 قطعنامه ي 1325 رابه تصویب رساند که عنوان ان بود: «زنان، صلح و امنیت».

محورهای اصلی این قطعنامه به پیشگیری مناقشات و خصومت ها در درون و در بین کشورها، تامین مشارکت زنان در حیات سیاسی و اجتماعی و نیز ممانعت از اعمال خشونت علیه آن ها مربوط می شوند. این قطعنامه مبنایی است برای ان که خشونت هاي‌ گوناگون علیه زنان بدون مجازات نمانند و عاملان آن ها به پای میز محاکمه کشیده شوند.

 

انواع خشونت علیه زنان

خشونت علیه زنان اصطلاحی تخصصی است که برای توصیف کلی کارهای خشونت ‌آمیز علیه زنان بکار می رود. مجمع عمومی سازمان ملل متحد خشونت علیه زنان را «هر گونه عمل خشونت آمیز بر پایه جنسیت که بتواند منجر به آسیب فیزیکی، بدنی، جنسی یا روانی زنان بشود» تعریف کرده است که شامل «تهدید به این کارها، اِعمال اجبار، یا سلب مستبدانه آزادی «چه در اجتماع و چه در زندگی شخصی»» می شود. اعلامیه رفع خشونت علیه زنان درسال ۱۹۹۳ بیان میکند که این خشونت ممکن است توسط افرادی از همان جنس، اعضای خانواده، و جامعه اعمال شود.

خشونت علیه زنان فقط به کتک زدن و تنبیه‌ هاي‌ جسمی گفته نمی شود. کلمات توهین ‌آمیز، شک، بدبینی که در جماعت مردانه آن را خوش ‌غیرتی میدانند همان خشونتی است که بر زنان ‌ به اصطلاح مردان، «ضعیفه» ‌ اعمال می شود و هیچ‌ گاه هیچ ‌کس نمی‌ فهمد این زن از چه درد می کشد و چه می خواهد و چه رویاهایی در سر دارد.

خشونت جنسی، خشونت جنسی غیر تماسی، خشونت کلامی، تجاوز، خشونت در مورد جهیزیه، تن فروشی اجباری، بارداری اجباری، ختنه دختران، خرید و فروش زنان و دختران، خشونت علیه زنان کارمند و مستخدمین زن، خشونت هاي‌ ناشی از جنگ، خشونت در زندان، تجاوزهای سیستماتیک، خشونت نگاهی و رفتاری، خشونت سیاسی و …. از انواع خشونتی ست که بر زنان اعمال می شود.

بخش اعظم جامعه را زنانی تشکیل داده‌اند که هیچ از خود و حقوقشان نمی دانند و زن خوب بودن را در کدبانو بودن، شستن، رفتن، پختن و بچه ‌داری می دانند و دلشان خوش است چه موجودات از خود گذشته پاکی هستند و بهشت زیر پای آنها است.

 

خشونت پنهان علیه زنان

آثار خشونت فیزیکی «طبق معمولا» قابل مشاهده است اما در مقابل، خشونت ‌هایي وجوددارد که آثار ویرانگر آن ها به چشم نمی آید اما تحملشان بسیار دشوار است. مانند دروغ گفتن، نفقه ندادن، به خواسته ‌هاي‌ زن بی‌ توجه بودن، چشم ‌چرانی، تعدد زوجات، انتقاد کردن بطور مداوم، جدا کردن زن از کودکانش، دوستان و فامیل، پرخاش کردن، مجبور کردن زن به ترک خانه، تهمت زدن و ...

با وجود گستردگی خشونت علیه زنان و تبعات زیانبار ناشی از آن، پنهان نگه داشتن اعمال خشونت و پرهیز زنان از واکنش فعال نسبت به آن، یکی از مشخصات خشونت علیه زنان در تمام جوامع است. در نظام فکری مردسالار، اشکالی از خشونت مردان درخانواده طبیعی محسوب می شود و به زنان می ‌قبولانند که زن با لباس سفید به خانه بخت میرود و با کفن سفید از آن بیرون می آید.

طبق آمار کمتر از 35 درصد خشونت‌ هاي‌ خانگی به پلیس گزارش می شود. در تعداد زیادی از فرهنگ‌ ها نه تنها خشونت خانگی تایید می شود بلکه پنهان کاری زن از طرف جامعه مورد ستایش قرار میگیرد. علت دیگر پنهان نگهداشتن خشونت خانگی این است که قانونی به نام خشونت خانگی وجود ندارد، نه قانونی برای تعیین مجازات و نه قانونی برای نحوه رسیدگی به جرم.

 

تجاوز جنسی، جنایت علیه بشریت

یکی از بحث ها در روز جهانی منع خشونت علیه زنان، بحث بر سر تجاوز جنسی به زنان در جنگ است. در 17 سال گذشته تنها در جمهوری کنگو نزدیک به دویست هزار زن مورد تجاوز جنسی قرار گرفته اند. حساسیت هاي‌ فزاینده روی این مسئله باعث شد که سازمان ملل، خشونت جنسی علیه زنان در دوران جنگ را مصداق جنایت علیه بشریت اعلام کند.

سازمان هاي‌ فعال در زمینه حقوق زنان وابسته به سازمان ملل از این پس فعالیت هاي‌ گوناگونی را برای جلوگیري از تجاوز به زنان در مناطق جنگی و نیز کمک به زنان قربانی انجام می ‌دهند. حمایت هاي‌ دارویی، روانپزشکی، حقوقی و اقتصادی زنان قربانی، از جمله این کمک هاست. این سازمان ها همزمان علیه فرار از مجازات عاملان تجاوز جنسی نیز مبارزه می‌ کنند. فعالان حقوق زنان معتقدند تعقیب و محاکمه عاملان تجاوز، شاه کلید پیشگیری از وقوع آن است.

خشونت عليه زنان در همه ی طبقات اجتماعی، اقتصادی، نژادی، سنی و جغرافيايی يافت می شود. اما در عده اي از گروه ها شايع تر است. خشونت بازتابی از حس پرخاشگری است. خشونت خانگی نوع خاصی از خشونت است كه در سطح خانواده اعمال و منجر به آسيب يا رنج جسمی، روانی و جنسی می شود.

زنان در همه ی دوران زندگی خود ممکن است با خشونت روبه ‌رو شوند. علاوه بر همسر، پدر و برادر و حتی فرزندان پسر نیز می توانند به زن خشونت کنند.

زنان در زندگی خود چهار شكل خشونت شامل فيزيكی، روانی، اقتصادی و جنسی را تجربه می كنند. خشونت فيزيكی، همانطور که از نامش پیدا است، شيوه هاي‌ آزار و آزار جسمانی، ضرب و جرح، كشيدن مو، سوزاندن، گرفتن و بستن، زندانی كردن، اخراج از خانه، كتك كاری مفصل، محروم كردن از غذا، سيلی، لگد و مشت زدن، كشيدن و هل دادن، محكم كوبيدن در، به هم زدن سفره و ميز غذا و شكستن اشيای منزل را شامل می شود كه اين نوع خشونت ممكن است برای همه ی زنان بدون توجه به نوع تحصيلات، نژاد و وضعيت خانوادگی روی دهد.

خشونت هايی روانی و كلامی نوع ديگری از خشونت هايی است كه در خانه عليه زنان استفاده می شود. از جمله میتوان به، دشنام و به كار بردن كلمات ركيك، بهانه گيری هاي‌ پی درپی، داد و فرياد و بداخلاقی، بی احترامی، رفتار آمرانه و تحكم آميز و دستور دادن هاي‌ پی درپی، تهديد به آزار يا كشتن وی، تحقير زن، قهر و صحبت نكردن وممنوعيت ملاقات با دوستان اشاره کرد. اين نوع خشونت موجب بروز روحيه پوچی يا خودنابودسازی، گريز از مشاركت اجتماعی و اضطراب در زنان می شود.

خشونت دیگری که بر علیه زنان صورت می گیرد، خشونت اقتصادی است. ندادن خرجی، سوء استفاده مالی از زن و آسيب زدن به وسايل مورد علاقه وی را از جمله موارد خشونت اقتصادی عليه زنان برشمرده می شوند. بطوری كه در برخی موارد زنان حتی حق دخل و تصرف در اموال خودرا نيز ندارند.

استفاده قهرآميز بدون رضايت زن، اجبار در روابط زناشويی غيرمتعارف، عدم اجازه استفاده از وسائل پيشگيری از بارداری ناخواسته و بی توجهی به نيازهای جنسی زن از نمونه هاي‌ خشونت جنسی عليه زنان است.

زنانی كه از جانب همسرانشان مورد خشونت قرار می گيرند پنج برابر بيشتر از ساير زنان در دسترس آسيب هاي‌ روانی و خطر خودكشی و شش برابر بيشتر در دسترس اختلالات روانی قراردارند.

روانشناسان می گویند، مردانی كه از كودكی درخانواده شاهد كتك خوردن زنان خانواده بوده اند در بزرگسالی بيشتر مرتكب خشونت عليه همسران خود می ‌شوند. افراد ناپخته، بی حوصله، وابسته و متزلزل و كسانی كه از احساس بی كفايتی رنج می ‌برند، بيشتر عليه زنان مرتكب خشونت می شوند.

برخلاف تصور عموم، حتی دنیای مدرن نیز خشونت علیه زنان را کم نکرده که بیشتر نیز کرده است. تجارت و بهره برداری جنسی از زنان، فروش دختران جوان و نوجوان از سوی پدران فقير به مراكز فساد و رونق بازار فيلم هاي‌ غيراخلاقی را باید بعنوان مصاديقی از خشونت مدرن عليه زنان ياد كرد.

مردان از استقلال مالی همسران خود جلوگيری ودر اموال شخصی آن ها دخل و تصرف می كنند و با ندادن خرجی خانه و پول كافی برای زنان مضيقه هاي‌ مالی ايجاد می كنند یا با تهديد به طلاق يا ازدواج مجدد از زنان بيگاری میکشند و  از او در انجام امور و وظايفی كه مربوط به او نيست همانند تيمارداری پدر یا مادر شوهر سوء استفاده می کنند.

مردان نيز مورد سوء رفتار زنان قرار می گيرند، اما بخش عمده خشونت خانگی، به ويژه موارد مرگ آور و خطرناك آن، از سوی مردان عليه دختران و زنان خانواده صورت می گيرد.

زنانی که در برابر بدرفتاری هاي‌ مرد خود سکوت می کنند گویا دارند فریاد میزنند: «با من مانند يک برده رفتار کن،  مرا بزن، خواهش می ‌کنم به من کمی پول بده، من برده تو هستم!».

زنانی که با سوء رفتار شديد جسمی شوهر روبه ‌رو هستند و وی را ترک نمی کنند، مصداق این جملات هستند. وقتی از آن ها می پرسی «چرا وی را ترک نمیکنی؟» پاسخ میدهند: «من شوهرم را دوست دارم». این مساله بر می‌گردد به احساس نياز، که در همه ی دنيا در هردو روابط مرد و زن ديده می شود.

زنی که پايگاه هاي‌ اقتصادی خودرا رها می کند و وارد پيوند زناشويی وی شود وقتی با خشونت مرد روبه ‌رو می شود از ترک او و نابسامانی اجتماعی و اقتصادی بعد از آن می ترسد. وقتی به اين نتيجه میرسد که حمايت فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی نخواهد داشت بخود می قبولاند که زندگی او همين است. چيزی که در روانشناسی به آن «درماندگی اکتسابی» می گويند. از همه ی بدتر این که اينگونه زنان بخود لقب «زن سازش کار» و «زن صبور» می ‌دهند.

زن آسيب ديده، شيری است که خودش قفسی رابه دور خود بسته که ميله هاي‌ آن از بهانه هاي‌ مختلف ساخته شده است. اگر اعتماد به نفس داشته باشد و اين ميله ها را بشکند آنوقت می فهمد که چه موجود قدرتمندی است. تغيير ممکن است اما بايد عرصه رابه روی توانمندی هاي‌ خود باز کنيم و از شيوه هاي‌ مختلف استمداد بگيريم.


*سحرمغفرت

انتهای پیام/

ضعف فرهنگی؛ ریشه خشونت علیه زنان نصر


نظرها بسته شده اند

نمایش 0 نظر

پژوهشیار