یادداشت/

ضرورت پارادیپلماسی در سیاست همسایگی با قفقاز جنوبی

1401/06/27 - 22:25 - کد خبر: 75292 نسخه چاپی

نصر: ایران با داشتن 15 همسایه در محیط پیرامونی‌اش یکی از پرهمسایه‎ترین کشورهای جهان به شمار می‌رود. «جغرافیای پرهمسایگی» ظرفیت‎ها و فرصت‌های انحصاری و جبری فراوانی را به کشور عرضه می‌کند، مرجعیت ژئوپلیتیک، ترانزیت و ارتباطات، بازارهای گوناگون، فرهنگ‎های همپوشان و هویت‎های همزیست از آن جمله‎اند. ضمن آنکه، همین جغرافیا می‌تواند منشأ و بستر سرایت و انتقال تهدیدها و آسیب‎های مختلف از محیط همسایگی به درون کشور باشد.

در سیاست و نظام بین‌الملل، شاید تنها چیزی که نتوان آن را تغییر داد، همین جبر طبیعی قرارگیری در یک جغرافیای سرزمینی معین باشد. پیرو آن، همسایگانی که نمی‌توان همسو با منافع ملی کشور آنها را جا به جا کرده و یا با همسایگان کشوری دیگر از جغرافیایی دیگر عوض کرد. آسیب‌شناسی سیاست خارجی ایران در دوره جمهوری‌ اسلامی، بیش از چهار دهه ناکامی در بهره‌برداری از مزیت‌های جغرافیای همسایگی را نشان میدهد. طی این مدت طولانی، روابط با همسایگان و «سیاست همسایگی»، در ذیل راهبرد روابط‌ بین‌المللی کشور تعریف شده است.
با استقرار دولت سیزدهم، تلاش شده است تا با اتخاذ رهیافت «سیاست همسایگی» به این روند ناکارآمد پایان داده شود. این رهیافت البته رهیافت جدیدی نیست، آنچه که جدید است اجماعی است که در دولت سیزدهم در خصوص اهمیت، ضرورت، فوریت و اولویت کاربست آن به وجود آمده است. باید دقت کرد که «سیاست همسایگی» متفاوت از «روابط همسایگی» و نوعی جهت‌گیری در سیاست خارجی یک کشور است که با برتری دادن به روابط و تعامل با همسایگان، به دنبال بیشنه‌سازی فرصت‌ها و کمینه‌سازی تهدیدهای جغرافیای همسایگی است. در «سیاست همسایگی»، عناصر و مؤلفههای تعریف همسایگی محدود به هم‌مرزی جغرافیایی نیست. در این رهیافت، «همسایه» واقعیتی جغرافیایی و «همسایگی» واقعیتی هنجاری یا اخلاقی است. بر همین اساس، گرجستان در پهنه همسایگی قفقاز جنوبی، اگرچه به لحاظ هم‌مرزی جغرافیایی، در فهرست همسایه‌های ایران قرار ندارد، اما به دلیل سال‌های طولانی درهم‌تنیدگی تاریخی و  به خاطر قرار گرفتن در حوزه تمدنی- فرهنگی ایران و از نگاه هنجاری، جزو جامعه هدف «سیاست همسایگی» محسوب می‌شود.
به باور دولت سیزدهم، «سیاست همسایگی» می‌تواند دستیابی به این اهداف را تسهیل کند: 1. با تقویت گشایش متقابل و افزایش همبستگی، هزینه‌های مقابله با نظام سلطه را کاهش دهد؛ 2. به توسعه همه‌جانبه منطقه‌ای در گرداگرد مرزهای کشور کمک کند؛ 3. در برابر منابع ناامنی پیرامونی و انتقال درون مرزی آن‌ها بازدارندگی ایجاد کند و  4. در خنثی‌سازی آثار و پیامدهای تحریمها کارساز باشد. در پی این باورها و با گذشت حدود یکسال از عمر دولت، رئیس دولت در 6 سفر خارجی خود راهی کشورهای تاجیکستان، ترکمنستان (دو بار)، روسیه، قطر و عمان شده است. رؤسای جمهور تاجیکستان (8 خرداد)، ترکمنستان (24 خرداد)، قزاقستان (29 خرداد) و روسیه (28 تیر و به منظور شرکت در نشست سه جانبه سران کشورهای ضامن روند آستانه درباره بحران سوریه)، با سفر به تهران این دیدارها را پاسخ گفته‌اند. یک نگاه ساده به این آمد و شدها به روشنی نشان می‌دهد که کلان- منطقه اوراسیا و خرده- منطقه آسیای مرکزی به منظور آزمون «سیاست همسایگی» دولت سیزدهم انتخاب شده‌اند.
هر چند تاکنون آقای رئیسی به جمهوری‌های قفقاز جنوبی سفری نداشته است، اما در هر دو سفر خود به ترکمنستان و به ترتیب در حاشیه نشست سران کشورهای عضو اکو (7 آذر 1400) و نشست سران کشورهای ساحلی دریای خزر (8 تیر 1401)، به دیدار و گفتگوی مستقیم با الهام علیاف، رئیس جمهور آذربایجان پرداخته است. در مقایسه با رفت و آمدهای پیشگفته سران ایران و آسیای مرکزی، عدم اختصاص سفرهای مشابه برای قفقاز جنوبی، نشان از نبود توازن در برنامهریزی و اجرای «سیاست همسایگی» در ارتباط با پهنههای همسایگی چهارسوی کشور و به طور ویژه رجحان دروازه شمالشرقی اوراسیایی ایران بر دروازه شمالغربی آن است. البته، با یک گونه‌شناسی از همسایگان و ماهیت همسایگی ایران، می‌توان دریافت که زمینه‌های همکاری جمهوری اسلامی ایران به دلیل سوگیری غیرایدئولوژیک و عمل‌گرایانه طرفین در آسیای مرکزی، بیشتر از قفقاز جنوبی است. بنابراین، آغاز عینیت‌بخشی به رهیافت «سیاست همسایگی» در رابطه با کشورهای آسیای مرکزی، با خرد نظریه‌آزمایی سازگار است. هرچند، پیوستگی متقابل و همهجانبه مسائل آسیای مرکزی و قفقاز، حکم بر آن دارد که آورده‏های مورد انتظار از «سیاست همسایگی» منوط به اجرای متوازن آن نسبت به این دو ریز- منطقه اوراسیایی است.
 
فراز و فرودهای همسایگی با قفقاز جنوبی
قفقاز جنوبی به عنوان یک حوزه همسایگی جدید در سال 1991 با فروپاشی اتحاد شوروی در مرزهای شمال‌غربی ایران پدیدار شد، که شامل 3 کشور گرجستان، ارمنستان و جمهوری آذربایجان با وسعتی بیش از 186 هزار کیلومتر مربع، جمعیتی فراتر از 17 میلیون نفر را در خود جای داده است. پیچیدگی و درهمتنیدگی بافت قومی- جمعیتی این منطقه که از آن به عنوان موزائیک اقوام یاد می‌شود، باعث به وجود آمدن مناقشه‌های فراوانی در طول قرنها شده است. آذریها، ارمنیها، گرجیها، چچنها، اینگوشها، آبخازی‏ها، تالش‏ها، کردها و روس‏ها از جمله اقوام ریشه‌دار قفقاز جنوبی هستند. فروپاشی اتحاد شوروی با پایان دادن به ملت‌مندی جعلی، فرصت هویت‌طلبی و ملت‌سازی را برای اقوام ساکن قفقاز جنوبی فراهم آورد. دستکاریهای سیاسی در چیدمان اقوام و خود دگرسازیهای هدفمند در دورههای گوناگون تاریخی به ویژه در دوره تزارها و نیز هفتاد سال سیطره کمونیسم، با فروپاشی شوروی و استقلال جمهوری‏های سه‌گانه، قفقاز جنوبی را در سلسلهای از مناقشه‏های خونین درگیر ساخت. جنگ اول قرهباغ (1994-1988)، جنگ دوم قرهباغ (2020) و جنگ 8 روزه گرجستان و روسیه بر سر آبخازیا و اوستیای جنوبی (2008)، از جمله مهمترین مناقشههای قفقاز جنوبی در دوره پساشوروی به شمار میآیند.
زایش خونین و پرتهدید همسایگی جدید در سال 1991 با جنگ قره‌باغ، به همراه استقرار دولتی در جمهوری آذربایجان (1993-1992) با طرح ایده «آذربایجان بزرگ و واحد» و در سالهای بعد تداوم اختلافها بر سر منابع انرژی، مسیرهای انتقال آن و رژیم حقوقی دریای خزر، غربگرایی جمهوریهای منطقه و بازنمایی آن در قال طرحهای مشارکتی با ناتو و حتی تمایل به ارائه درخواست عضویت در آن و نیز پاگشایی حضور و گسترش نفوذ آمریکا و اسرائیل در حوزه همسایگی جدید، از جمله عواملی بودند که موجب شدند تا نگاه ایدئولوژیک و امنیتی جمهوری اسلامی ایران به قفقاز جنوبی بر نگاه ژئوپلیتیک و اقتصادی آن چیرگی یابد. نگاه ایدئولوژیک و امنیتی، غیریت‌سازی و مرزبندی ایجاد کرده و در سالهای پساشوروی، ایران را از درک صحیح واقعیتهای منطقه دور ساخته است. همین ناتوانی در درک و تحلیل واقعیت‏ها موجب شدند تا جمهوری اسلامی ایران در برآورد احتمال وقوع جنگ دوم قره‏باغ، محاسبه نتایج آن، انجام میانجیگری و ارائه طرح‏های صلح کارآمد و مورد پذیرش طرفین مناقشه، ناکام مانده و به نفع ابتکارهای روسی و ترکی و گسترش حضور و نفوذ آنها صحنه قفقاز را واگذار کند.
حداقل یک عامل خارجی و دو عامل داخلی موجب شده تا ایران در قفقاز جنوبی از منافع همسایگی بی‏بهره یا کمبهره بماند. عامل خارجی عبارت است از: غلبه یک نگرش اخطارگرا در آمریکا و بازنمایی آن در قالب «ایرانهراسی»؛ بر اساس این نگرش و بازنمایی متعاقب آن، هرگونه حرکت جمهوری اسلامی ایران در قفقاز جنوبی خطرناک معرفی شده و در برابر آن «سیاست سد نفوذ» توصیه می‌شود. محروم‌سازی ایران از مشارکت در قرارداد استخراج و توسعه حوزههای نفتی آذری، چراغ و گونشلی موسوم به «قرارداد قرن» در سال 1994 و کنار گذاشتن مسیر اقتصادی و مقرون به صرفه جنوبی انتقال نفت و گاز جمهوری آذربایجان از راه ایران به بازارهای جهانی، حاصل فشار و غلبه این نگرش بوده است. و اما دو عامل داخلی: الف. به یکی از آنها پیش از این به عنوان «نگاه ایدئولوژیک و امنیتی» اشاره شد. این نگاه به ویژه در رابطه با جمهوری آذربایجان، آن هم به شکل دوجانبه و متقابل برقرار است. این نگاه موجب می‌شود تا ملایمترین مسائل دو طرفه نیز میل به «امنیتی شدن» داشته باشند و ب. نگرش غرب‌گرایانه حاکم بر نخبگان اجرایی و فکری ایران: کولایی و حسینی تقی‌آباد در کار مشترک خود با عنوان «دیپلماسی علمی جمهوری اسلامی ایران در قفقاز جنوبی»، بر این باورند که در مقایسه با دیگر مناطق همسایگی، قفقاز جنوبی جایگاه مناسبی در دستور کار سیاست خارجی ایران نداشته است. آنها علت اصلی و ساده ناکامیهای ایران در قفقاز جنوبی را اولویت نداشتن آن برای دستگاه دیپلماسی خارجی معرفی میکنند. همچنین به نقل از فرهاد عطایی، تأکید دارند که حضور ایران در قفقاز جنوبی در مجموع محدود بوده و به غیر از ارمنستان، رابطه با دو جمهوری دیگر، از شرایط مطلوب به دور بوده است.
شرایط به ویژه در مورد گرجستان باورکردنی نیست. این کشور گویا در سیاست خارجی ایران تقریبا فراموش شده و سالهاست که هیچگونه دیداری در سطح ریاستجمهوری میان دو کشور رخ نداده است. چنانچه دولت سیزدهم تأکید دارد، «سیاست همسایگی» به دنبال توازنبخشی در نگاه به پهنههای گوناگون همسایگی ایران با اولویت اقتصادی است. قرار است، این سیاست کاری کند تا به فرض بقا و استمرار موانع خارجی و حتی تشدید آنها، حداقل موانع داخلی مورد اشاره را از مسیر انتفاع کشور از منافع همسایگی قفقاز جنوبی بردارد. به نظر می‌رسد برای موفقیت «سیاست همسایگی» در مورد قفقاز جنوبی، حداقل دو موضوع باید هر چه سریعتر در دستور کار قرار گیرد: اول اینکه؛ به مانند آسیای مرکزی دیدار متقابل سران، باید به سرعت برنامهریزی و عملیاتی شود. گذشت یک‌ سال از عمر دولت و انجام نشدن هیچ سفری در سطح ریاستجمهوری به پایتخت‌های طرفین، با اهداف اعلامی و مورد انتظار از «سیاست همسایگی» دولت همخوانی ندارد. دوم اینکه؛ صرف تکیه بر روشها و ابزارهای دیپلماسی سنتی و سیاستهای متمرکز در پایتخت، پاشنه دروازه همسایگی را به همان سیاق گذشته خواهد چرخاند و بهره همان خواهد بود که تاکنون بوده است: «در مقایسه با دستاوردها و منافع کسب شده از سوی رقبای منطقهای و فرامنطقهای، تقریبا هیچ». پس، باید سراغ مسیر کارآمدتری رفت. کاربست «پارادیپلماسی» در «سیاست همسایگی» میتواند این مسیر درست و کارآمد باشد.
 
کاربست «پارادیپلماسی» در قفقاز جنوبی
«سیاست همسایگی» همانطور که پیش از این اشاره شد و از عنوان آن نیز روشن است, با برتری دادن به روابط و تعامل با همسایگان، بیشنه‌سازی فرصت‌ها و کمینه‌سازی تهدیدهای جغرافیای همسایگی را هدفگذاری میکند. ناگفته پیداست که نقش مناطق، استان‏ها و شهرهای مرزی در پیشبرد این سیاست تا چه اندازه میتواند مهم باشد. موضوعی که «پارادیپلماسی» یا همان روابط خارجی فروملی، به واکاوی آن می‌پردازد. پارادیپلماسی و دیگر واژگان معادل مانند دیپلماسی موازی، دیپلماسی چند لایه و دیپلماسی فروملی، بیانگر ظرفیت و نقش‌‌آفرینی هویتهای فروملی در عرصه سیاست خارجی و مشارکت آنان در حمایت و تکمیل دیپلماسی دولت و یا مستقل از آن است. مناطق درون‌کشوری، استانها و شهرها به دنبال راههایی برای افزایش تجارت، سرمایه‌گذاری، همکاری و مشارکت در فهرستی طولانی از موضوع‌ها و خواستار برخورداری از سهمی عمده در تماسهای فرامرزی هستند. تمامی فعالیتهای آنها از قبیل گشودن خانههای فرهنگ و تجارت در سایر کشورها، پیوستن به شبکههای همکاری بینالمللی، امضای معاهده‌ها و توافقنامه‌ها با دولتهای خارجی و بازیگران غیردولتی با عنوان «پارادیپلماسی» یا «دیپلماسی موازی» شناخته می‌شود.
از «دیپلماسی استانی» و «دیپلماسی شهری»، به عنوان مهمترین بازنمود «پارادیپلماسی» یاد میشود. این نوع دیپلماسی، با تأکید بر سه وجه کاربردی، توسعه و بهسازی تعامل‏ها و ارتباطهای میان استانی/ شهری در فراسوی مرزها و تکیه بر ملتها به جای دولتها، همگام، هماهنگ و موازی با دیپلماسی رسمی کشور حرکت میکند. جای خرسندی دارد که این نوع دیپلماسی در «سیاست همسایگی» دولت سیزدهم مورد اهتمام قرار گرفته است. 3 مورد از 9 یادداشت تفاهم امضاء شده میان ایران و ترکمنستان (در 25 خرداد) به همکاری‌های میان استانی دو کشور در دو طرف مرزها میپردازد: یادداشت تفاهم‌های جداگانه همکاری تجاری- اقتصادی، علمی- فنی و فرهنگی به ترتیب بین استانهای خراسان شمالی، گلستان و خراسان رضوی از ایران و استان‌های آخال، بالکان و مرو از ترکمنستان. بدیهی است که برای اجراییشدن این تفاهمنامه‏ها، باید اختیارات «پارادیپلماتیک» ویژه به استانداران استانهای مورد اشاره واگذار شود. خوشبختانه، سالها پیش از این، «قانون وظایف استانداران و فرمانداران» مصوب سال 1377، این موضوع را مدنظر قرار داده است. ماده 7 این قانون، به استانداران اجازه بررسی زمینههای مشترک همکاری میان استان خود با استان یا استانهای کشورهای همجوار و انعقاد یادداشت تفاهم همکاری محلی با آنها را در چارچوب سیاستها و خط مشیهای کلی نظام داده است. در ماده 20 نیز قانون یاد شده، تأکید دارد که استانداران با هماهنگی وزارت کشور و موافقت وزارت خارجه میتوانند با مراکز فرهنگی و اقتصادی کشورهای دیگر ارتباط برقرار کنند. هرچند، ارتباط با مراکز سیاسی کشورهای دیگر، به ابلاغ مأموریت بر حسب موارد ویژه از طرف مراجع ذیصلاح مرکزی منوط شده است.
مقامهای دولت سیزدهم نیز هرگاه از «سیاست همسایگی» سخن میرانند، بلافاصله به افزایش اختیارات استانهای مرزی در تعامل با کشورهای همجوار اشاره میکنند. آقای وحیدی، وزیر کشور، وجود 16 استان مرزی را ظرفیت بسیار مناسبی در تقویت، تحقق و اجرای سیاست همسایگی دانسته و بر آن است که استانهای مرزی، حلقه وصل تقویت ارتباط با کشورهای همجوار و همسایگان هستند. وی تأکید دارد: «از جمله چیزهایی که از استانهای مرزی خواسته شده این است که روابط خود را با استانهای همجوار کشورهای همسایه قوی‏تر کنند». وزیر کشور، به درستی خاطرنشان میسازد که: «استانهای مرزی هرچه اختیارات بیشتری داشته باشند، میتوانند روابط بسیار طبیعی را با همسایگان شکل دهند». اما آقای وحیدی، نیک میداند که: «دو صد گفته چون نیم کردار نیست». صرف گفتاردرمانی نمیتواند مشکلات انباشته شده روابط همسایگی ایران را برطرف سازد. بنابراین، اقدامهای پیش‌رو در پیشبرد «سیاست همسایگی» به طور اعم و در «حوزه همسایگی قفقاز جنوبی» به طور اخص، تأخیرناپذیر هستند: 1. اختیارات و صلاحیتهای قانونی ویژه استانداران استانهای مرزی تصویب و ابلاغ شوند؛ 2. آسیب‌شناسی دقیق از پیشینه کاربست پارادیپلماسی و بویژه مهمترین وجه آن یعنی دیپلماسی استانی انجام و آسیبها و موانع شناسایی شده اصلاح شوند؛ 3. وضعیت موجود و مطلوب مشخص شده، نقشه راه و برنامه تفصیلی و تفکیکی ویژه هر استان تدوین شود و 4. برابر سنجههای ارزیابی در فواصل زمانی مشخص، میزان پیشرفت برنامه‏ها سنجیده شده و هرگونه انحراف از نقشهراه و یا کندسیری و پسماندگی از برنامه تفصیلی-تفکیکی، مورد بازخواست قرار گیرد. اینگونه عملکرد، میتواند «سیاست همسایگی» را از اشتباههای پیشین در سیاست خارجی ایران، یعنی «انتظار کشیدن و سیاستگذاری کردن برحسب وقایع روز» در ارتباط با قفقاز جنوبی، به دور سازد.
الگوی پیشگفته در خصوص امضای یادداشت تفاهمهای همسایگی با ترکمنستان، باید به دیگر همسایگان و از جمله جمهوریهای قفقاز جنوبی تسری یابد. پنج استان ایران (آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، اردبیل، گیلان و مازندران) به واسطه زمین و دریا با قفقاز جنوبی همسایه هستند. هر کدام از این استانها، ظرفیت‏های «پارادیپلماتیک» فراوانی دارند که «سیاست همسایگی» دولت باید به شکل موازی با دیپلماسی رسمی، زمینه شکوفایی و بهره مندی از آنها را فراهم آورد. «پارادیپلماسی» میتواند در ابعاد مختلفی با کنشگری استانداران، فرمانداران، شهرداران، شوراهای اسلامی شهر و روستا، سازمانهای دولتی و غیردولتی، اتاقهای بازرگانی، مدیران صنایع و شرکتهای خصوصی، نهادهای نظامی و انتظامی، دانشگاهها و مؤسسههای آموزشی، مجامع و هیئتهای مذهبی، فرهنگی، هنری و گردشگری فعال شده و هماهنگ و هم‌راستا با سیاست‏های کلی همسایگی دولت، به برقراری ارتباط و امضای موافقتنامهها با سطوح پارادیپلماتیک موازی در کشورهای همجوار بپردازند. خوشبختانه، بسیار پیش از این، وزارت امور خارجه با تأسیس نمایندگی‏های خود در هر پنج استان واقع در همسایگی قفقاز جنوبی، زمینه‏های کاربرد و کارکرد «پارادیپلماسی» را تسهیل کرده است. صلاحیت صدور ویزای فرودگاهی، تأیید اسناد سجلی، اسناد تجاری و دانشجویی و فراهم کردن زمینه سفرهای خارجی استانداران به منظور انجام مبادلههای تجاری، از جمله اختیاراتی است که به این نمایندگیها واگذار شده است. همچنین وجود کنسول‌گریهای کشورهای همجوار در استانهای مرزی، فرصتهای مغتنمی را میتوانند پیش پای «پارادیپلماسی» قرار دهند. شوربختانه، از میان جمهوریهای قفقاز جنوبی، تاکنون تنها جمهوری آذربایجان آن هم فقط در تبریز اقدام به تأسیس کنسولگری خود کرده است. ارمنستان و گرجستان در هیچ شهری از ایران کنسولگری ندارند. ضروری است که وزارت امورخارجه، اعلام آمادگی ارمنستان برای تأسیس کنسولگری در تبریز و درخواست استان‏های آذربایجان غربی و اردبیل برای تأسیس کنسولگری جمهوری آذربایجان در استانهای خود را با قید فوریت مورد بررسی و اقدام قرار دهد. تأسیس کنسولگری ایران در کاپان در استان سیونیک ارمنستان، تأسیس کنسولگری ایران در یکی از شهرهای مناطق آزاد شده قرهباغ مانند شوشا و تأسیس کنسولگری گرجستان در یکی از بنادر انزلی یا آستارا در استان گیلان و یا بندر نوشهر در استان مازندران مشابه اقدام ایران در تأسیس کنسولگری خود در بندر باتومی گرجستان، اقدام‏هایی هستند که وزارت امور خارجه با انجام آنها، میتواند ظرفیتهای اجرایی پارادیپلماسی و سیاست همسایگی با قفقاز جنوبی را در حد بسیار بالایی گسترش دهد.
«سیاست همسایگی» حتی میتواند هیچ کاری نکند، جز اینکه برنامهها و کارهای ابتر مانده دولتهای پیشین را در حوزه قفقاز جنوبی به سرانجام برساند. برخی از این برنامه‏ها مانند ساخت مسیر ریلی رشت-آستارا که با گذشت سالها از شروع آن، به یک پروژه فرسایشی تبدیل شده و تکمیل کریدور شمال- جنوب را نیز به تعویق انداخته است، به لحاظ بزرگی و هزینهبری بالا، از توان اجرایی پارادیپلماسی خارج هستند، هرچند دیپلماسی‏های موازی میتوانند در کنار دیپلماسی رسمی نقش تسهیل‏گرانه در سرعت اجرایی آن داشته باشند. اما بسیاری از طرح‏ها و برنامه‏ها در حوزه قفقاز جنوبی در سالهای گذشته صرفا در حد طرح و شعار مطرح و یا در مراحل مختلف توسعه خود متوقف ماندهاند که پارادیپلماسی میتواند به تنهایی و با هدایت و نظارت دیپلماسی رسمی از عهده عملیاتی‌سازی آنها برآید.
احداث مرکز تجاری ایران در جمهوری‏های قفقاز جنوبی، توسعه بازاریابی گردشگری و راه‏اندازی دفاتر گردشگری سلامت، ایجاد نمایشگاههای دائمی بازرگانی و برگزاری نمایشگاههای تخصصی، تأسیس دفتر شورای مشترک بازرگانان، تشکیل شرکتهای اقتصادی مشترک و تأسیس شهرک‌های صنعتی مشترک، همکاری تخصصی استان‏های مرزی دو طرف در خصوص صنایع و محصولات تولیدی مشترک مانند امکانآفرینی همکاری گیلان و لنکران در زمینه کشت و تولید چای، ایجاد گذرگاه‌های گمرکی و مرزی جدید در اصلاندوز و آزادلو گرمی در استان اردبیل و گشایش گذرگاههای خداآفرین و مرزآباد در استان آذربایجان‌شرقی، ساماندهی و فعال کردن شرکتهای تعاونی مرزنشینان، توسعه تجارت چمدانی، ارائه تسهیلات به بازرگانان محلی برای گسترش صادرات، توسعه دیپلماسی مردم با مردم با محوریت مسائل مذهبی، فرهنگی و هنری و با تمرکز بر مواریث مشترک، گسترش پایانههای گمرکی و بازارچههای مرزی، مشارکت در طرحهای بازسازی قره باغ، ایجاد خط مستقیم ریلی از نخجوان به تبریز و خط پروازی تبریز- باکو، ساخت آزادراه تبریز- بازرگان، رفع انسداد راه آهن جلفا، احداث مسیر ریلی و زمینی زنگهزور از خاک ایران برای اتصال نخجوان به سرزمین اصلی جمهوری آذربایجان، پیگیری طرح اتصال راهآهن جلفا- چشمه ثریا از طریق کارس به خط آهن ترکیه، راهاندازی کریدور ترانزیتی ایران (بندر عباس)- جمهوری آذربایجان (بندر باکو)- گرجستان (بندر باتومی) به منظور اتصال خلیج فارس و دریای سیاه و کشورهای پیرامون آنها، گسترش مناطق ویژه اقتصادی و توسعه مناطق آزاد تجاری در حاشیه مرزها از جمله رفع موانع تأسیس منطقه آزاد اردبیل و منطقه آزاد بنادر امیرآباد بهشهر، فریدون‏کنار و نوشهر، راه‏اندازی دفاتر اتحادیه اقتصادی اوراسیا در استان‌های پنج گانه پیشگفته، گسترش و افزایش «خواهرخواندگی» میان شهرهای مرزی ایران با شهرهای مشابه و همپایه در قفقاز جنوبی، توسعه دیپلماسی علمی، پذیرش و تبادل استاد و دانشجو، گسترش همکاریهای رسانهای به منظور ذهنیت‌سازی ایجابی و تصویرسازی مثبت و جذاب از طرفین، از جمله برنامههایی هستند که بسیاری از آنها در سالها و دولت‏های قبل شروع شده و راکد و بیسرانجام رها شدهاند. «سیاست همسایگی» دولت سیزدهم میتواند با کاربست «پارادیپلماسی» بسیاری از آنها را فعال کرده و در کوتاه‏ترین زمان به سرانجام برساند.
 
نتیجه
در فضای جهانی- محلی‌شده امروز، مسائل امور خارجه دیگر از انحصار وزارتخانههای امور خارجه، خارج شده است. به عبارت دیگر، مسائل و مشکلات جدید جهانی، دیگر نهادها و وزارتخانههای داخلی را نیز درگیر مسائل بین‌المللی کرده و موجب شده است تا هر یک از سازمانهای داخلی فعال در درون یک دولت، روابطی را با همتایان خود در دیگر کشورها برقرار کنند.. این موضوع، ضمن تنوع و پویایی‏بخشی به روابط خارجی میتواند آسیب‏هایی را نیز به دنبال داشته باشد. به ویژه در حوزه «پارادیپلماسی» ممکن است مشکل هماهنگی و مدیریت اهداف، پیش آمده و به جای فرماندهی و راهبری شبکه‏ای، همکاری میان بخشی و جزیرهای اولویت پیدا کرده و رقابت کاذب میان دستگاه‏های درون اجرایی استانها از یکسو و میان خود استانها از سوی دیگر پدید آید. این مشکلات، از طریق وضع و ابلاغ قوانین دیپلماسی استانی قابل رفع هستند. در چنین قوانینی، استانداری هر استان باید ذیل ساختار بالاترین نهاد اجرایی کشور قرار گیرد. تنها در این صورت است که مقامهای پارادیپلماتیک دستگاههای مختلف استانی به جای هماهنگی و کسب تکلیف از وزارتخانهها و دستگاههای مادر ملی، با «قرارگاه پارادیپلماسی استانی» به ریاست استاندار هماهنگ خواهند شد. این مهم، هرچه زودتر باید انجام شود و هماکنون هم بسیار دیر شده است.
* منابع مقاله فوق در آرشیو «نصر آذربایجان» موجود و محفوظ است.
 
حسین صوراناری، دکتری مطالعات منطقه‌ای

منتشر شده در شماره سوم ماهنامه نصر آذربایجان
نسخه دیجیتال سومین شماره ماهنامه نصر آذربایجان به دنبال استقبال مخاطبان به عنوان اولین ماهنامه گویای ایران در دسترس عموم قرار گرفته است. برای مشاهده نسخه دیجیتال و مطالعه مطالب این ماهنامه این لینک را کلیک کرده و ورق بزنید.


انتهای پیام/
 
ضرورت پارادیپلماسی در سیاست همسایگی با قفقاز جنوبی نصر


نظرها بسته شده اند

نمایش 0 نظر

پژوهشیار