به گزارش نصر، «مقصود فراستخواه»، عضو هیات علمی مؤسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی و دانشگاه تهران پنجمین میهمان سلسله نشستهای تحلیلی «مسیر توسعه» بود.
دکتر فراستخواه در تعریف توسعه، گفت: توسعه را نمیتوان در کارخانهها، کالاها، خدمات و درآمدها خلاصه کرد و این تقلیل دادن مفهوم توسعه است. توسعه ارتقای قابلیتهای انسانی و اجتماعی یک سرزمین است. توسعه آذربایجان، به عبارتی توسعه انسان ایرانی آذربایجان است که این انسانها میتوانند در شهرها و روستاها زندگی کنند. این انسان است که میتواند قابلیتهای اندیشه، دانش، مهارت، ارتباطات، انگیزه و کیفیت زندگی و عملکرد خود را توسعه دهد.
وی افزود: در روند توسعه، نه تنها انسانها بلکه نهادها، ساختارها، ظرفیتهای اجتماعی، سازمانهای اجتماعی هم باید توسعه یابند، در حال حاضر مشکل ما این است که دولت بزرگ و ناکارآمد است و در مقابل آن جامعه کوچک مانده و اجازه کارآمدی به آن داده نشده است. جامعه به معنی شهر، محله مانند محلههای سرخاب، میارمیار و... تبریز است که دارای تاریخ و تبارهای قدرتمند هستند، این محلهها به معنای جامعه هستند، محدود شده و ضعیف نگه داشته شده است. اینها ظرفیتهای جامعه هستند و توسعه به این معنی است که ارتباطات اجتماعی، کنشهای اجتماعی، اقدامات و ابتکارات اجتماعی، نهادهای اجتماعی، ظرفیتهای اجتماعی توسعه یابد، پس توسعه ظرفیتهای اجتماعی باید صورت بگیرد که بتوان از توسعه کشور سخن گفت.
آذربایجان خاستگاه گفتمان توسعه است
عضو هیات علمی مؤسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی در ادامه تاکید کرد: گفتمان توسعه از آذربایجان وارد ایران شده است و من در کتاب سرآغاز نواندیشی معاصر که در سال 1370 منتشر شده، به این موضوع تاکید کردهام و توضیح دادهام مباحث دنیای جدید، تمدن، تجدد، نواندیشی، نوگرایی، عقلگرایی خردورزی، انسانگرایی، حق و حقوق گرایی، دموکراسی خواهی که برای انسان و حق و حقوق انسان مهم است، از دو مدخل وارد ایران شده، یک مدخل از حوزه روسیه جدید که جنگهای دوران پترکبیر منجر به تغییراتی شد که متاثر از دنیای جدید بود و مدخل دوم تحولات ایجاد شده منطقه عثمانی (ترکیه کنونی) است که همجوار اروپا بود و ارتباط ایران با دنیا از این دو منطقه شکل گرفته است. البته از نواحی بنادر جنوب هم رابطههایی وجود داشت، ولی بیشترین ارتباط ایران با دنیای جدید از آذربایجان بوده است. در اینجاست که طالباف و مستشارالدوله ظهور کردند و هر دو اهل تبریز بودند، کتاب «یک کلمه» مستشارالدوله در دوران ناصرالدین شاه قبل از مشروطه منتشر شد که آن یک کلمه همان قانون است و در آن گفته شده بود کشور ما یک قانونمند اجتماعی نیست. البته قانونی که برگرفته از مطالبات اجتماعی باشد و از سوی نیازهای خود جامعه تدوین شده باشد. هدف از این بحث این است که خواستم گفته باشم که گفتارهای توسعه، بحث توسعه و خواسته و حتی فکر توسعه در ایران از آذربایجان برخواسته است، فکر توسعه حتی قبل از مشروطه در تبریز آغاز شده بود، مشروطهای که از تبریز شروع شده و قلب مشروطیت است
.
فراستخواه افزود: پشتوانه توسعه، عقلانیت است و به این معنی است که باید دنیا را عقل اداره کند تا موجب رفاه و افزایش کیفیت زندگی، شان و منزلت انسانی شود و حق و حقوق انسانها محترم شمرده شود تا در نهایت انسان شکوفا شود و این مسیر توسعه است
.
وی تاکید کرد: با وجود اینکه در تبریز زاده شده و دوران جوانی خود را سپری کردهام و طی این سالها گفتمانهای بیشماری با جوانان علاقمند، اندیشمندان و صاحبان فکر داشتهام، اما به عنوان پژوهشگر و معلم دانشگاه که نیم قرن در این زمینه فعالیت کردهام، به جرات میگویم اگر دنبال سررشتههای توسعه در کشور هستیم، باید به تبریز و آذربایجان بیاییم، چرا که مهمترین بستر، ریشهها و خواستگاه توسعه، تبریز و آذربایجان است
.
برای توسعه، مردم باید دیده شوند
فراستخواه اظهار کرد: برنامههای توسعه در یک دوره قبل از انقلاب پیشرفت خوبی داشت که برخی محققان هم معتقدند که انقلاب صنعتی کوچکی در ایران اتفاق افتاده بود و رشد 16 درصدی را به همراه داشت، ولی متاسفانه این رشد نتوانست به توسعه پایدار برسد، زیرا این توسعه مبتنی بر روندی بود که توسط تعدادی از نخبگان تکنوکرات مدیریت میشد و همه جانبه نبود
.
وی گفت: توسعه، توسعه قابلیت و کیفیت نهادها و انسانها و رشد سازمان اجتماعی در مقابل بروکراسی کل حاکمیت است، بزرگ شدن حاکمیت توسعه به دنبال نمیآورد، اما حاکمیت میتواند ظرفیت ساز توسعه باشد و برای مردم بسترسازی کند یعنی حامی مردم باشد تا توسط ابتکارات و خلاقیتهای خود جامعه، این توسعه ایجاد شود
.
عضو هیات علمی دانشگاه تهران ادامه داد: جامعه به معنی انبوه مبهم از توده نیست، بلکه جامعه یعنی عموم مردم، نهادهای اجتماعی، سازمانهای مردم نهاد، حرفهها، صنفها، بخشهای سرمایه گذاری، کارآفرینیهای اجتماعی، محلات و نهادهای مدنی است. پس پیش نیاز توسعه، رشد و تعالی سازمان اجتماعی است. برای توسعه، مردم باید دیده شوند، اما متاسفانه یک بیاعتنایی سیستماتیک نسبت به مردم وجود دارد. برای توسعه باید مردم توانمند شده و فرصت رشد و توسعه یابند. نگاه مدیران باید به گونهای باشد که تمام قابلیتها را در مردم ببیند و اقدامات لازم را در خصوص ظهور قابلیت در آنها را انجام دهند و به آنها قدرت ببخشند. فراموشی و بیاعتنایی به مردم از موانع مهم توسعه است، درد توسعه ما اینجاست که متاسفانه سیستم به مردم بیاعتنا است
.
دو عامل هشدار دهنده برای جامعه ایران
فراستخواه بیان کرد: مهاجرت نخبگان یک درد مشترک در ایران است و مختص آذربایجان نیست. متاسفانه موج جدیدی از مهاجرت شکل گرفته است و نخبگان دانشگاهی و حتی هنری و بدتر از آن شرکتها در حال مهاجرتند. موج مهاجرت نخبگان یک مشکل اساسی در روند توسعه است.
وی افزود: اگر بخواهیم وضعیت جامعهای را مورد بررسی قرار دهیم کافی است دو شاخص را مورد بررسی قرار دهیم و دنبال شاخصهای بعدی نرویم، چون بروز این دو علایم نشانگر شرایط بحرانی جامعه است. یکم بررسی میزان مهاجرت و دوم وضعیت محیط زیست و شرایط اقلیمی است که متاسفانه هر دو این شاخصها در ایران مشکل داریم. مدیریت منابع آب در ایران وجود ندارد، ایران که سرزمینی خشک و نیمه خشک است پس باید آب بهینه مصرف شود تا آب هدر نرود، اما متاسفانه چنین مدیریتی در منابع آب حاکم نیست، همان مشکلی که در مورد مدیریت منابع انسانی وجود دارد. من پیش از این یک عبارت در جامعه ایران به کار بردهام که قابل توجه است، جامعه ایران یک جامعه معطل است، استعدادها، ظرفیتها و منابع انسانی جامعه ایران معطل ماندهاند. این حرفهایی که میگویم، خطرناکند، یک علامت خطر بزرگ هستند، باید توجه کرد.
فراستخواه اظهار کرد: استعدادهای این کشور واقعاً حیف است، توسعه در تبریز و آذربایجان ریشه تاریخی دارد، اگر در سفرنامه ابن بطوطه در قرن هشت که یکصد هزار کیلومتر دور دنیا سفر کرده است، توجه کنیم در سفر خود به ایران در مورد تبریز به بازارهای بیهمتای تبریز اشاره کرده است، به این معنی است که تمدن و زیباییهای آذربایجان زبانزد همه جوامع عصر خود بوده است.
به مرحله زاد و ولد بحران رسیدهایم
این استاد جامعهشناسی گفت: وضعیت جامعه ایران از مرحله بحران گذشته و به مرحله تولید مثل بحران رسیده است، وای بر جامعهای که مشکلات آن به مرحله بحران رسیده است و وای بر جامعهای که بحرانها تولید مثل کنند و هر بحران، یک بحران دیگری را ایجاد کند و وای بر جامعهای که راه حلهای بحران در آن خود یک مساله شوند. به عنوان مثال در سیستم ایمنی بدن، تا یک زمان مشخصی دارو و جراحی جوابگو به بیماری است، اما از یک زمان به بعد وضعیت ایمنی بدن میتواند به شرایطی برسد که خود عامل بیماری از دارو ارتزاق کرده و بر علیه بدن عمل کند؛ دقیقاً جامعه ما در همچین شرایطی قرار گرفته است یعنی حتی راه حلها تبدیل به مساله میشوند.
فراستخواه گفت: راه حل مشکلات امروز ما این است که قبل از دیر شدن به مردم و جامعه برگردیم، اما شاید کمی هم دیر شده باشد هر اقدامی باید در زمان خود صورت گیرد قبل از دیر شدن، بازگشت به مردم نباید مصداق نوشداروی بعد از مرگ سهراب شود.
وی افزود: به عنوان یک پژوهشگر با وجود اضطرابهای زیادی که دارم، هنوز مایوس و ناامید نشدهام، در ناامیدی بسی امید است چون فکر میکنم در تبریز و آذربایجان قابلیتهای انسانی معطلی وجود دارد که منتظر دیده شدن هستند، اگر این افراد را از سرگردانی نجات دهیم و به صحنه دعوت کنیم تا مشارکت کنند استعدادهای خلاقانه آنها شکوفا میشود و مسیر توسعه جامعه را هموار میکند. مانند نظریههای فقدان و امکان، نظریه فقدان بیانگر این است که طبق شواهد همه چیز به پایان رسیده است که این نظریه بسیار ناامیدکننده است، اما نظریه امکان بیانگر این است که توجه به پتاسیلهای فرهنگی و اجتماعی همچنان امکان حل مشکلات وجود دارد. من به نظریه امکان معتقدم و امید به نجات و حفظ این جامعه هنوز در من زنده است.
این استاد جامعه شناسی بیان کرد: در راهحلی که خواستار برگشتن به سوی کنشگران و مردم است، گاهاً این شعارها و کلی گویی درباره مردم به صورت تبلیغاتی گفته میشود، واقعیت این است مردم افسانه شدهاند، اما بدانید مردم در جزئیات هستند. مردم یعنی جزئیات جامعه، یعنی سازمانهای مردم نهاد، یعنی توجه به خواست عموم جامعه.
افزایش اختیارات منطقهای لازمه مسیر توسعه
عضو هیات علمی مؤسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی در ادامه افزایش اختیارات منطقهای را مستلزم مسیر توسعه دانست و افزود: اختیارات منطقهای در سطح سیاستگذاری و اداره امور منطقه باید افزایش یابد، یعنی سیاستهای اصلی که شاکله اداره امور را تشکیل میدهند و در سطح ملی به صورت متمرکز است، باید به گونهای شود که به نوعی این اختیارات در منطقه بیشتر شود، چرا که اگر اختیارات در منطقه افزایش یابد، احتمال اینکه کسی که قرار است از این اختیارات استفاده کند به مردم نزدیکتر باشد، بیشتر است. سیاست تمرکززدایی باید در کشور پیگیری شود، اصل این مساله مهم است که انجمنهای شهر و مدیریت منطقهای باید در مدیریت مناطق مختلف کشور نقش بیشتری داشته باشند، حالا اسم این روند را هر چه دوست دارید بگذارید. این اختیارات به خصوص در تبریز و آذربایجان بیشتر باشد که عجیب است که امروز از سطح معمول اختیارات هم کمتر است
.
نقش کنشگران مرزی در توسعه
فراستخواه در بخش دیگری از سخنان خود در نشست پنجم مسیر توسعه، به نظریه کنشگران مرزی اشاره کرد و گفت: من در بحث توسعه، نظریه کنشگران مرزی را مطرح کردهام، طبق این نظریه کنشگران مرزی کسانی هستند که بین جامعه و دولت تردد دارند، یعنی در واقع در جامع زندگی میکنند مانند معلم، پزشک، بازرگان، هنرمند، خبرنگار و... مشکلات جامعه را به وضوح میبینند و از طرفی به دلایلی با سیستم و حاکمیت ارتباط دارند و به طوری که سیستم هم به دلیل تخصص این افراد یا سازمانها به آنها نیاز دارد، تردد کنشگران مرزی بین جامعه و دولت شکاف ملت و دولت را کاهش میدهد، در نتیجه این افراد بخشی از مطالبات جامعه را به دولت و بخشی از مسایل دولت را به جامعه منتقل میکنند. کنشگران مرزی که کار بسیار مشکلی دارند، مرز بین جامعه و دولت را کاهش داده و در نتیجه مشکل اصلی ایران که شکاف بین جامعه و دولت است را حل میکنند
.
وی افزود: به طور کلی به دو صورت میتوان به کمک مردم رسید یک در کنار مردم مطالبات خود را در کف خیابان بخواهیم و دوم اینکه در میان جامعه قرار گرفته و مشکلات مردم را به خوبی بدانیم و به صورت دیگری و با تنطیم لایحه و قانون گذاری و مذاکره با مدیران پیگیر مطالبات شویم. این نظریه به قدری حائز اهمیت است که تمام محققان و دانشوران جامعه شناسی به صورت جدی پیگیر این نظریه هستند. نظریهای که ترجمه شده از جای دیگری نیست و از درون جامعه ایران پدید آمده است
.
فراستخواه تاکید کرد: کنشگران مرزی آذربایجان باید افزایش یابند چه در قالب سرمایه گذار، مدیر، سازمان مردم نهاد، کنشگر مدنی، حرفهای، صنفی و هنری و... باشد. از اولین کنشگران مرزی میتوان غلامحسین صدیقی پدر جامعه شناسی ایران را معرفی کرد که دارای پست وزارت از طرف دکتر مصدق بود و در عین حال استاد دانشگاه بود که هم اعتبار علمی و هم بر پایه روابط دوستی خود با نخست وزیر برخی مسائل جامعه وقت را پاسخ داد
.
وی افزود: کنشگران مرزی قدرت چانه زنی مردم و منطقه را افزایش میدهند، زیرا معمولاً در جوامع دو نوع ابزار برای پیشرفت وجود دارد که یکی مطالبهگری مردم است که با قرارگرفتن در یک حزب سیاسی یا در یک نهاد مدنی به حاکمیت فشار میآورند و دیگری روش چانه زنی و مذاکره توسط کنشگران مرزی است
.
رسانهها قدرت چانهزنی و مطالبهگری مردم را بیشتر میکنند
این استاد دانشگاه تهران نقش رسانهها را در این روند بسیار حائز اهمیت دانست و گفت: رسانهها در این خصوص بسیار تاثیرگذارند و رسانهها به عنوان یک کنشگر مرزی مهم هستند. در مقالات و کتابهایی که در خصوص این نظریه نوشتهام از دوران قاجار تا به امروز و در دورههای مختلف 17 مدل ارائه کردهام یکی از مدلها مربوط به رسانه است، زیرا رسانه قدرت مذاکره با دولتمردان و حتی رئیس جمهور و نقد قدرت را دارد و میتواند خواستهای ملت و دولت را به سهولت به یکدیگر انتقال دهد.
فراستخواه ادامه داد: رسانه نهاد سیاسی نیست، یک نهاد حرفهای است و میتواند موجب افزایش قدرت چانه زنی و مطالبهگری مردم شود، رسانه باید کنشگران مرزی را شناسایی کند و از ظرفیت آنها برای افزایش قدرت چانه زنی و تحقق مطالبات مردم استفاده کند. رسانه بسیار قدرتمند است و آینده عالم مرهون معناست و معنا در رسانه هاست و شما دروازه بانان معنا هستید.
وی در پایان گفت: برای نیل به توسعه باید نهادهای غیر دولتی را افزایش یابند، بخش خصوصی و مردم باید بزرگ شوند، دولت به حد کافی بزرگ شده است. هر ابتکار صنعتی موجب رشد و توسعه منطقه و کشور میشود، رسانهها باید از این ابتکارات و نخبگان حمایت کنند و صدای آنها باشند. سازمان مردم نهاد را در منطقه آذربایجان باید افزایش یابند، صدای جامعه مدنی شوید. توسعه در جزئیات است، توسعه در صنفها، سازمانهای مردم نهاد، بخشها و گفتگوی تک تک جزئیات جامعه است.
انتهای پیام/