گزارش «شرق» از شیب تند فرار نخبگان و تسری آن به اقشار مردم و دانش‌آموزان:

خام‌فروشی نیروی انسانی

1401/04/20 - 12:49 - کد خبر: 68154 نسخه چاپی

نصر: موضوعات مختلفی در کشورمان وجود دارد که برای رسیدگی به آنها دستگاه‌های اجرائی و متولیان امور متعددی وجود دارد.

به گزارش نصر،  آن مسئله موضوعی چند یا میان بخشی تعریف شده که باید چند ارگان و مسئول در مورد آن انجام وظیفه کنند و پاسخ‌گو باشند. مثال آن هم زیاد است؛ مثلا طرح عفاف و حجاب که سال‌هاست تصویب و اجرا می‌شود، بیش از 25 نهاد متولی دارد اما شهروندان در کف خیابان تنها با نیروی انتظامی مواجه هستند و خدمات این نیروی نظامی است که به چشم می‌آید. یا مثلا در مورد جمع‌آوری معتادان متجاهر و کارتن‌خواب‌ها یا کودکان کار بیش از 13 ارگان دخیل هستند و مستقیما وظیفه اجرائی دارند اما کف خیابان فقط نیروهای شهرداری هستند که در گیرودار جمع‌آوری و ساماندهی یک‌روزه یا چندماهه این افرادند.
حالا در مورد موضوع مهمی مثل جلوگیری از مهاجرت نخبگان یا فرار مغزها حداقل ۴۴ دستگاه متولی هستند تا بتوانند سند راهبردی کشور در امور نخبگان را اجرا کنند. در گام بعدی باید بپرسیم که مسئولان اجرائی و متولیان این امور تا چه اندازه موفق بوده‌اند؟ اما پاسخ به این سؤال چندان سخت نیست و باید گفت هرچقدر مسئولان در اجرای جمع‌آوری کارتن‌خواب‌ها موفق بوده‌اند، در کاهش مهاجرت نخبگان هم موفق شده‌اند و نمود عینی این شرایط به شکلی ملموس در کف خیابان یا زندگی روزمره همه ما آشکار است.  
مطابق سند راهبردی کشور در امور نخبگان -‌مصوب جلسه شورای عالی انقلاب فرهنگی در مهرماه 1391- نخبه به فردی برجسته و کارآمد اطلاق می‌شود که در خلق و گسترش علم، فناوری، هنر، ادب، فرهنگ و مدیریت کشور در چارچوب ارزش‌های اسلامی اثرگذاری بارزی داشته باشد.
همچنین فعالیت‌های وی بر پایه هوش، خلاقیت، انگیزه و توانمندی‌های ذاتی از یک سو و خبرگی، تخصص و توانمندی‌های اکتسابی از سوی دیگر موجب سرعت‌بخشیدن به پیشرفت و اعتلای کشور شود. پدیده فرار مغزها یا مهاجرت نخبگان در همه دوره‌ها وجود داشته و در کشورهای مختلف هم نمود داشته و دارد؛ اما در دنیای امروز که شکاف‌های اقتصادی، فرهنگی و دسترسی‌ها به علوم و تکنولوژی بین کشورها فاصله زیادی ایجاد کرده، نیاز به مهاجرت به بخش‌های برخوردارتر بیشتر و بیشتر شده است.
پدیده فرار مغزها عارضه‌ای است که بیشتر کشورهای کمتر‌توسعه‌یافته مانند ایران به آن دچار هستند، اما این روند مهاجرت نخبگان را در مورد کشورهای توسعه‌یافته هم می‌بینیم و روندی است که با توجه به میزان دسترسی به تکنولوژی و امکانات و شرایط اقتصادی مورد انتخاب نخبگان قرار می‌گیرد.
دولت‌ها در همه کشورها و از‌جمله در ایران اقدامات و تلاش‌هایی در راستای کاهش تمایل به مهاجرت نخبگان انجام می‌دهند تا بسیاری از عوامل سیاسی، اقتصادی و معیشتی، امنیت شغلی، مسائل اجتماعی، رفاهی و فرهنگی و شایسته‌سالاری و... را به حداقل ممکن برسانند.
اما باید گفت در واقعیت بسیاری از عوامل همچون بالابودن نرخ تورم و افسارگسیختگی قیمت‌ها، حداقل و کف‌بودن سطح رفاه اجتماعی، بی‌کاری و نبود امنیت شغلی و سهم و نقش اندک نخبگان در اداره کشور و سیستم مدیریتی به شکلی بسیار نگران‌کننده وجود دارد؛ به نحوی که نگرانی برای آینده از سطح یک گروه محدود و نخبگان به عامه مردم و حتی گروه‌های سنی نوجوان و دانش‌آموزان رسیده است.
اگر عوامل مهاجرت نخبگان را دسته‌بندی کنیم می‌توان دو بخش داخلی و خارجی برای آن در نظر گرفت. عوامل خارجی را که تنوع زیادی هم دارند می‌توان در جاذبه‌های مختلف مالی، معیشتی، شغلی، امکانات بسیار علمی و تحقیقاتی و تحصیلی و به‌خصوص آرامش روانی و اجتماعی آنها دید و میزان سیاست‌های تشویقی و مالی و شغلی کشورهای پذیرنده مهاجر در این تشویق خارجی اثر زیادی دارد. عوامل داخلی در میان مسئولان و کارشناسان مورد ارزیابی و تحلیل زیادی قرار گرفته است و هر روز بر میزان و تنوع و اثرگذاری آنها افزوده می‌شود، اما تعدادی از اصلی‌ترین موارد آنها را می‌توان برشمرد.
به نظر می‌رسد سهم پایین‌بودن جایگاه نخبگان در نظام اداری و مدیریتی کشور، عدم تناسب و به‌کارگیری نخبگان و دانشگاهیان در صنعت و نظام مدیریتی و به قولی نبود نظام شایسته‌سالاری و سلسله‌مراتب اداری، نبود امکانات تحقیقاتی و فعالیت‌های علمی و عدم ارتباط با مراکز علمی جهان و دانش فنی روز دنیا که از زمان شدت تحریم‌ها این مورد اثرگذاری چندین برابری داشته است و در نهایت نبود امنیت شغلی برای افراد نخبه که اگر همه این موارد را در نظر نگیریم در این مورد آخر حتما دچار مشکل می‌شوند.
البته در مورد عوامل داخلی اثرگذار بر افزایش نرخ مهاجرت نخبگان مواردی مثل بی‌عدالتی و مشاهده علنی رابطه به جای ضابطه، فساد در سیستم اداری و محدودیت‌های بسیار سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و... به‌خصوص در سال‌های اخیر بیشترین اثرگذاری و ناامیدی از پیشرفت و امید در کشور را داشته‌اند. البته تحقیقاتی که بین هیئت‌های علمی دانشگاهی و پزشکان صورت گرفته نشان می‌دهد میزان تمایل بین زنان و مردان و مجردها و متأهل‌ها تفاوت دارد و مردان بیشتر از زنان و مجردها بیشتر از متأهل‌ها تمایل به مهاجرت دارند.
مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی به عنوان یکی از نهادهای نظارتی سال گذشته طرح صیانت از فضای مجازی را به عنوان یکی از طرح‌های مورد نگرانی اقشار مختلف مردم و به‌خصوص نخبگان و دانشگاهیان، مورد ارزیابی قرار داد و دی‌ماه 1400 در نامه‌ای رسما اعلام کرد این طرح مغایر با قانون اساسی است و باعث یا زمینه‌ساز مهاجرت نخبگان، رانت و انحصار و دخالت در زندگی اقشار مردم می‌شود.
بابک نگاهداری، رئیس مرکز پژوهش‌های مجلس هم در توضیحاتی با اشاره به آخرین نسخه طرح صیانت گفت قانون‌گذاری باید با بحث‌های مفصل کارشناسی انجام شود و پیش‌نویس طرح بایستی به گونه‌ای تنظیم شود که در عین ساماندهی از ایجاد محدودیت‌های غیرضروری پرهیز شود.
او گفت: قانون‌گذاری در فضای مجازی باید با کارشناسی دقیق و رعایت وجوه مختلف مسئله انجام گیرد و مغایرتی با قانون اساسی نداشته باشد. همچنین نباید به کسب‌وکار تعدادی از مردم که در فضای مجازی معیشت خود را تأمین می‌کنند، آسیب وارد شود. اگرچه این طرح تا امروز هنوز به تصویب نرسیده است، اما به نظر می‌رسد بسیاری از موارد مورد نظر در این طرح به شکلی غیررسمی از مدت‌ها قبل شروع شده و محدودیت‌های ایجادشده در فضای مجازی و فیلترینگ‌های محسوس، دست بسیاری از فعالان در عرصه‌های علم و فناوری و کسب‌وکار را بسته است.
با این توصیفات می‌توان گفت نیروی کار متخصص و تحصیل‌کردگان و نخبگان علمی و فرهنگی و صنعتی کشورمان در چند دهه گذشته با صرف هزینه‌های بسیار مالی و معنوی آماده بازار کار و عرصه‌های علم و فناوری، فرهنگی و صنعتی می‌شوند و در نوع خود بهترین‌ها هم هستند اما نه برای داخل کشور خودمان و بیش از نیمی از آنها تمایل به مهاجرت دارند و بخش زیادی هم در اولین فرصت مهاجرت می‌کنند. به عبارتی همان‌طور که در همه چند دهه گذشته مهم‌ترین سرمایه اقتصادی کشور یعنی نفت را خام فروخته‌ایم، در مورد نیروی انسانی ارزشمندمان هم خام‌فروشی کرده و می‌کنیم.
بر اساس آماری که مراجع رسمی بارها منتشر کرده‌اند میزان مهاجرت نخبگان در دهه‌های قبل از انقلاب اسلامی در همان حدود 50 هزار نفر بوده است اما از زمان انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاه‌ها و تحولات بعدی در ایران و در ادامه شروع جنگ تحمیلی، مهاجرت نخبگان به بیش از 900 هزار نفر در نیمه دهه 60 می‌رسد.
این روند افزیش در سال‌های بعد علی‌رغم تلاش دولت‌ها و ترغیب به بازگشت نخبگان، باز هم ادامه دارد؛ به نحوی که بر پایه آمارهای سازمان ملل در سال ۱۳۷۱ حدود ۲۴۰ هزار ایرانی با تحصیلات عالی تنها در آمریکا عضو هیئت‌ علمی بوده‌اند. بر اساس آمارها در سال ۱۳۷۸ تعداد ۹۰ هزار و در سال ۱۳۷۹ تعداد ۲۲۰ هزار نفر نخبه علمی، مدیریتی و صاحب سرمایه به یکی از کشورهای غربی مهاجرت کرده‌اند.
بر اساس آمار معاون امور فرهنگی و برنامه‌ریزی بنیاد ملی نخبگان در سال 92، در فاصله سال‌های 82 تا 86، 30 درصد از دارندگان مدال‌های المپیادهای علمی و حدود 25 درصد برترین‌های آزمون سراسری به خارج از کشور مهاجرت کرده‌اند.
رصدخانه مهاجرت ایران هم از سال 99 به عنوان تنها مرکز تخصصی که پس از سال‌ها روی موضوع مهاجرت بررسی‌های میدانی و پژوهش‌های کاربردی انجام می‌دهد، سالنامه مهاجرتی ایران را منتشر کرده است.
بر اساس این آمار جمعیت مهاجران ایرانی در دنیا، فارغ از نخبه یا افراد عادی بودن آنها، در سال 2019 بیش از 1.9 میلیون نفر بوده است. این رقم در سال 1990 کمی بالغ بر 820 هزار نفر بوده و می‌توان گفت در فاصله 30 سال جمعیت مهاجران ایرانی 2.3 برابر شده است. البته این عدد در سال 1400 (2020) تغییرات اندکی داشته است.
بر اساس آمار رصدخانه مهاجرت ایران 10 کشوری که بیشترین جمعیت ایرانیان را در خود جای داده‌اند به ترتیب شامل امارات متحده عربی، آمریکا، کانادا، آلمان، انگلستان، ترکیه، سوئد، استرالیا، سرزمین‌های اشغالی (اسرائیل) و کویت می‌شود.
همچنین در حالی که تعداد دانشجویان بین‌المللی در جهان از رقم دو میلیون نفر در سال 2000 میلادی به 5.3 میلیون نفر در سال 2019 رسیده، تعداد دانشجویان ایرانی بین‌المللی هم از 19 هزار دانشجو در سال 2003 به 53 هزار نفر در سال 2017 رسیده است.
البته این آمارها از سال 2019 تا امروز و عبور از دو سال و نیم سخت کرونایی حتما تغییرات قابل توجهی داشته است اما آمارها نشان می‌دهد نرخ رصد مهاجرت دانشجویان در سال‌های اخیر و به‌خصوص پس از قانونی که در دوران ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ اعمال شد، تقریبا ثابت مانده و به‌طور مشخص تعداد دانشجویان ایرانی در دانشگاه‌های آمریکایی کاهش داشته‌ است.
در سال 2020 بیشترین درخواست ویزای ثبت‌شده و تعداد ویزای شنگن صادرشده برای ایرانیان در اروپا، متعلق به کشورهای آلمان، فرانسه و ایتالیا بوده است. بنابراین آلمان و بعد انگلستان اولین و دومین مقاصد مهاجرت ایرانی‌ها هستند.
اما در مقابل ثابت‌ماندن یا کاهشی‌شدن آمار مهاجرت دانشجویان، مهاجرت افراد غیرنخبه و شهروندان عادی ایرانی تغییرات و افزایش مشهودی داشته است. بر اساس آمار سالنامه مهاجرتی ایران، تعداد ایرانیانی که در کشوهای مختلف در وضعیت پناهندگی قرار دارند، از حدود 102 هزار نفر در سال 2006 به 130 هزار نفر در سال 2018 رسیده است. نکته جالب اینجاست که میزان مهاجرت افغانستانی‌ها و عراقی‌ها به ایران که در دو دهه گذشته روندی افزایشی داشته است، از حدود 2016 به بعد با اعمال تحریم‌های اقتصادی علیه ایران و کاهش ارزش ریال در برابر ارزهای خارجی کاهشی قابل توجه داشته است.
در عین حال در حدود دو و نیم سال گذشته و با همه‌گیری ویروس کرونا، روند جابه‌جایی‌های بین‌المللی دانشجویان کند شده است اما همچنان کشورهای آمریکا، بریتانیا، کانادا، چین و استرالیا به ترتیب با بیشترین تعداد دانشجویان بین‌المللی، پنج کشور برتر میزبان دانشجویان بین‌المللی در سال 2020 هستند.
شاید این جمله را در این سال‌ها به اشکال مختلفی زیاد شنیده باشیم که «هرکی ناراضیه جمع کنه و بره»؛ در واقع در همه دوره‌ها چنین رویکردی وجود داشته است و ممانعتی برای مهاجرت افراد صورت نگرفته و تنها درباره خروج نخبگان بوده که گاهی مسئولی اظهار نگرانی داشته و در عمل اتفاق خاصی رخ نداده است. اگر رقم کل افراد مهاجر از ایران را با جمعیت ایران مقایسه کنیم، با توجه به آمار سال 2019 به کمتر از 2.3 درصد از کل جمعیت 82 میلیون نفری آن زمان می‌رسد. اما واقعیت این است که بخش قابل توجهی از این مهاجران افرادی نخبه و کارآزموده بوده‌اند که با توجه به وضعیت امروز کشور امید چندانی به بازگشتشان وجود ندارد.
شاید بررسی جزئی‌تر دلایل اقامتی مهاجران ایرانی هم در این بررسی جالب توجه باشد؛ آنجا که متوجه می‌شویم تعداد ویزاهای تحصیلی در سال 2010، 11‌هزار‌و 719 مورد بوده که در سال 2018 به 21‌هزار‌و 4430 مورد رسیده است. همچنین تعداد ویزاهای کاری از بیش از شش هزار مورد به نزدیک به 18 هزار مورد و تعداد ویزاهای خانوادگی از 27 هزار مورد به بیش از 42 هزار مورد رسیده است.
در این میان سهم موارد پناهندگی هم از نزدیک به 18 هزار مورد به بیش از 56 هزار مورد رسیده است. باید توجه داشت که تمایل به مهاجرت که در این بررسی‌های میدانی مورد سؤال قرار گرفته و در سال 99 حدود 30 درصد کل جمعیت آماری بوده، با اقدام به مهاجرت و مهاجرت‌کردن فرق دارد.
تحلیل آمار دریافتی از اداره گذرنامه در بازه زمانی 1380 تا 1399 نشان می‌دهد 56.6 درصد از دارندگان مدال در المپیادهای دانش‌آموزی، 69.1 درصد از مشمولان بنیاد نخبگان و 78.3 درصد از افراد حائز رتبه‌های یک تا هزار در آزمون سراسری در داخل کشور هستند و مابقی از کشور خارج شده‌اند. در میان گروه‌های مورد بررسی به ترتیب المپیادی‌ها با 37.2 درصد، مشمولان بنیاد نخبگان با 25.5 درصد و رتبه‌های یک تا هزار کنکور سراسری با 15.4 درصد بیشترین سهم را در میان افراد مقیم خارج کشور به خود اختصاص داده‌اند.
مسئله مهمی که در مورد مهاجرت نخبگان از گذشته تا امروز مطرح بوده، این است که اگرچه هزینه تمام‌شده این نخبه‌ها در داخل کشور بوده و برای ایران تمام می‌شود، اما فایده و بهره اصلی را کشورهای پذیرنده مهاجران دریافت می‌کنند.
براساس گزارش رصدخانه مهاجرت ایران، دانشجویان بین‌المللی در سال 2016 بیش از 300 میلیارد دلار به اقتصاد جهانی کمک کرده‌اند و این تنها کمک اقتصادی است و باید گفت کمک آکادمیک، پژوهشی، تجربی و فرهنگی حضور آنها بیش از‌ این رقم خواهد بود. کشورهای بسیاری با مطالعه دقیق عملکرد جریان مهاجرت به دنبال راه‌حل‌های مناسب جهت نگه‌داشتن نخبگان، جذب مجدد و بازگشت آنها هستند و در ‌این میان سه کشور هند، چین و عربستان سعودی بیشترین اقدام و موفقیت را داشته‌اند. این کشورها سهم زیادی در جدول نخبگان مهاجر دارند، در‌عین‌حال با اختصاص بورسیه‌هایی برای کمک به تحصیل در خارج از کشور، دانشجویان و نخبگان را به بازگشت ترغیب می‌کنند. عربستان سعودی اعتبارات درخور‌ توجهی را برای  بورسیه دانشجویان اختصاص داده و از سوی دیگر زمینه‌های جذب خوبی برای دانشجویان و متخصصان خارجی به‌خصوص در حوزه‌های صنعتی و به‌ویژه نفت و گاز فراهم کرده است.
به عبارتی می‌توان گفت این کشورها راه را برای مهاجرت و تحصیلات خارجی نخبگان فراهم می‌کنند؛ اما از سوی دیگر زمینه‌ها و الزاماتی را برای بازگشت آنها هم می‌گذارند و این یعنی هنوز امید به بازگشت برای آنها وجود دارد. این همان بخشی است که به نظر می‌رسد در مورد نخبگان و مهاجران متخصص ایرانی تا حد زیادی از دست رفته است و مهاجرت به قصد بازنگشتن صورت می‌گیرد و اندک مواردی هستند که پل‌های پشت سر را خراب نکرده‌اند و تمایلی به بازگشت دارند.
یکی از دانشجویان در رشته‌توییتی در توییتر نوشت: «سال‌ها قبل بورسیه نفت بودم و در دوره کارشناسی ارشد و پس از فارغ‌التحصیلی وزیر نفت وقت گفت استخدام نمی‌کنیم و من هم پس از مدتی دیگر مشتاق نبودم و به انگلستان رفتم. در دوران تدریس در منچستر با دانشجوها صحبت می‌کردم و تنها کسانی که دوست نداشتند برگردند ایرانی‌ها، سوری‌ها و یک‌سری کشورهای آفریقایی بودند. حتی چینی‌ها با آن حجم رقابت و نبود آزادی مدنی در کشورشان می‌گفتند می‌خواهیم برگردیم. تعدادی از دانشجوهای لیسانس عربستانی و اماراتی و کشورهای دیگه هم بودند که بورس شرکت‌ها و دولت‌های کشورشان بودند.
عربستانی‌ها می‌گفتند که آرامکو قوی‌ترین دانش‌آموزها را بورسیه کامل می‌کند که برند دانشگاه‌های خوب آمریکا و انگلستان برای تحصیل هستند. موج بعدی رفتن پروفسورهای خوب از دانشگاه‌های منچستر به دانشگاه‌های سعودی بود. در دوره‌ای که دانشگاه منچستر بودم چهار نفر از افراد جوان، با‌کیفیت و شناخته‌شده دپارتمان ما به دانشگاه‌های سعودی رفتند. این‌طوری موفق می‌شوند؛ جذب نیروی انسانی قوی و با‌استعداد و ایجاد زمینه تحصیل با‌کیفیت و برنامه‌ریزی درست و همه اینها را مقایسه کنید با کارهایی که ما در ایران می‌کنیم!».

همه تلاش‌های دولت برای فراری‌دادن/ ندادن مغزها
در مورد اقدامات اجرائی دولت‌ها در چند دهه اخیر موارد مختلفی را می‌توان گفت که بسیاری از آنها تشویقی و ایجابی و بسیاری دیگر تهدیدکننده و اخطاری بوده‌اند و نتایج عکس داشته‌اند. اگر قرار باشد یکی از سیاست‌های تشویقی درخور توجه را مورد ارزیابی قرار دهیم، باید به همه اقدامات صورت‌گرفته در حوزه زیست‌بوم فناوری و شکل‌گیری استارت‌آپ‌ها و شرکت‌های دانش‌بنیان اشاره کرد.
اگرچه در ‌حال‌ حاضر هنوز بسیاری از این مجموعه‌ها با حضور جوانان نخبه و دانشجویان خوش‌فکر همچنان با مشکلات اجرائی و قانونی بسیار مواجه هستند، اما همین اقدامات محدود هم نقطه امید خوبی برای جوانان نخبه ایجاد کرده است.
در‌حال ‌حاضر بسیاری از جوانان نخبه در رشته‌های صنعتی و فنی برای حضور در یکی از این مجموعه‌های دانش‌بنیان یا حتی راه‌اندازی مجموعه خودشان امید دارند. از سوی دیگر بنیاد ملی نخبگان مجموعه‌ای است که با هدف ایجاد مسیری برای تواناسازی مستعدان برتر کشور و هدایت‌ آنان به سمت تأثیرگذاری بیشتر و بهتر در حوزه تخصصی از یک‌ سو و تسهیل مسیر به‌کارگیری و الگوسازی از سرآمدان و نخبگان در اجتماع تخصصی خود فعال شده است.
همچنین سالانه بین چهار تا شش هزار نفر از امکانات این بنیاد استفاده می‌کنند. در کنار این موارد باید گفت که تسهیلات مختلفی برای نخبگان با سوابق آموزشی، پژوهشی، افتخارات و سایر فعالیت‌های فرهنگی و اجتماعی داده می‌شود و می‌توانند از تسهیلات خدمت نظام وظیفه تخصصی، تسهیلات دوره پسا‌دکتری و عضویت در هیئت علمی یا جذب در سازمان‌های دولتی استفاده کنند.
آیین‌نامه جذب نخبگان در سازمان‌های دولتی هم از سوی دولت ابلاغ شده و قرار است به‌زودی اجرائی شود. البته دریافت و برخورداری از این موارد به همین راحتی که گفته می‌شود نیست و هر‌کدام پروسه‌ای طولانی و طاقت‌فرسا دارند؛ اما همین موارد هم اتفاقات خوبی هستند.
حرکت دولت‌ها به سمت اقتصاد دانش‌بنیان و فناور و حتی نام‌گذاری یک سال از سوی مقام معظم رهبری به نام دانش‌بنیان‌ها زمینه‌های خوبی برای توسعه کسب‌و‌کارها و پروژه‌های فناورانه با حضور دانشجویان و نخبگان علمی و دانشگاهی فراهم آورده است؛ اما مسئله اینجاست که این اقدامات چه اندازه در رقابت با کشورهای همسایه و کشورهای دیگر دنیا پاسخ‌گو است؟ در‌حالی‌که کشورهای ترکیه، عربستان سعودی و امارات متحده عربی با قدرت و صرف هزینه‌های بسیار نیروهای دانشگاهی و متخصص و نخبگان علمی و صنعتی و فنی ایران را جذب می‌کنند، آیا این میزان تلاش برای نگه‌داشتن جوانان‌مان کفایت می‌کند!؟
نگاهی به چند کشور نفتی همسایه ما در حوزه فناوری‌های جدید نشان می‌دهد که به شکل نگران‌کننده‌ای از آنها عقب هستیم و در‌عین‌حال جاذبه‌ای که این کشورها با حضور شرکت‌های خارجی برای نیروی کار متخصص ایجاد کرده‌اند، هر روز بیشتر می‌شود.
در بررسی موزه آینده کشور امارات می‌توان با توجه به اقدامات در حال اجرا و آینده آنها متوجه شد که آنها به‌شدت فعال هستند و کاملا رسمی اعلام کرده‌اند که تا سال 2025 می‌خواهند صد هزار جوان را برای وزارت هوش مصنوعی این کشور استخدام کنند. قطعا بخش درخور ‌توجهی از این تعداد نخبه جذب‌شده را جوانان نخبه ایرانی تشکیل می‌دهند؛ چون سهم نیروی جوان نخبه در کشورهای همسایه به سطح ایران نمی‌رسد.
از سوی دیگر می‌توان گفت یکی از نوآورانه‌ترین شرکت‌های منطقه خاورمیانه در حوزه انرژی شرکت آرامکوی عربستان سعودی است که در سال‌های گذشته در حوزه‌های واقعیت مجازی، علوم جدید، هوش مصنوعی و کلان‌داده‌ها به‌شدت فعال است. باید در تعاملات منطقه‌ای متوجه فاصله و عقب‌افتادن کشورمان در حوزه تکنولوژی و حمایت از سرمایه انسانی باشیم و هم‌زمان همکاری‌های مشترکی با این کشورها داشته باشیم.
حوزه انرژی یکی از حوزه‌هایی است که کشورمان سهم و اثرگذاری درخور ‌توجهی در آن دارد و می‌توانیم با اصلاحات و اقدامات پیشروانه نیروی جوان و متخصص را در کنار خودمان نگه داریم. در دیدار مقام معظم رهبری با نخبگان کشور در سال ۱۳۹۵، ایشان فرمودند: «در دفاع از جامعه نخبگان و از حرکت علمی کشور تا نفس دارم ذره‌ای کوتاه نخواهم آمد و می‌دانم این حرکت، حرکت بابرکتی است و ان‌شاء‌الله عاقبت‌بخیر است».
همچنین در رابطه با حمایت مالی از نخبگان ایشان فرمودند: «به‌دلیل امتیازهای فراوان غرب برای جوانان ایرانی، تعداد قابل ‌توجهی مهاجرت می‌کنند و می‌توان با دادن همان امتیازها، جوانان نخبه را برای کشور نگه داشت؛ زیرا هیچ جوانی سرزمین مادری خود را به غربت ترجیح نمی‌دهد».
حال سؤال این است که آیا در این سال‌ها برای جوانان نخبه و به‌خصوص جوانان برتر در المپیادهای جهانی یا نفرات برتر کنکور این امتیازهای جایگزین در نظر گرفته شده است که آنها از رفتن منصرف شوند؟ متأسفانه پاسخ به این سؤال را در آمارهای منتشرشده از مراجع رسمی در مورد مهاجرت نفرات برتر کنکور و المپیادی‌ها می‌توان دید! چندی قبل یکی از استادیاران دانشگاه شریف در توییتر خود در راستای شفافیت عملکرد و حقوق دریافتی خود، لیستی از دریافتی‌های حقوق ماهانه و حق‌التدریس‌ها و مشاوره‌های پروژه را منتشر کرد. او که از‌جمله دانشجویان تحصیل‌کرده از کاناداست و به ایران بازگشته و حالا بیش از پنج سال سابقه کار دارد، می‌گوید متوسط دریافتی او در سال 1400، حدود 15 میلیون تومان بوده است که معادل ماهانه 500 یورو به قیمت ارز آن روز می‌شود. نکته قابل توجه این است که افرادی از دانشگاه‌ها تهران و امیرکبیر هم دریافت چنین رقمی را به عنوان حقوق تأیید کرده‌اند.
تازه این رقم دریافتی در مورد اعضای هیئت علمی دانشگاه‌ها بوده است و وقتی وارد حقوق‌های نیروهای متخصص فنی و صنعتی به‌خصوص در حوزه نفت و گاز می‌شویم، اعداد به‌شدت متفاوت و فاصله‌دار هستند.
می‌توان گفت دولت‌ها در این چند دهه نه‌تنها دغدغه‌های تخصصی نخبگان و دانشجویان متخصص را مرتفع نکرده بلکه با برخی سیاست‌های کلی و جزئی‌تر در برنامه‌ریزی‌های کشوری، ابتدایی‌ترین دسترسی‌ها و حقوق این افراد در کنار سایر اقشار بسیار محدود شده است. در عین حال در سال‌های اخیر ناتوانی در جلب و جذب نظر نخبگان و دانشگاهیان و متخصصان فنی و صنعتی برای ماندن در ایران به جایی ختم شده که به جای مشوق و اهرم‌های مثبت برای این قشر، اهرم‌های فشار و تهدید و تحدید فعال شده است و به طور رسمی افرادی را که مهاجرت می‌کنند، خائن و بی‌اعتنا به کشورشان معرفی می‌کنند.
در یکی، دو سال اخیر شاهد اظهارنظرهای مختلفی در مورد محدودکردن نخبگان و دانشگاهیان و اعمال قوانینی غیرمنطقی و نامتناسب با محیط‌های علمی و دانشگاهی هستیم. مواردی مثل اینکه اعضای هیئت ‌علمی مراکزی که ارتباط وثیقی با نخبگان دارند، در ازای معرفی نخبگان به مراکز کاری داخلی و همکاری در تثبیت جایگاه متناسب نخبگان تشویق شوند و بر‌عکس در صورت بی‌تفاوتی محسوس و معنادار دراین‌باره یا همکاری نامتعارف برای انتقال نخبگان به خارج از کشور، مورد تنبیه قرار گیرند.
جبار کوچکی‌نژاد، نماینده مجلس، یکی از افرادی بود که لحن تندی نسبت به این قشر داشته و پیش از این گفته است: استادان و هیئت علمی دانشگاه که از امکانات این کشور استفاده و نخبگان را تحریک به رفتن از ایران می‌کنند، بلاشک افراد خائنی هستند و باید با آنها برخورد لازم صورت گیرد. همچنین روزنامه رسمی دولت چندی قبل در یادداشتی موضوع اخذ مالیات از متقاضیان مهاجرت را مطرح کرده بود.
اگر همه این موارد را کنار دستورات و آیین‌نامه‌هایی عجیب همچون «گذراندن دوره سه‌ماهه شبانه‌روزی؛ شرط جدید استخدام اساتید دانشگاه‌ها»، شرط داشتن فرزند بیشتر و متأهل‌بودن، عدم ارائه کارنامه به زبان انگلیسی توسط دانشگاه، عدم ارائه توصیه‌نامه از سوی استادان دانشگاه که همگی بر مبنای بخش‌نامه وزارت علوم مبنی بر ممنوعیت صدور مدارک تحصیلی و ریز نمرات غیرفارسی برای تمام دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی صادر شده است یا گران‌شدن تعرفه ترجمه مدارک دانشگاهی در دارالترجمه‌ها و‌... بگذاریم، متوجه می‌شویم که همه این اقدامات چه با نیت خیر اما در نهایت عدم درایت و چه با اهدافی مخرب یک نتیجه داشته و آن هم تصمیم‌های جدی‌تر برای رفتن است.
ممکن است با این اقدامات سختی مسیر مهاجرت که همیشه سخت بوده، سخت‌تر شود و دولت در این مسیر  زیرپایی بیشتری برای دانشجویان، استادان، نخبگان و کارگران ماهر و فناور و... بگیرد اما اثری از دلسوزی و تلاش برای ماندن دیده نمی‌شود! می‌توان گفت برخی از این اقدامات نه با هدف نگه‌داشتن نخبه‌ها بلکه برای کمک به حذف زودتر آنها صورت می‌گیرد.

رفتن به هر قیمتی و با همه متعلقات
«مهاجرت بخش نخبگانی جامعه در حال کاهش است اما مهاجرت بخش متوسط جامعه از بحث‌های جدیدی است که به وجود آمده است. امروز بحث مهاجرت تخصصی و بحث خروج سرمایه از طریق ملک و انواع دارایی از مباحث جدید مهاجرت است که باید در یک نشست تخصصی درباره آن صحبت شود». اینها اظهارات سورنا ستاری، معاون علمی و فناوری رئیس‌جمهور و رئیس بنیاد ملی نخبگان است که چندی قبل مطرح کرد و تأییدی بر نگرانی در مورد شدت‌گرفتن روند مهاجرت گروه‌های عام مردم است.
می‌توان گفت مهاجرت نخبگان و افراد متخصص به کشورهای دیگر در همه دوره‌ها وجود داشته و با توجه به امتیاز آنها در انتخاب‌شدن از سوی کشورهای مقصد، مشکل چندانی برای پذیرش ندارند اما این مردم عادی هستند که برای گرفتن اقامت در کشورهای دیگر و تکمیل پروسه مهاجرت خود و خانواده‌شان با مشکلات زیادی روبه‌رو هستند.
اقشار عادی مردم با صرف هزینه‌های بسیار یا وارد پروسه خطرناک مهاجرت غیرقانونی و پناهندگی می‌شوند که این مسیر ممکن است به عاقبت خانواده ایران‌نژاد منتهی شود و یک خانواده از دست برود یا مجبور به فروختن تمام متعلقات و دارایی خود شوند تا فقط بروند؛ چه ارز باشد، چه طلا و چه خرید ملک که مدت‌هاست برای خودش به بازار بزرگی تبدیل شده است! روزنامه دنیای اقتصاد چندی قبل نوشت بر اساس آخرین نظرسنجی ملی «تمایل به مهاجرت» که توسط مرکز افکارسنجی کیو در آذرماه ۱۴۰۰ خورشیدی انجام شده، از هر سه نفر ایرانی یک نفر مایل به مهاجرت است.
به عبارت دقیق‌تر 33.4 درصد افراد بالای 18 سال در این نظرسنجی گفته‌اند در صورت مهیابودن شرایط مایل به مهاجرت هستند. جالب است بدانید که مهم‌ترین انگیزه‌های مهاجرت هم به ترتیب 80 درصد عوامل اقتصادی، 22 درصد عوامل فرهنگی، هفت درصد عوامل سیاسی و فقط شش درصد تحصیل بوده است (پاسخ‌گویان امکان انتخاب چند گزینه را داشته‌اند، در نتیجه جمع درصد‌ها برابر با صد نیست).
مهاجرت نخبگان در بخش‌های مختلف از دهه‌های قبل وجود داشته است. اینکه فلان مهندس شرکت نفتی به شرکت‌های نفتی عربستانی و اماراتی یا فلان شرکت خارجی فعال پیوسته، این را که فلان نخبه المپیادی خیلی زود سر از دانشگاه‌های آمریکا درآورده در این سال‌ها زیاد شنیده‌ایم؛ اما داستان مهاجرت و پناهندگی در این سال‌ها از تصمیمی خاص برای اقشاری محدود از جامعه تبدیل به یک هدف جدی و مهم برای بخش درخور‌ توجهی از جامعه شده که افراد تلاش می‌کنند به هر قیمتی خود و خانواده‌شان را به کشوری دیگر و زندگی بهتر برسانند.
روند مهاجرت‌کردن و پروسه پناهندگی از گذشته تا امروز همواره روندی بسیار سخت و جان‌فرسا بوده که چند سال طول می‌کشد و تازه پس از عبور از همه این اتفاقات با دنیایی غریبه و مملو از تبعیض و تنهایی روبه‌رو خواهیم بود. برای هر فردی رفتن و ازدست‌دادن روابط خانوادگی و دوستانه و رهاکردن اجباری علاقه‌مندی‌های معمولی و هر‌روزه خود و مهم‌تر رفتن از وطن خود دردناک است؛ اما آنها ترجیح می‌دهند به کوه و دشت و دریا بزنند و سال‌ها در سختی عمر بگذرانند ولی راهی برای زندگی‌کردن در آرامش پیدا کنند.
در‌حال‌حاضر بخش درخور ‌توجهی از نیروی کاری که در شرکت‌های نفت و گاز و صنعتی منطقه خاورمیانه فعال هستند، نیروهای متخصص و تحصیل‌کرده ایرانی هستند که پس از کسب رتبه‌های بالا، آموزش زبان و تخصص‌های مختلف ترجیح داده‌اند به جای حقوق‌های ریالی و کاهنده و موقعیت‌های شغلی متزلزل در ایران، حقوق‌های دلاری و یورویی و تجربه‌های روزافزون و احترام و ارتقای شغلی را انتخاب کنند.
این استراتژی شرکت‌ها و قدرت‌های بزرگ در دنیاست که با یک تیر دو نشان می‌زنند؛ یعنی هم از حضور و تحصیل دانشجویان بین‌المللی استفاده می‌برند و هم در ادامه از آنها در بازار کاری که برای آنها پیش‌بینی کرده، استفاده می‌کنند. اگر به فهرست گروه‌های شغلی که هرکدام از کشورها برای اولویت جذب و دادن ویزا اعلام می‌کنند، نگاه کنیم، می‌بینیم از سال‌ها قبل علاوه بر گروه‌های تحصیلی، فهرست بلندبالایی از کارگران ماهر و متخصص را در اولویت قرار داده‌اند و این به آن معنی است که مدت‌هاست جریان مهاجرت و رفتن به اقشار عام کشیده شده است.
باید تأکید کرد که خروج کارگران ماهر صدمه کمتری نسبت به خروج نخبگان ندارد. کارگران ماهر عموما درآمد بیشتری دارند و امکان پس‌انداز و سرمایه‌گذاری بیشتری دارند و معمولا افرادی نوآور هستند. مهاجرت یا پناهندگی یک کارگر ماهر به طور مستقیم ناشی از عوامل اقتصادی و تهدیدهای هر روز نسبت به معیشت این افراد است و عدم حضورشان مستقیما بر اقتصاد تأثیر می‌گذارد.

فرار مغزها از  نوجوانی
جریانی که از چند سال قبل برای مهاجرت خانوادگی و خرید خانه در کشورهای دیگر از‌جمله ترکیه شروع شده، تبدیل به روندی شده که خانواده‌ها با توجه به جمیع امور و شرایط تصمیم می‌گیرند فرزندشان از همان نوجوانی و قبل از شروع محرومیت‌های مختلف، در کشوری دیگر تحصیل و زندگی کند. بیشتر این خانواده‌ها همه دارایی و دار‌و‌‌ندارشان را می‌فروشند و شرایط شغلی و زندگی را طوری طراحی می‌کنند که فرزندشان امکان زندگی و تحصیل در کشوری دیگر را پیدا کند. حتی موارد بسیاری دیده شده که یکی از والدین در ایران مانده و کار می‌کند و یکی از والدین همراه با فرزند یا فرزندان در کشوری دیگر است.
البته این روند مهاجرتی از سن کم به‌شدت به میزان درآمد و دارایی افراد و خانواده‌ها بستگی دارد. موارد زیادی از شرکت‌ها و مدارس خاص هستند که کارشان بورسیه‌کردن دانش‌آموزان است و هزینه‌های هنگفت دریافت می‌کنند یا شرکت‌هایی که در ارتباط با سفارتخانه‌ها در ازای خرید ملک، خدمات تحصیلی را ارائه می‌دهند.
روزنامه رسالت چندی قبل در گزارشی هشداری نوشت: مهاجرت نخبگان به مقطع دانش‌آموزی هم سرایت کرده است و دانش‌آموزان و خانواده‌های آنها چون عاقبت نخبگان دانشگاهی را به چشم دیده‌اند، رفتن را به ماندن ترجیح می‌دهند. این روزنامه نوشت که سال‌هاست دانش‌آموزان تیزهوش و استعدادهای برتر شناسایی می‌شوند و پس از ارتباط با مؤسسات مشخصی برای مهاجرت اقدام می‌کنند. روزنامه ایران هم در گزارش دیگری «درباره تورهای تحصیلی کشور ترکیه تأکید کرده است که خانواده‌هایی از مناطق کم‌برخورداری نظیر استان سیستان‌وبلوچستان هم در این آزمون‌های تحصیلی شرکت کرده‌اند».
بر اساس این گزارش، مسئله اینجاست که در این مقطع زمانی و شرایطی که در داخل کشور ایجاد شده، از نظر خانواده این دانش‌آموزان اینکه این مدارس خارجی با چه کیفیتی خدمات ارائه می‌دهند، اهمیت چندانی ندارد و مهم‌ترین نکته تلاش برای رفتن و شروع زندگی در کشوری دیگر است. بسیاری از این مؤسسه‌های خارجی و داخلی ترفند و موضوعات مختلفی را برای افزایش تمایل خانواده‌ها دارند که یکی از مهم‌ترین آنها قبولی در رشته‌های مهمی مانند پزشکی یا فرار از سربازی، آموزش چند زبان خارجی و... است.
چندی قبل آماری منتشر شد که در همین موضوع مهاجرت دانش‌آموزان نخبه تأمل‌برانگیز است. دبیر‌کل انجمن استعداد‌های برتر ایران چندی قبل در گفت‌وگو با رکنا اعلام کرده بود از میان 86 نفر برگزیدگان المپیادهای دانش‌آموزی کشور، 82 نفر مهاجرت کرده‌اند. البته این مقام مسئول خیلی زود حرف خود را تکذیب کرده و گفته است: بر ‌اساس آماری که در سالنامه مهاجرتی ایران آمده، از دوهزارو 800 نفر برگزیدگان المپیادهای جهانی، 57 رصد در داخل کشور هستند و 4.4 درصد هم برنامه بازگشت پس از ادامه تحصیل به کشور را دارند.
لازم به توضیح نیست که گروه‌های المپیادی معمولا همان گروه‌های نوجوان و جوان هستند که شرکت در المپیادها را از سنین کم شروع می‌کنند. حالا اگر بگوییم آمار اول اشتباه بوده و آمار دوم درست است، مابقی آن 57 درصد، یعنی چهل‌واندی درصد باقی‌مانده که رفته‌اند، در حساب مسئولان جای نگرانی داشته‌اند؟ صرف وجود چنین وضعیت نگران‌کننده و انتشار چنین آماری آیا می‌توان به یک پدر یا مادر دارای فرزند نخبه یا فرزندی با سطح تحصیلی معمولی حق داد که برای زندگی فرزند خود تلاش کند؟
 
معصومه اصغری
انتهای پیام/
خام‌فروشی نیروی انسانی نصر


نظرها بسته شده اند

نمایش 0 نظر

پژوهشیار