یادداشت/
شایسته سالاری؛ حلقه مفقوده توسعه آذربایجان
نصر: هر جامعه ای به دنبال تلاش در راستای دستیابی به برخورداری حداکثری از شرایط آرمانی با تعریف برخواسته از شرایط محیطی، پیرامونی و نظام ارزشی خویش می باشند که قطعا جدای از خواسته های مشترک جوامع انسانی نوع و سطح سعادتی که جوامع ژاپنی، چینی، آمریکائی، هندی ، ایرانی و آفریقائی، سوئدی بعنوان هدف تعریف می کند.
تفاوت های اساسی دارد که این تفاوت در بین مناطق یک کشور و استان و شهر و حتی خانواده ها و افراد نیز صادق است که بشر بنحوی با جمعبندی خواسته غالب این جوامع آنرا بعنوان خواسته عام قلمداد می کند اما تفاوت مهم دیگر در این امر در استراتژی مورد وثوق گردانندگان جوامع بر اساس بینش ها و توانائیها و حدود خواسته هایشان میباشد که هر کدام از استراتژی ها توانائی دستیابی به هدف متفاوتی را دارند و یا در راستای تحقق هدفی، گزینش و اجرائی می شوند که می تواند متفاوت با هدف اعلامی باشد.
می توان استان و یا شهر را اداره کرد می توان استان و یا شهر را در موردی رشد داد میتوان استان و یا شهر را توسعه بخشید باید هم مسئولین متوجه این تفاوت باشند و هم مردم در اقناع مطالبه گری هایشان تفاوت این سه را حس نموده و متوجه باشند جدای از خوبی و بدی و تناسب و یا عدم تناسب هریک با شرایط و نیازهای هر جامعه ای اما نکته مسلم اینست که مقصد، راه، ابزار، برنامه ها، نوع مدیریت و مسئولان مورد نیاز برای هر کدام از استراتژی های سه گانه کاملا متفاوت است.
قطعا با تلفظ کلمات قلمبه سلمبه مدرن و خارجی جامعه به پیشرفت و رفاه نمی رسد چنانچه ذکر شد هر جامعه نیازی از نوع متفاوت از استراتژی های سه گانه بسته به شرایط زمانی و محیطی میتواند داشته باشد که در هر صورت بایستی مدیران، پرسنل و امکانات متناسبی را آماده و بکارگیری نمود با تکرار مکرر توسعه، توسعه و یا رشد رشد ایجاد نمیگردد با دایر بودن اداره و اداره رفتن نیز جامعه اداره نمیگردد مدیران استانی در هر سطح و جایگاه لازم است عمیقا مفهوم توسعه، رشد ، اداره کردن را لمس کرده و تفاوت ذاتی و مفهومی و نوع سازمان و امکاناتی این سه را درک نمایند.
مدیری می تواند توسعه گرا بوده و ادعای توسعه داشته باشد که علاوه بر درک مفهوم واقعی توسعه، به جای افراد توصیه ای، محفلی، نرخ به روز گو، مسئولان دوراندیش، کل نگر و کلی و همه جانبه نگر و توانمند در اشرافیت به ارتباط و تاثیر و تاثر اجزاء ، مسلط به مناسبات محیطی داخلی و منطقه ای و بین المللی، توانائی درک لازمه برای روابط و تعامل، توانائی بکارگیری همه سلایق با شناخت و در راستای هدف ترسیمی را داشته باشد بتواند سیستم را بصورت خودگردان درآورده و اداره کند و نیاز دائمی به مدیریت و کنترل میدانی در سیستم نداشته باشد نه اینکه به جای توان برنامه ریزی بنا به فشار کارها در برنامه روزی نیز مانده باشد با روزمره گی جامعه را نیز به خون مرده گی سوق دهد.
مدیررشد محور باید ویژگی تخصصی در موضوع، همراهان مطیع داشته اما نباید توقع توسعه داشته و یا قول توسعه بدهد
اغلب مدیران اگر بتوانند مدیر اداره کردن وضع موجود هستند خود و عوامل شان اهل اغماض، لاپوشانی، توجیه گر و با همراهان دچار روزمره گی و آمارسازی و رنگ کردن میباشند تنها کارشان جلسه، سخنرانی، کارشناسی امور و اطلاع رسانی معضلات میباشد بعنوان اساتید دانشگاه ارائه راه حل میدهند جای مسئول و مجری با کارشناس و استاد آکادمیک اشتباه افتاده است و جامعه و مردم و کارهای مانده شهر و استان دربدر دنبال مجری و مسئول برای کارشناسی های مسئولان هستند این بزرگواران هر چند از تکلیف و خدمت سخن سرائی کنند اگر کاری هر چند بی اثر و جزئی بشود مورد توسط دهها مسئول تصاحب شده و سند بنامشان زده میشود اما اگر معضلی باشد نتیجه سیاه نمائی عده ای نامشخص میباشد هنرشان قایم کردن مشگلات و وارونه سازی شرایط واسپاری دلایل معضلات و ناله از ندیدن خدمات مشعشع آنها توسط جامعه میباشد لذا هر گونه افراد که دارای بینش، دارای اصول و برنامه را خصوصا اگر زبان گویایی در انتقاد هر چند به قصد خیر و کمک و همراه با ارائه راه حل عملی و اجرائی و نتیجه بخش داشته باشند را برنمیتابند یا حذف میکنند و یا مجبورند ترور شخصیتی بکنند
به قلم جواد نیکبخت
انتهای پیام/
نصر