گزارش اختصاصی نصر از یک جلسه دادگاه/

اعترافات تکان دهنده خواهری از قتل برادرش!

1400/12/09 - 11:30 - کد خبر: 59448 نسخه چاپی

نصر: در جریان رسیدگی به اتهامات اعضای پنج نفره باند سارقان مسلح خیابان حجتی تبریز که روزهای دوشنبه و سه شنبه (دوم و سوم اسفند ماه سال جاری)، در شعبه اول دادگاه کیفری یک آذربایجان شرقی برگزار شد؛ به اتهام قتل عمد سیامک توسط اصغر و دو تن از دوستان وی، رسول و بهنام، نیز مورد رسیدگی قرار گرفت.

به گزارش نصر، آبان ماه سال 1398 بود که خبر قتل پسری جوان در خیابان انقلاب تبریز در منزل شخصی اش مقابل چشمان وحشت زده پدر و مادرش با اسلحه کلت کمری، خبرساز شد.
اما یک سال بعد با دستگیری افرادی که در خیابان حجتی تبریز اقدام به سرقت مسلحانه کرده بودند، راز قتل هولناک این پسر جوان برملا شد. رازی که پدر و مادر را بیش از اندازه خشمگین و شرمنده کرد. 
اصغر، سردسته باند سارقان مسلح خیابان حجتی تبریز و حسن، بهنام، رسول و بهزاد اعضای این باند بودند؛ که در سال 1399، اصغر از طرف خواهر مقتول اجیر می شود تا برادر وی به نام سیامک را به قتل برساند.  
 

پسرم را در خواب با اسلحه به قتل رساندند
در ابتدای جریان رسیدگی قاضی محمدپور از اولیای دم مقتول خواست تا شکایت خود و نیز شرحی از آنچه در شب حادثه اتفاق افتاده است را به دادگاه ارایه دهند که پدر مقتول رو به قاضی این گونه اظهارات خود را بیان کرد: 
"حدود ساعت 2:30 دقیقه شب بود، همه در خواب مطلق بودیم که به یکباره صدای افتادن کسی در حیاط خانه را شنیدیم؛ دو نفر بودند. چون در آن زمان مسائل مربوط به گرانی بنزین و... مطرح بود فکر کردیم افراد شورشی هستند. اما آنان وارد پذیرایی شده و بالای سر تنها پسرم که مقابل بخاری در خواب بود رفتند. یکی از آنان با اسلحه تهدیدمان کرد که هیچ حرکتی انجام ندهیم؛ و نفر دوم نیز دو گلوله به پسرم شلیک کرد. 
خیلی ترسیده بودیم، یک سال بعد از ماجرا، در سال 1399، با دستگیری اعضای باند سارقان طلافروشی خیابان حجتی تبریز راز قتل پسرم به دست سه تن از اعضای این باند برملا شد. حال ما از محضر دادگاه درخواست قصاص برای عاملان قتل پسرمان را داریم." 
 
 
سیامک را کشتم تا با خواهرش ازدواج کنم 
بعد از اظهارات ولی دم قاضی محمدپور از سرکرده این باند خواست تا دفاعیات خود را در رابطه با اتهام قتل عمد سیامک به دادگاه ارایه دهد که متهم جوان رو به قاضی گفت: 
"من هیچ شناختی از سیمین (خواهر سیامک) نداشتم؛ کسی که سیمین را با من آشنا کرد دوستم رسول بود. سیمین از آزار و اذیت های مردی به نام سیامک نزد من گله کرد و از من عاجزانه درخواست کمک کرد. دلم به حالش سوخت. با این که زن و نیز دو فرزند داشتم اما دلم نزد سیمین گیر کرده بود، می خواستم با وی ازدواج کنم. سیمین هم شرط ازدواج خود را کشتن فردی به نام سیامک عنوان کرد. من اصلا نمی دانستم سیامک همان تنها برادر سیمین است. شرطش را پذیرفتم و بعد از تهیه دو اسلحه با همراهی دوستانم رسول و بهنام عازم محل جنایت که آدرس آن را سیمین در اختیارم گذاشته بود شدیم. 
از دیوار بالا رفته و وارد منزلشان شدیم و با شلیک دو گلوله سیامک را در حالی که مقابل بخاری در خواب عمیق بود به قتل رسانده و از محل متواری شدیم." 
بعد از اظهارات متهم ردیف اول پرونده، رییس دادگاه از رسول و بهنام نیز خواست دفاعیات خود را در رابطه با اتهام معاونت در قتل عمد سیامک به دادگاه ارایه دهند که هر دو از نیت اصغر مبنی بر نقشه شوم قتل پسری جوان اظهار بی اطلاعی کردند و مدعی شدند، اصغر با این عنوان که کسی مزاحم خواهرم می شود و می خواهم به وی گوشمالی دهم، ما را به محل حادثه کشاند. 
 
تنها 14 سالم بود که پدرم زوری شوهرم داد 
در ادامه قاضی محمدپور از خواهر مقتول خواست تا دفاعیات خود را در رابطه با اتهام معاونت در قتل عمد برادرش و تحریک اصغر برای به قتل رساندن وی را به دادگاه ارایه کند که زن جوان این گونه اظهارات خود را به دادگاه ارایه کرد:
"تنها 14 سالم بود که پدرم مجبورم کرد با مردی که هیچ علاقه ای به وی نداشتم ازدواج کنم؛ ازدواجی که آغازش مساوی شد با پایان تمام روزهای خوش زندگی من، ازدواجی که هیچ وقت یک روز خوش در آن ندیدم، ازدواجی که این سرنوشت تلخ را برایم رقم زد. "
 
با چشمانی گریان به پدرم پناه آوردم 
تنها دو سال از آغاز زندگی مشترکم گذشته بود که از شدت آزارها و اذیت های همسرم با چشمانی گریان و پر از اشک، به خانه پدری ام پناه آورده و خواستم طلاق بگیرم. اما پدر و مادرم به شدت مرا پس زدند و با طلاقم مخالف کردند چرا که مدعی بودند بعد از طلاق می خواهی چیکار کنی و کجا بمانی؟ 
وقتی از پدر و مادر ناامید شدم، به همسرم التماس کردم تا طلاقم دهد اما وی به هیچ عنوان زیر بار نمی رفت و مخالف طلاق دادنم بود؛ حتی برای این که همسرم را مجبور به طلاق دادنم کنم وانمود کردم با مرد دیگری در ارتباط هستم تا بلکه راضی به طلاق دادنم شود. اما این راه حل هم کارساز نبود.  
 
برادرم تا حد مرگ کتکم می زد 
ناامید از همه جا و همه کس، دوباره به منزل پدرم پناه بردم، آنقدر مقابل پدرم گریه و التماس کردم تا شاید دلش به رحم بیاید؛ اما این بار برادرم به شدت مرا کتک زد و گفت: "باید برگردی به خانه ات". من هم اصلا زیر بار نمی رفتم؛ حتی اقدام به خودکشی کردم اما باز هم فایده نداشت تا این که برادرم به مدت دو ماه مرا در انباری خانه حبس کرد و روزی دو بار کتک مفصل از دستش می خوردم؛ تا آن اندازه کتکم می زد که از هوش می رفتم. دو ماه تمام شب و روزم با کتک های پدر و برادرم در انباری خانه می گذشت.  
 
پر از کینه از برادرم بودم 
بعد از دو ماه مادرم از من خواست با همسرم تماس گرفته و از وی بخواهم مرا به خانه بازگرداند که من نیز قبول کردم. اما دلم پر از کینه و نفرت شده بود؛ نفرت از تنها برادرم که به جای حمایت های برادرانه اش فقط کتک زدن را بلد بود، نفرت از پدرم که هیچ وقت در حقم پدری نکرد. 
 
از اصغر خواستم برادرم را بکشد تا با وی ازدواج کنم 
تصمیم گرفتم انتقام سختی از آنان بگیرم. به دلیل بیماری پدر شوهرم، به ییلاق رفتیم که در ییلاق با اصغر آشنا شدم. تمام ماجرا و آزار و اذیت های برادر و همسرم (اما به هیچ وجه نگفتم سیامک برادرم است) را برای اصغر تعریف کردم و از وی درخواست کمک کردم. گفتم شخصی به نام سیامک مزاحمم می شود. از اصغر خواستم سیامک را به قتل برساند، که در آن صورت من هم از همسرم طلاق گرفته و با وی ازدواج می کنم که اصغر پیشنهادم را قبول کرد. حتی آدرس خانه را نیز در اختیار اصغر قرار دادم." 
 
گزارش نصر حاکی است، قبل از اظهارات متهمان درخصوص این پرونده، رسیدگی به اتهامات دیگر اعضای این باند مانند قتل عمد در انواع سرقت های مسلحانه و... رسیدگی شد که گزارش کامل جلسه و نیز حکم تک تک اعضای این باند پیش از این  از طریق آژانس خبری تحلیلی نصر منتشر شد. 

برای مطالعه گزارش این اظهارات اینجا را کلیک نمایید.
انتهای پیام/
اعترافات تکان دهنده خواهری از قتل برادرش! فاطمه قلی پور گنجه لو


نظرها بسته شده اند

نمایش 0 نظر

پژوهشیار