یادداشت/
عقب ماندگی ایران سرسری گرفتن علم و آموزش در مدارس و دانشگاه هاست
نصر: اظهارات پروفسور فیروز نادری دانشمند ترک قشقایی تبار ایرانی ناسا در گفتگوی مفصل با یک شبکه خبری ماهواره ای و اینکه ایران پیشرفته را باید از مدارس و تحول بنیادین نظام اموزش شروع کنیم بار دیگر نشان داد که هر نوع برنامه ریزی برای توسعه و بیرون رفت از مشکلات خرد و کلان کنونی کشور نیاز به اموزش و تقویت استاندارد مراکز اموزشی خصوصا از اول ابتدایی تا انتهای دوره دبیرستان و بعد نظام دانشگاهی دارد.
پروفسور نادری میگوید: از ناسا بازنشسته شده و آرزو دارد به ایران برگردد و مستقیم به دبیرستان های ایران برود و با دانش آموزان به گفتگو بنشیند و به آنها بگوید راز و رمز توسعه یافتگی، آموزش و فراگیری علوم و فنون و پشتکار و تلاش مستمر و نوآوری است و دانش آموزان مستعد ایرانی می توانند پیش روند، ترقی کنند،ایده ها را پخته کنند و محصول و ثروت ببار آورند.
پروفسور نادری که در سال ۲۰۰۴م با توان علم و دانش و تجربه خود توانست بر طرح های شکست ناسا در فتح مریخ پایان دهد و سفینه را در مریخ بنشاند و علاوه بر آن مدیر اکتشافات منظومهی شمسی را سال ها عهده دار بوده و جزو چند دانشمند جهانی ناسا معرفی شده معتقد است که نوجوانان و جوانان ایرانی می توانند ناممکن ها را در علم و دانش و فن و نواوری به ممکن تبدیل کنند.وی که ۷۰درصد عمر ۷دهه ای خود را در امریکا گذرانده قلبش برای توسعه ایران همچون صدها هزار دانشمند و پژوهشگر مقیم کشورهای جهان می تپد و لب کلام آن که نگارنده این سطور شاهد بود برای سرافرازی بین المللی ایران امثال نادری عشق و حال و هوای توسعهی ایران عزیز را در سر دارند. واقعیت این است که اگر ما به آموزش و مدیریت منابع انسانی بیشتر توحه میکردیم عقب نمی ماندیم.
کارشناسان علم مدیریت میگویند: داشتن عملکرد برتر، داشتن قابلیتهای زیاد و مهارت کمیاب میتواند به ارزشآفرینی در کسب و کار منجر شود و اگر ما آموزش کیفی و استاندارد داشته باشیم می توانیم نخبگان زیادی را پرورش دهیم چرا که افراد مستعد و باهوش شامهی تیزی برای یادگیری و انجام کارهای خوب و اشتهای سیری ناپذیری برای آموختن، تجربه اندوزی و کار کردن دارند.
افراد مستعد و نخبه نیازهای متنوع دارند و اکثر کارآفرینیها و نوآوریها در کسب و کارهای اقتصادی و خدماتی توسط این ها صورت میگیرد. در واقع مستعدان افرادی مطلع، متوقع، سختکوشاند و امروزه اکثر بنگاههای اقتصادی و شرکتهای چند ملیتی و حتی کشورهای پیشرفته دنبال این افراد میگردند.
وقتی کشوری مثل آمریکا یا کانادا امکانات وسیع علمی، تحقیقاتی، رفاهی و مالی را در اختیار افراد مستعد میگذارد فائق آمدن بر چالشهای رقابتی فزاینده در این دنیای پر تلاطم و اثربخشی و بالا بردن راندمان تولید و خدمات و حرکت به سمت نوآوری و خلاقیت و حذف رقبا را دنبال میکنند.
امروزه در بنگاهها و سازمانهای بزرگ، بخشی از استراتژی و بودجه سازمان به این بخش اختصاص مییابد استعدادیابی و جانشین پروری، توسعه، تشخیص، ارزیابی و نگهداشت استعدادها ،از برنامههای مدیریت استراتژیک در حوزه منابع انسانیست و در ۵۰ سال اخیرچنین سازمانها و بنگاهها پستهای کلیدی را به افرادی مستعد که شایستگیهای فنی و مهارتی و ارتباطی و اداری و انسانی دارند سپردهاند و رمز و راز توسعه یافتگی آنها همین مدیریت استعدادیابی و توجه به نخبگان است و آنها دریافتهاند که اثرگذاری افراد مستعد و نخبه در تولید و گسترش علم و فناوری با اتکا به هوش و خلاقیت و مهارتهای فنی موجب سبقت در رقابتهای امروزی در حوزه صنعت، اقتصاد، فرهنگ و کسب و کارهای جدید است.
توجه به علم مدیریت منابع انسانی میتواند یک کشور یا یک سازمان را به اوج برساند و سرمایه انسانی نشاندهنده حجم دانش، مهارت فنی، خلاقیت و تجربه است. بیشترین سهم ارزش اقتصاد جهانی، سرمایه انسانی است که طبق برآوردهای بانک جهانی و مؤسسات بینالمللی پژوهش در حوزه اقتصاد، ۷۱ درصد ثروت کشورهای توسعه یافته را منابع انسانی تشکیل میدهند و در همین راستا حسابداری منابع انسانی تلاش میکند تا مقدار ارزش یک فرد متخصص و با استعداد را در سازمان و بنگاه کمی کند و در واقع سرمایه انسانی، سرمایهی اصلی به حساب میآید.
اگر به مقایسهی پارادایمهای سازمانی هزاره سوم نگاهی کنیم میبینیم خلق مستمر مزیت و همکاری، رقابتجویی، تشکیل ائتلافها و اتحادیههای استراتژیک، اقدامهای مجازی، رقابت، کارآفرینی و نوآوری، توجه به صادرات و بازارهای بینالمللی، انعطافپذیری، استعدادیابی، اعتماد و مسئولیتپذیری همه و همه در هزاره سوم سرلوحه برنامههای سازمانها و بنگاههای اقتصادی و حتی کشور هاست. عقب ماندگی کشورهای نظیر ایران سرسری کردن اموزشها، حرفهها و فنون علم و دانش در مدارس و دانشگاهها را میتوان عنوان کرد به طوری که زمینگیر شدن سازمان عریض و طویل آموزش و پرورش را امروزه با چشمان خود میبینیم که در ۱۶ سال آموزش پیشدبستانی، دبستانی تا اخذ دیپلم توان آموزش زبان انگلیسی را به دانشآموزان ندارد و حتی این سازمان در یاد دادن فرایض دینی از جمله نماز در این ۱۶ سال که خانوادهها بچههای خود را به آموزش و پرورش میسپارند ناتوان است.
در حالیکه در کشورهای پیشرفته آموزش و پرورش پایه و اساس توسعه هر کشور است و سرمایهگذاری کلان ملی و توجه عموم سیاستمداران و برنامهریزان آموزشی به آموزش و پرورش قابل توجه است.
متاسفانه سالانه شاهد مهاجرت سیلآسای نخبگان و دانشآموختگان ممتاز دانشگاهی ایران به کشورهای غربی هستیم.نهادها، سازمانها و بنگاههای اقتصادی در ایران توان جذب و نگهداری و حفظ نخبگان و افراد مستعد را ندارد و ساختار سازمان و شرکت در این مقوله بسیار ضعیف است و تشکیلات سازمان ها،شرکت ها و نهاد های مربوطه در ضعف نظام آموزشی و دانشگاهی و عدم توجه به مهارت آموزشی و یادگیری فنون، گسست بین حکمرانان و روشنفکران، نبود ارتباط بین صنعت و دانشگاه، بها ندادن به شایستگیهای فردی و فنی و مهارت، نبود ارتباطات مناسب بینالمللی همه و همه به عقبماندگی ما منجر شده است.
نظام تصمیمگیری با اسلوب خرد جمعی و عقلانیت، باز شدن فضاهای نقادی و تضارب آراء و اندیشهها در رسانههای جمعی، سربرآوردن رادیو و تلویزیونهای خصوصی، توسعه رشتههای دانش محور و… توجه به رشتههای مدیریتی، استعدادیابی و توانمندسازی، پیریزی نظام آموزشی مبتنی بر یادگیری، پژوهش و نوآوری و کارآفرینی، ارتباطات گسترده علمی و بینالمللی و کاستن از تنشهای سیاسی در منطقه و توجه به ابعاد توسعه جمعی کار کردن، توجه به اعتماد و مشارکت عموم همه و همه از راههای برون رفت از این نابسامانیها و توسعه نیافتگی هاست. وقتی سیاستهای گلاستنوست و پروستریکای میخائیل گورباچف نظام کمونیستی را به شکست انجامید گورباچف گفت: باید انسان در محور اصلی قرار گیرد. یادگیری، کار، کوشش، تلاش و اثربخشی باید در سر لوحه امور ما قرار گیرد و وقتی خداوند میفرماید انسان بدون تلاش و کوشش به جایی نمیرسد، با این حال چرا در دهههای اخیر ما ملتی تنبل و بیکار شدهایم و میزان کار و تلاش در کشورهای توسعه یافته ۱۰ ساعت و در کشور ما یک ساعت گزارش میشود. این دلیلی بر عقب ماندگی ما نیست!؟
در کنار این ها، تحرک عمومی برای کار و تلاش، توجه به صادرات و شفافسازی و اخذ مالیات صحیح و اهتمام به گسترش گردشگری، شکلدهی به دانشگاههای کارآفرین، جذب سرمایهگذاری خارجی، انتقال بخشی از سرمایههای ۲ هزار میلیارد دلاری ایرانیان مقیم خارج کشور و جلوگیری از صدور مواد خام نفتی و معدنی و فرآوری آنها و بالا بردن ارزش افزوده همه و همه با اتکا به نیروی آموزش دیدهی کیفی و متخصص میتواند به توسعه یافتگی کشورمان کمک شایان نماید.
محمد فرجپور باسمنجی
انتهای پیام/
نصر