یادداشت/
عوامل موثر بر رضايتمندي خانوادگی
نصر: در خلال زندگي مشترك، چهار طبقه از متغيرها بر رضايتمندي زناشويي همسران تاثير مي گذارند.
اين چهار طبقه عبارتند از:
الف- تعاملات زوجين
تعاملات زوجين به فرآيندهاي شناختي، رفتاري و عاطفي اشاره دارد كه در روابط ميان زوجين به وقوع مي پيوندد. ارتباط زوجين از جمله فرآيندهاي رفتاري و از مهم ترين ابعاد تعاملات آنان محسوب مي گردد. اين بخش از تعاملات در 5 تا 10 سال آغازين زندگي مشترك، روابط پايدار، با ثبات و رضايت بخشي را به دنبال دارد. در مطالعه روابط زوجين و تاثير آن بر رضايتمندي زناشويي دو حوزه ي پژوهشي وجود دارد: اول شناسايي برخي از ابعاد روابط ميان زوجين كه بر رضايتمندي زناشويي همسران تاثير مي گذارد و دوم فقدان برخي از مهارت هاي ارتباطي كه موجب كاهش روابط زناشويي رضايت بخش مي گردد.
از جمله ابعاد تعاملات ميان زوجين كه بر رابطه زناشويي موفق تاثير مي گذارند، مي توان به انتظارات واقع بينانه و انعطاف پذير درباره اهميت رابطه، راهكارهاي مناسب براي حل تعارض، خانواده و دوستان و نقش-هاي جنسيتي اشاره كرد. براي مثال، اسناد علل بروز مشكلات زناشويي به ويژگي هاي پايدار هر يك از همسران، موجب كاهش رضايتمندي زناشويي زوجين مي گردد. از سوي ديگر تاكيد بر تلاش زوجين جهت غلبه بر مشكلات زناشويي و حفظ و تداوم رابطه، كه خودتنظيمي ارتباطي ناميده مي شود، موجب حفظ رضايتمندي زناشويي زوجين مي گردد.
ب- ويژگي هاي فردي هر يك از همسران
طبقه دوم عوامل موثر بر رضايتمندي زناشويي زوجين، ويژگي هاي فردي آنان است.اين ويژگي ها عوامل تاريخچه اي، شخصي و تجربه اي هستند كه در زندگي مشترك زوجين نمود پيدا مي كند. براي مثال، توانايي هر يك از همسران در تنظيم عواطف منفي (روان رنجورخويي كمتر) نقش مهمي در پيش بيني رضايتمندي زناشويي آنان دارد. يا سبك دلبستگي ايمن، روابط زناشويي پايدار و بادوامي را پيش بيني مي كند.
اختلالات روان شناختي يكي از علل بروز مشكلات و آشفتگی هاي زناشويي در روابط زوجين است. افرادي كه به افسردگي، سوء مصرف الكل، برخي اختلالات اضطرابي به ويژه اختلال هراس و اختلال اضطراب تعميم يافته مبتلا هستند، مشكلات ارتباطي بيشتري را در روابط زناشويي خود گزارش مي كنند. براي مثال فقدان مهارت هاي ارتباطي بين فردي و عدم تنظيم عواطف منفي از جمله عوامل خطرسازي هستند كه ابتلا به سومصرف الكل و بروز مشكلات ارتباطي را پيش بيني مي نمايند.
تاريخچه ارتباطي زوجين نيز رضايتمندي زناشويي آنان را پيش بيني مي كند. وقتي فرد در خانواده اي رشد كرده است كه والدينش روابط موفقي را در كنار هم تجربه كرده و تعارض ها و مشكلات خود را به شيوه اي غير خشونت آميز مديريت نموده اند، رضايتمندي ارتباطي بيشتري را گزارش خواهند كرد. روابط زناشويي موفق والدين، موجب شكل گيري انتظارات و باورهاي مثبت زوجين درباره ازدواج و كسب مهارت هاي ارتباطي و مديريت تعارض قبل از ازدواج مي گردد. انتظارات مثبت و مهارت هاي ارتباطي كه از والدين كسب مي شود، بر شكل گيري روابط مثبت فرزندان تاثيري مثبت مي گذارد.
ج- رويدادهاي زندگي
طبقه سوم عوامل موثر بر رضايتمندي زوجين، رويدادهاي زندگي مي باشد. رويدادهاي زندگي به مراحل گذار تحولي و شرايط حاد و مزمني گفته مي شود كه براي هريك از همسران يا هر دوي آن ها اتفاق مي افتد. مشكلات ارتباطي اغلب زماني به وقوع مي پيوندد كه زوجين با ميزان بالاي تغيير و يا تنيدگي مواجه مي گردند. براي مثال، انتقال به دوره والديني اغلب موجب كاهش رضايتمندي زناشويي زوجين مي گردد. گرچه برخي زوجين نيز گزارش مي كنند كه انتقال به دوره والديني، رضايتمندي زناشويي و ميزان تعهد آنان را افزايش مي دهد.
در اين ميان زوجيني كه تعاملات مثبتي با همديگر دارند، بر اين باورند كه نسبت به تاثير منفي رويدادهاي تنيدگي زاي زندگي بسيار مقاوم هستند. به بيان ديگر حمايت زوجين از همديگر در مواجهه با موقعيت تنيدگي زا، موجب تداوم رضايتمندي زناشويي آنان مي گردد.
د- بافت
تعاملات ميان زوجين در يك بافت و زمينه ي فرهنگي اتفاق مي افتد. همين بافت نيز تعيين مي كند كه زوجين چگونه بايد با هم ارتباط برقرار نمايند. هر فرهنگي داراي مجموعه ايي از استانداردهاي ارتباطي مي باشد و بالطبع اين استانداردها از يك فرهنگي به فرهنگي ديگر متفاوت است. براي مثال، زوجين آلماني كه هيچ گونه مشكلات ارتباطي ندارند، به اندازه زوجين استراليايي تعاملات منفي كلامي نشان مي دهند، اين در حالي است كه اين گونه تعاملات منفي، هيچ مشكلي را در زندگي زوجين آلماني ايجاد نمي¬كند، در حالي كه موجب بروز مشكلات زناشويي در ميان زوجين استراليايي مي گردد. به نظر مي رسد، در بافت فرهنگي كشور آلمان در مقايسه با بافت كشور استراليا، سطوح بالاي تعاملات منفي كلامي پذيرفتني است و مشكلات زناشويي كمتري را پديد مي آورد. بنابراين زوجيني كه داراي زمينه ي فرهنگي، نژادي و قوميتي متفاوتي هستند، انتظارات و باورهاي ارتباطي متفاوتي نيز درباره تعاملات و روابط خود دارند. وقتي زوجين اطلاعات كافي از تفاوت هاي فرهنگي و آداب و رسوم همديگر داشته باشند، روابط زناشويي موفق تري خواهند داشت، همان گونه كه عدم آشنايي با تفاوت هاي فرهنگي همديگر موجب بروز تعارض هاي زناشويي آنان مي گردد. بدين ترتيب زوجيني كه زمينه هاي فرهنگي متفاوتي دارند، در مقايسه با زوجين با شرايط فرهنگي مشابه، طلاق و جدايي بيشتري را گزارش مي كنند.
در حالي كه نقش همسري در روابط زناشويي جايگاه مهمي دارد، اما ساير نقش هايي كه به عنوان بخشي از بافت همسران بوده و همسران بايد ايفا نمايند، نيز بر روابط ميان آنان تاثير مي گذارد. اين نقش ها مي توانند بر روابط ميان زوجين تاثير مثبت يا منفي بگذارند. براي مثال، شغل يكي از نقش هايي است كه مي تواند موجب توانمندي روابط ميان همسران گردد، اما كار بيش از اندازه نيز رقيبي براي زمان با هم بودن آنان مي باشد.
ارزيابي دوستان و خانواده هاي گسترده نيز يكي ديگر از عوامل پيش بيني كننده رضايتمندي و پايداري زندگي زناشويي است. اما از سوي ديگر مزاحمت هاي افراطي و بيش از اندازه ي خانواده يا دوستان هر يك از زوجين، ممكن است موجب بروز مشكلات زناشويي گردد.
فرزانه شقاقی روانشناس/ درمان اختلالات روانشناختی( افسردگی وسواس اضطراب) خانواده درمانی
انتهای پیام/
نصر