یادداشت/
تحولات در مرزهای شمالی و گرفتاری ایران در رویکردهای سنتی سیاست خارجی
نصر: تکیه بر رویکرد امنیت محور, سیاست خارجی سنتی و نخبگان فکری تکراری و دل مشغولی به بازیهای بزرگ قدیمی با آمریکا و برجام و .... ما را به کبریت بی خطر تبدیل کرده است.
جنگ قره باغ چند روزی است که با مداخله موثر روسیه و تحمیل شکست بر ارمنستان به پایان رسیده و جمهوری آذربایجان توانسته با تکیه بر قدرت تسلیحاتی مدرن, اقتصاد برتر و البته حمایت های همه جانبه بازیگری قدرتمند به نام ترکیه بر طبل پیروزی بدمد و با ورود به قره باغ فجایع گذشته را جبران کند.
پیروز و شکست چه در صحنه جنگ و چه در عرصه دیپلماتیک و سیاسی اتفاقی نیست و به سیاست های خرد و کلان یک کشور در عرصه داخلی و بین المللی بر می گردد. پیروزی یا شکست در این عرصه ها رابطه مستقیمی با کارآمدی سیاستمداران و کارگزاران دارد.
در مورد کشورهای پیروز و شکست خورده این مناقشه می توان بحث کرد اما برای سخن از میزان پیروزی و شکست کمی زود است.
بعد از ورود نیرهای صلح بان روسی و استقرار پایگاه های نظامی ترکیه در منطقه باید منتظر ورود جریان های اقتصادی و توسعه ای و نیز فرهنگی به منطقه باشیم.
بر این اساس کل جغرافیای سیاسی در مرزهای شمالی ایران دستخوش تغییرات بنیادین خواهد شد؛ از جغرافیای انسانی گرفته تا ترتیبات سیاسی و امنیتی.
در مرحله نخست با احداث کریدور ارتباطی از نخجوان به آذربایجان, جاده ارتباطی ترانزیتی ترکیه به سراسر آسیای مرکزی تامین خواهد شد و برتری ترانزیتی در کوتاه مدت و البته دستاورهای سیاسی و اقتصادی در دراز مدت برای ترکیه ایجاد خواهد کرد.
این مسیر دروازه زمینی ترکیه برای ورود به بازار 80 میلیونی مصرف کننده در آسیای مرکزی و قفقاز است و بدیهی است از اهمیت مسیرهای ترانزیتی مانند ایران _ ترکمنستان به آسیای مرکزی خواهد کاست. هرچند اکنون نیز به دلایل سیاسی متعدد این مسیر اهمیت چندانی ندارد.
در مورد مسیرهای انتقال انرژی از بستر خزر به ترکیه و روسیه نیز زیرساختهای جدیدی تاسیس خواهدشد.
در ابعاد سیاسی, اهمیت راهبردی ارمنستان برای ایران از بین رفته و وابستگی اقتصادی ارمنستان به ترکیه, آذربایجان و البته روسیه بیش از پیش خواهد شد.
سه گانه ایران، ارمنستان و روسیه کاملاً فروپاشیده و دیگر ارمنستان ورق بازی ایران در منطقه نخواهد بود و دو کشور آذربایجان و ترکیه عادی سازی روابط را با ارمنستان آغاز خواهند کرد.
ضمن اینکه بسترهای لازم برای سیاست خارجی عملگرا و توسعه طلب ترکیه در زمینه های دیگر نیز ایجاد خواهد شد.
کریدور دیگر این منطقه راه قره باغ به ارمنستان است که به نظر می رسد همان دست باز روسیه و ما به ازای کریدور پایینی است.
بدین معنی که در ازای واگذاری امتیاز راه اغدیر- نخجوان- باکو این امتیاز به روسها و ارمنی ها داده شده است. امکان تردد ارمنی های ساکن در قره باغ به ارمنستان و روسیه و نیز امکان سکونت دایمی ارمنی ها در بخش هایی از قره باغ(به ویژه در خان کندی) امکان چانه زنی ها و اعمال فشار روسیه را در آذربایجان ممکن خواهد کرد.
در مورد جغرافیای انسانی که بیشتر مورد توجه ایران نیز می باشد، باید گفت که توسعه بدون توجه به سرمایه های انسانی توسعه ناموزون است با این پیش فرض منطقه آزاد شده حداقل نیاز به یک تا دو میلیون جمعیت انسانی دارد که ضمن تثبیت حاکمیت ملی آذربایجان در منطقه نیازهای انسانی توسعه را فراهم کند.
طبیعی است بخشی از جمعیت از طریق بازگشت آواره ها از جنگ 28 سال پیش تامین خواهد شد که چندان هم ممکن و سهل نیست و نیازمند تدوین یک سیاست مهاجرتی در باکو است که از مختصات آن و فرصت ها و تهدیدات مربوط به آن بی اطلاع هستیم.
امتیازات ویژه سکونت و سرمایه گذاری در این منطقه که ظرفیت های صنعتی و توریستی فراوانی دارد در دراز مدت بر مولفه های فعلی مرزهای شمالی ایران اثرگذار خواهدبود.
بدیهی است مانند آنچه در اوایل استقلال جمهوری آذربایجان رخ داد, شرکت ها و طرفهای توسعه یافته خارجی در این سرمایه گذاری نقش خواهند داشت که روسیه و ترکیه و برخی شرکای اروپایی از این قرارند.
از همه این تحلیل ها باید نمدی برای امنیت و منافع ملی ایران ببافیم.
آنچه در روزهای پایانی سال 2020 در قفقاز رقم می خورد سال ها پیش در اتاق های فکر همه این بازیگران در منطقه ساخته و پرداخته شده است. ابزارهای تحقق اهداف تامین شده و قبل از هر اقدام نظامی و سیاسی، هماهنگی های لازم با طرف های ذینفع انجام شده است.
اینکه چرا ایران به عنوان بازیگری مهم و راهبردی در این تحولات اینقدر بی اهمیت دیده می شود جای بحث است و رسیدن به جواب چرایی این همه بی اعتنایی نسبت به نقش ایران کار سختی نیست.
کافی است کمی دیپلماسی ایران و طرح ها و ابتکارات سیاسی و نظامی ایران و میزان توان و دانش نخبگان را بررسی کنیم تا معلوم شود چه اندازه از بازی های روز منطقه ای عقب هستیم و چه اندازه تاکتیک ها و راهبردهایمان در بازار روز بی اثر و کهنه است.
تکیه بر نظامی گری صرف و رویکرد امنیت محور, سیاست خارجی سنتی و نخبگان فکری تکراری و دل مشغولی به بازیهای بزرگ قدیمی با آمریکا و برجام و .... ما را به کبریت بی خطر تبدیل کرده است.
مانند آنچه در سه گانه آستانه رخ داد و ایران در سایه ابتکار عمل سیاسی روسیه و ترکیه قرار گرفت، این بار هم در قفقاز دچار غافلگیری شناخته شده سنتی ایرانی شده ایم.
گو اینکه بجای فرصت طلبی و حرکت پیشا رویدادی با غافلگیری اخت شده ایم. تجربه ثابت کرده است که ایران اسیر بازیهای بزرگ جهانی است و همین عامل آن را از توجه و دقت و برنامه ریزی برای ترتیبات منطقه ای غافل کرده است.
دلمشغولی به اهداف دست نیافتنی ما را نسبت واقعیت های زمینی در منطقه و تعامل سازنده با همسایگان بازداشته است. ضمن آنکه به سختی گرفتار رویکردهای سنتی در سیاست خارجی هستیم و با عملگرایی در رفتار خارجی فاصله زیادی داریم.
باید یاد بگیریم پیروزی در صلح و دیپلماسی سخت تر از پیروزی در جنگ است. داستان قره باغ و مرزهای شمالی هنوز تازه شروع شده است و باید بتوانیم با رویکردهای مختلف سیاسی و فرهنگی و مهمتر از همه اقتصادی به جایگاه قدرت رقیب در قفقاز جنوبی برگردیم.
علی سعادت/ کارشناس مسائل ترکیه و قفقاز
انتهای پیام/
خبرگزاری تسنیم