گزارش «نصر» از تلخی های این روزهای «شاد» ؛

برای خرید گوشی گوشواره های دخترم را فروختم !

1399/08/05 - 12:26 - کد خبر: 29579 نسخه چاپی

نصر: دو فرزند تیز هوش دارم که هر دو شاگرد ممتاز مدرسه هستند، از وقتی کرونا شاگردان را موظف به استفاده از برنامه شاد کرده روزگارم سیاه بخت شده.

به گزارش نصر، "شاد" اگر یک مزیت داشت، ماندن دانش آموزان در خانه و جلوگیری از مبتلا شدن آنها به ویروس کرونا بود، اما برنامه شاد، بر خلاف نامش غم های بسیاری را برای خانواده هایی که به نان شب خود مهتاج بودند به ارمغان آورد.
امسال مدارس با برنامه ای به ظاهر مدیریت شده توسط رئیس جمهور که به نظر می رسد هدف هایی پشت پرده آن پنهان بود، دو هفته زودتر از سال های اخیر آغاز شد که بعد از مدت کوتاهی بدلیل شرایط قرمز کرونایی و مبتلا شدن چندین دانش آموز به کرونا تعطیل شد.
در حال بازدید از بازار امیر تبریز برای تهیه گزارشی از وضعیت طلا و جواهر بودم که پدر و دختری با لباس و کفش های نامناسب جلوی ویترین یکی از طلا فروشان این بازار ایستاده بودند که نظرم را نسبت به خودشان جلب کردند.
به نظر نمی رسید که برای خرید طلا آمده بودند، نزدیکتر شدم و چند کلمه ای با دختر صحبت کردم.
آیا تو هم برای خرید طلا آمده ای؟! سرش را پایین انداخت و گفت: نه عمو! قرار است پدرم برای خرید تبلت گوشواره هایم را بفروشد ولی قول داده است که یکی بزرگتر را از همین بازار بزودی برایم خواهد خرید.
معلوم بود که پدرش از شدت شرمندگی گونه هایش سرخ گون شده است.
نام پدرش "محمد" بود، سعی کردم چندین کلمه از درد و دل هایی که در سینه پنهان کرده بود را بشنوم، او می گوید: دو فرزند تیز هوش دارم که هر دو شاگرد ممتاز مدرسه هستند، از وقتی کرونا شاگردان را موظف به استفاده از برنامه شاد کرده روزگارم سیاه بخت شده.
محمد ادامه داد: شما نمیدانی که من چه می گویم، من یک کارگری ساده هستم که قبل از کرونا هم شرمنده خانواده ام بودم و از وقتی که کرونا آمده ستون فقراتم را شکسته، اما تنها دلیل و شوق ادامه به زندگیم همین دو فرزندانم هستند.
وی افزود: فروردین و اردیبهشت امسال را با تلویزیون نگاه می‌کردند و برای آزمون ها از گوشی همسایه استفاده می کردند اما گوشی همسایه را هم که نمی شود دم به دقیقه گرفت.
وی افزود: در دو راهی عجیبی گیر کرده بودم امسال با شروع سالتحصیلی جدید دلشاد بودم که مدارس دیگر حضوری است اما این شادی عمرش خیلی زود پایان یافت و در همان ابتدا مدارس را تعطیل کردند. اما این در حالیست که نمی توانستم به فکر سلامتی فرزندانم که تنها امیدم برای زندگانیم هستند را نادیده بگیرم.
"محمد" در ادامه گفت: خدا هیچ پدری را شرمنده خانواده اش نکند. چاره ای نداشتم، دیدم چیزی برای فروختن نداریم که با دخترم صحبت کردم و گفتم گوشواره هایش را بدهد تا گوشواره بزرگتری برایش بخرم، اما از شما چه پنهان که با این وضعیت می ترسم بدل همان گوشواره را هم نتوانم بخرم.
وی در حالی که بغض راه گلویش را تنگ کرده بود گفت: "شاد" تنها کلمه ای است که مرا ناراحت می کند، نمی دانم آینده این فرزندان چه خواهد شد، دولت درست و حسابی هم که نداریم دلمان به آنها خوش باشد و بتوانیم فرزندانمان را دو دستی در اختیار دولت ناکارآمد بگذاریم، فقط می توانم بگویم که خدا به حالمان رحم کند.
"شاد" غم نامه ای است که یقینا خیلی ها از درد آبرویشان نتوانسته اند چیزی را بگویند، متأسفانه در کشور ما اول و آخر کار، نگاه متولیان امر به خیرین است که انتظار بذل و بخشش و احسان دارند، اما براستی دولت چه وظیفه ای دارد؟
انتهای پیام/
برای خرید گوشی گوشواره های دخترم را فروختم ! محمدرضا اخگرگداز


نظرها بسته شده اند

نمایش 0 نظر

پژوهشیار