محمّد طاهري خسروشاهي/
اطلاعاتی نویافته درباره نخستين چهره اصيل عرفان آذربايجان
نصر: اگرچه متون معتبر سدههای نخستین تاریخ تصوّف مانند طبقاتالصوفیّه سلمی (سلمی، 1372: 406) و طبقاتالصوفیّه خواجه عبدالله (انصاري هروي، 1362: 391 و 463).، شیخ ابوبکر حسین بن علی بن یزدانیار ارموی را به عنوان اولین چهره دارای پایگاه بلند در مکتب تصوّف آذربایجان معرفی کرده¬اند،
لکن با استناد به منابعی معتبر که در دست است، باید از فردی به نام شيخ ابواسحق ابراهیم بن یحیی جويناني به عنوان نخستين چهرة برجسته عرفان تبريز و مقدّم مشایخ آذربایجان نام برد. وی از مريدان ويژه و شاگردان نزديك سلطانالعارفين بايزيد بسطامي بوده و به جاذبه محبّت استاد خود، روزگاري را در خراسان گذرانيده است.
كاملترين روايت در خصوص جويناني و رشته ارادت وي به بايزيد در كتاب ارزشمند روضاتالجنان مرحوم حافظ حسين كربلايي (م 997) ثبت شده است. بنا به نوشته ابن كربلايي «شيخ ابواسحق ابراهيم بن يحيي الجويناني ـ قدسالله تعالي روحه ـ ... مقدّم مشايخ تبريز است. مريد حضرت سلطان العارفين ابويزيد بسطامي ـ قدساللهتعالي سرّه ـ بوده... حضرت شيخ ابراهيم مدّت مديد در خدمت سلطان العارفين ـ قدس سره ـ ميبودهاند» (ابن كربلايي، 1383، ج 1: 275).
در خصوص نحوه راهيابي جويناني به مكتب عرفاني خراسان و پيوستن او به حلقه ارادت بايزيد بسطامي، نخستین سندي كه در دست است، ظاهراً روايت صاحب «دستور الجمهور» ميباشد. مؤلف اين كتاب جويناني را«از اصحاب ابوموسي دبيلي» دانسته و تأكيد كرده كه ابراهيم به واسطه او به محضر بايزيد راه يافته است (خرقاني، 1388: 93).
جويناني ظاهراً پس از زلزله سهمگيني كه در سال 244 در تبريز روي ميدهد، به اشاره پير خود از بسطام به تبريز بازميگردد و به تربيت طالبان و سالكان مشغول ميگردد.
ما اطلاع چنداني از سرانجام ابراهيم جويناني و حالات او پس از بازگشت از خراسان به تبريز نداريم. احمد بن الحسين بن الشيخ الخرقاني ـ صاحب دستورالجمهور ـ بدون اين كه اشارهاي به زلزله تبريز كرده باشد، روايت جالبي از نحوه بازگشت جويناني به تبريز نقل مينمايد. (نک: خرقاني، 1388: 93).
پيرامون سرنوشت ابراهيم، اين قدر دانسته است كه «به تبريز آمدند و بودند تا وفات كردند در شهور سنه خمس و سبعين و مأتين (275) در زمان حكومت المعتمد عليالله ابوالعبّاس احمد بن متوكّل عبّاسي» (ابن كربلايي، 1383، ج 1: 276). صاحب «روضه اطهار» هم مدفن او را در جوار صومعهاش در محلّه چرنداب تبريز ميداند (حشري تبريزي، 1371: 34). اگرچه امروز چرنداب يكي از شناختهترين محلّههاي تبريز است، امّا از صومعه ابراهيم جويناني ـ كه در حوالي كوچهاي به نام قاسمبيگ در كنار مسجدي با دو مناره قرار داشته است ـ نشاني پيدا نيست.
با تمام اين تفاصيل درباره جويناني به عنوان نخستين شاگرد بايزيد بسطامي از ديار تبريز، يك نكته مهم در مجموعه ارزشمند خطّي سفينه تبريز به چشم ميخورد كه در صورت صحّت آن بايد در درستي همة اين روايات، به ديده ترديد نگريست. عليرغم اين كه در تمام منابع موجود مانند تاريخ گزيده (1381: 645)؛ مجمل فصيحي (1341، ج 1: 360)؛ دستورالجمهور (1388: 93)، روضات الجنان (1383: 275) و روضه اطهار (1371: 34) نام شاگرد تبريزي بايزيد بسطامي، «شيخ ابواسحاق ابراهيم بن يحيي جويناني ضبط شده، در مجموعه خطی سفينه تبريز، مريد آذربايجاني بايزيد بسطامي، شخصي به نام «شيخ ابوبكر تبريزي» معرفي شده است.
صورت دقيق نوشته ابوالمجد تبريزي ـ گردآورنده «سفينه تبريز»- چنين است:
«در آن مدت كه تبريز به زلزله خراب شده بود [244]، شيخ ابوبكر تبريزي [در] بسطام بود در سلوك سلطان المحبين شيخ ابويزيد بسطامي طاب ثراه. مرغكي بيامد و به ديوار خانه نشست و ميخواند. شيخ ابويزيد از شيخ ابوبكر تبريزي پرسيد كه ميداني اين مرغ چه ميگويد. شيخ ابوبكر گفت: نه. شيخ ابويزيد گفت: ميگويد كه تبريز به زلزله خراب شده است...» (ابوالمجد تبريزي، 1381: 439).
نگارنده درباره هويّت فردي به نام «ابوبكر تبريزي» كه معاصر بايزيد بسطامي باشد، عليرغم جستجو در آثار متصوّفه عصر، به آگاهي نرسيد.
در ميان مشايخ تبريز دو نفر به نام «ابوبكر تبريزي» شهرت دارند كه البته هر دو، حدود 300 سال از بايزيد فاصله زماني دارند. يكي شيخ ابوبكر اسمعيل تبريزي معروف به سلّهباف درسده هفتم هجری (پير شمستبريزي) است. اين شيخ ابوبكر سلّهباف تبريزي، ظاهراً همان «عزيزي» است كه سعدي در بوستان [باب تواضع] حكايتي در خصوص جوانمردي وي پرداخته و ما در شماره 60 مجله آینه میراث، مطلبی درباره او نوشته ایم. دو ديگر، شيخ ابوبكر بن محمد تبريزي مشهور به زركوب است كه در اواخر قرن هفتم و اوايل سده هشتم ميزيسته است(والله اعلم بالصواب).
انتهای پیام/
نصر