یادداشت/
"روز قلم" یا "روز قلمدان" مسئله این است
نصر: سوال مهمتر برای من این است که قلم مهمتر است یا قلمدان؟ شوخی نمیکنم! سوالم بسیار جدی است! برای نویسنده شدن قلم مهم است یا قلمدان؟ آیا قلمدانی که مسئولیت نگهداشتن قلم شما را دارد، اهمیت دارد که در باره آن هم نوشت؟
اساسا نوشتن برای روز قلم سخت نیست. کافی است چند جمله کلیشه را کنار هم بگذاری و قلمبهگویی فرمایی! از رسالت قلم بگویید و بعد تاکید کنید: آری! شان و وجاهت قلم تا آنجاست که باریتعالی نیز بر آن سوگند خورده، آنجا که فرموده: «نون والقلم و ما یسطرون...» و بعد گریزی بزنید به وضعیت قلمزنی در ایران و چند تا تعبیر و تفسیر از ژان ژاک روسو و فلاسفه غرب و ویل دورانت کنارش قطار کرده و اگر نگارنده از طایفه اناث است که از حقوق به تاراج رفته نویسندگان زن و تعداد زندانیان زن و از اُمُلی و غیرت خشکه مردان و امثالهم بگوید و قسعلی هذا... و اگر نگارنده مطلب مرد است که از حقوق بشر و دموکراسی و اندیشه سیاسی فلان آقا خطابه غرّا سراییده و در انتها هم از آزادی قلم بگوید که صدالبته مهمتر از خود قلم است و اینکه پاسداشت قلم و آزادی بیان و حقوق قلمی و نیم قلمی در ایران به تاراج رفته، نوشته و در پایان با کنایه مرقوم بفرماید: به امید آن روز که صدای قلمهای خشک شده، در جوهر خودنویس به جوش آید و سرود آزادی سر دهد و چند بیت از شعر یار دبستانی من را بلغور پایانبندی نموده و خلاص!
مدل بالا یک نوع یادداشتنویسی استاندارد است که هر انجمن قلمی و نیمقلمی در سرش حلوا حلوا میکند و نویسنده را تا عرش نویسندگان نامبر وان کشور بالا برده و البته مثل فواره در آن بالا تنها میگذارند تا با کله فرود آید و نان به غفلت نخورد!
اما بعد....
سوال مهمتر برای من این است که قلم مهمتر است یا قلمدان؟ شوخی نمیکنم! سوالم بسیار جدی است! برای نویسنده شدن قلم مهم است یا قلمدان؟ آیا قلمدانی که مسئولیت نگهداشتن قلم شما را دارد، اهمیت دارد که در باره آن هم نوشت؟ لابد این روزها آن قدر جوگیر قلم و قلمگیری هستیم که این فقره را خارج از بحث دانسته و معتقد باشیم که اساسا قلم خود میچرخد و میرقصد و خلق میکند و قلمدان را با رقص میانه کاغذ چه ارتباط؟
شاید هم بگویید چه ربطی دارد خلط قلم و قلمدان؟ عرض میکنم که ربطش به هزار و یک دلیل سمت و سو و گفتمان صاحب قلم را مشخص میکند. قلمدان شما مانیفست شماست....
مثالی در این خصوص خالی از لطف نیست. یکی از دوستان علاقهمند به نویسندگی که ده سال آزگار است که تازهکار مانده، به تمام برنامههای رسانهای ما نقد دارد و نقدش حتی حالت ستیز و دشنام به خود گرفته است، اما اصرار دارد که مطالبش در رسانه ما چاپ شود! دلیل این سماجت و اصرارش این است که مطلب در رسانه شما دیده میشود!
یا دوست نویسنده دیگری در کل سال به برنامههای فلان سازمان انقلابی اعتراض و انتقاد دارد، اما از خیر جوایز جشنواره سالانه منعقده توسط آن سازمان هم نمیتواند بگذرد. این دو مثال دقیقا وضعیت نابسامان قلمدان این دو نویسنده جماعت را مشخص میکند که قلمدانشان آن طور که باید و شاید ثبات ندارد. نویسندهای که به آنچه نوشته خود نیز اعتقاد ندارد، مجبور میشود گاهی اوقات جوری بنویسد که کار و بارش راه بیافتد. به این نوع نویسنده میتوان خرده گرفت که قلمدانش ثبات ندارد تا او را به یک نویسنده دارای گفتمان تبدیل کند.
این که قلمتان را در کدام قلمدان قرار میدهید، همان ثبات فکری و آینده قلمیتان را مشخص میکند.
نمی شود که هم از قیمه امام حسین نگذشت و هم از کف و هورای لشگر ابنزیاد. قلمدان همان تمیز دهنده حق و باطل نویسندگی است. قلمدانتان اگر قدرت تمیز داشت، قلم خود میچرخد و سره از ناسره را مینگارد وگرنه مینویسی و مینویسی و مینویسی و عاقبت مخاطب زیر لب میگوید: این مهملات چیست که قطار کردهای؟!
مواظب قلمدانتان باشید. قلم در داخل آن باید با وجدان آرام و بیشیله پیله بچرخد.
فرهاد باغشمال
انتهای پیام/
منابع محلی