یادداشت/

تاملی بر فساد سیستماتیک در فوتبال ایران/ افشاگری فریبکارانه برای کتمان حقیقت

1399/02/14 - 10:55 - کد خبر: 19573 نسخه چاپی

نصر: می‌گویند گفتن بخشی از واقعیت (و نگفتن کامل آن) هم‌سنگ دروغ گفتن است. عامل این هم‌ترازی، نفس عمل انجام شده است که هر دو به جهت فریب ذهن طرف مقابل یا اذهان عمومی به کار گرفته می‌شود. این فریبکاری در امور جامعه ما مصداق فراوان دارد. به‌گونه‌ای که در اغلب قواعد و روابط اجتماعی، فرهنگی و سیاسی و ... ما جاری است.

دلیل فراگیر شدن فریب اذهان عمومی، سنگین‌تر شدن کفه‌ی کسب منافع بیشتر نسبت به اصول اخلاقی است. بی‌تردید هر آنکه پایبند به اخلاق باشد تمام حقیقت را بیان می‌کند و برای حفظ منافع خود متوسل به دروغ (فریب اذهان) نمی‌شود.

یکی از بارزترین مصداق‌های این امر که علنی‌تر از سایر عرصه‌ها است، «فساد مالی» در ورزش کشور است که همه (از عالی‌ترین مقام‌های کشوری تا کودک تازه ‌پا به توپ شده) بر وجود آن اذعان دارند. بحث‌ها در این ارتباط سابقه‌ی دیرینه دارد و همانند مسئله تخم‌مرغ و مرغ، مشخص نیست که ابتدا فساد مالی وجود داشت و از دل آن فوتبال (به ‌اصطلاح حرفه‌ای) بیرون آمد یا فساد زاده‌ی فوتبال است. ارقامی که در  تمامی سطوح فوتبال ایران رد و بدل می‌شود به هیچ عنوان قابل درک نیست و با وضعیت کلی کشور و شرایط زندگی اکثریت مردم همخوانی ندارد. این ناهمخوانی نشان از معیوب بودن سیستم مدیریتی دارد.

این ایرادی است که محمد دادکان اخیراً این‌گونه آن را توصیف کرده: «پشت پرده خیلی زیاد وجود دارد. نه اینکه زمان من نبوده. زمان من هم پشت پرده و فساد بوده است. ولی ببینید فساد به کجا رسیده است. جامعه ما خسته شده است. دیگر کسی خبر ورزشی گوش نمی‌دهد. به این دلیل که فساد زیاد شده است. وقتی هم می‌خواهید پیگیری کنید اجازه نمی‌دهند. این‌قدر آب دنبال گودال گشته و آدم‌های خودشان را پیدا کرده‌اند که پیگیری شما به هیچ کجا نمی‌رسد.» رئیس پیشین فدراسیون فوتبال درباره اینکه چرا پیگیری‌ها تا الان نتیجه‌ای نداشته است و مجلس هم نتوانسته کاری انجام بدهد، می‌گوید: «می‌دانید چرا؟ چون بالادستی‌ها هم گرفتار هستند.»

همان‌طور که پیش‌تر گفته شد، بحث فساد در فوتبال ایران سال‌هاست که مطرح بوده و متولیان امر (که وظیفه مقابله و ریشه‌کن کردن آن را دارند) در برهه‌های مختلف برای فرار از مسئولیت و یا ترجیح منافع فردی و جناحی، از ترفند فریب اذهان عمومی بهره گرفته و حقیقت را تا بخشی که منافع خود به مخاطره نیافتد بیان کرده و بر بقیه آن سرپوش می‌گذارند.
امّا آنچه اخیراً اتفاق افتاد و بخش دیگری از حقیقت عیان شد، اظهارات محمدرضا زنوزی مالک باشگاه‌های تراکتور و ماشین‌سازی بود که به‌یک‌باره در گفتگو با خبرگزاری فارس گفت: «تمام باشگاه‌ها، باید پشت پرده مسائل را بررسی کنند؛ مخصوصاً در مورد خرید بازیکن و شکایت‌هایی که از طرف فیفا انجام می‌شود. احساس می‌کنم یکسری تبانی و پشت پرده وجود دارد که خوشبختانه من متوجه آن شدم. البته دیر فهمیدم ولی به‌قول‌معروف جلوی ضرر را هر زمان بگیری سود است. باید دلایل اینکه چرا تمام پرونده‌های فیفا به ضرر باشگاه‌های ایرانی یا کل فوتبال ایران رای صادر می‌شود را با رجوع به پرونده‌های قبلی باشگاه‌ها و جستجوی نقش افراد داخلی در آن‌ها را به‌صورت کامل بررسی و کارشناسی حقوقی و حتی کارآگاهی شود. ضمناً مطالب فوق در رسانه‌ها، سایت‌ها و نشریات معتبر اروپایی هم به‌صورت گسترده حتماً کار خواهد شد که تمامی فوتبالی‌های دنیا در جریان قرار بگیرند.  اگر لازم دانستم، بازهم در مورد موارد فوق روشنگری خواهم کرد تا مسائلی که گریبان گیر این فوتبال شده بلکه اصلاح شود و افراد فوق خود را جمع‌وجور کنند.»
این اظهارات زنوزی موجی از واکنش‌ها را به دنبال داشت. واکنش‌هایی که از سوی افراد مختلف مطرح شد و ناخواسته از بخشی دیگر از فساد سیستماتیک در فوتبال ایران پرده برداشت.
شرح و تفسیر پشت‌پرده‌های عیان شده در روزهای اخیر در مجال این مطلب نمی‌گنجد و شاید در فرصتی دیگر به تفصیل در مورد آن‌ها نوشت امّا سؤال اساسی در مقطع کنونی این است که سهم و دستاورد هواداران فوتبال و به‌طورکلی اذهان عمومی از این پرده‌دری‌ها و چنگ‌انداختن‌ها چیست؟  آیا هدف و منظور مدعیان افشاگری از اظهارنظر‌های متعدد در ایام اخیر جز فریب اذهان برای حفظ باقی‌مانده منافع خود است؟

مصاحبه مالک باشگاه تراکتور را می‌توان به‌مثابه وارد کردن جریان الکتریکی بر شن‌های یک ساحل دل‌فریب دانست که کرم‌ها را برای گریز از مرگ از دل زمین به بیرون کشاند. چرا که رهگیری یکی از عوامل فساد عنوان شده در آن گفتگو، ابعاد دیگری از حقیقت را باز کرد. افرادی که نسبت به مصاحبه زنوزی واکنش نشان داده و علیه تراکتور و سایر باشگاه‌ها اقدام به افشاگری کردند، چرا پیش از این چنین اقدامی نکردند؟ آیا این رفتار دلیلی غیر از به مخاطره افتادن منافع دارد؟ حال نیز برای حفظ منافع خود بخشی از حقیقت را بیان می‌کنند و همچنان بر بخشی دیگر پرده می‌کشند تا نام افراد بالادستی مطرح نشود!؟
اینکه زنوزی نیز در این مقطع به خاطر منافع خود و باشگاه تراکتور اقدام به افشاگری کرده نیز جای تأمل دارد. امّا او در مورد این شائبه در گفتگو با برنامه فوتبال برتر گفت:  «به‌ این دلیل روی موضوع دست گذاشته‌‌ام که من این پول را از جیبم پرداخت می‌کنم. من به‌خاطر خودم افشاگری نکردم، من که نمی‌گذارم تراکتور مثل سایر تیم‌ها محروم شود، من یا به نتیجه می‌رسم و پول را پرداخت نکرده و خسارت می‌گیرم و یا به نتیجه نمی‌رسم و پول را پرداخت می‌کنم. افشاگری کردم که آقایان فوتبال را به کجا می‌برید؟ هر روز در رسانه‌ها صحبت می‌کنید که فلان دلال چه شد؟ این در حالی است که عمده‌ی فساد آن بالاهاست.»
پیش‌تر برخی‌ها زنوزی را با افرادی که با ادعای سرمایه‌گذاری وارد فوتبال و عرصه باشگاهداری شدند و پس از مدتی کوتاه سر از ناکجاآباد در آوردند، مقایسه کرده و سرنوشت آنان را برای مالک فعلی باشگاه تراکتور متصور بودند، امّا حداقل تاکنون خلاف این فرضیه ثابت شده است. شاید آنچه زنوزی را از آن افراد متمایز کرده همین خصوصیت عدم مدارپذیری و هم‌راستایی با سیستم مدیریتی ورزش کشور باشد.
حجم و نوع سرمایه‌گذاری زنوزی در فوتبال ایران بی‌هیچ اغراقی بی‌نظیر است. نقش و تأثیری که این فرد در فوتبال تبریز و حتی کشور داشته را نمی‌توان نادیده گرفت. وقتی او از بدو ورود خود به این عرصه برای تیم دسته اولی گسترش فولاد، استادیوم اختصاصی ساخت، مشخص بود که برخلاف سایر مدعیان بخش خصوصی، نگاهی زیرساختی و چشم‌اندازی بلندمدت دارد.
گذشته از اینکه زنوزی این حجم از سرمایه را به چه شکلی به دست آورده، که عده‌ای همواره این موضوع را دستاویزی برای فرافکنی قرار داده‌اند و قضاوت در مورد آن نیازمند مستندات کامل است، آنچه مشهود است، خوب یا بد، برخلاف افراد دیگری که پیش‌تر  اشاره شد و به اذعان خیلی‌ها ریشه در آب داشتند، افرادی همچون زنوزی ریشه در خاک دارند. خاکی که بستری برای اشتغال و نان‌آوری هزاران خانواده در شرکت‌های مختلف فراهم کرده و همین بستر در حال حاضر دل میلیون‌ها هوادار فوتبال را در اقصی نقاط کشور امیدوار و سرزنده نگه‌داشته است. فارغ از دستاوردها و اشتغال هزاران نفر در شرکت‌های تولیدی و تجاری تحت مالکیت زنوزی، در همین عرصه فوتبال، تأسیس باشگاهی همچون گسترش فولاد که از هیچ به جایگاه بهترین باشگاه خصوصی ایران رسید، ساخت استادیوم اختصاصی، کمک به تیم ملی در مقاطع مختلف، تخصیص هواپیمای اختصاصی برای تیم ملی، نجات ماشین‌سازی از خانه‌به‌دوشی و احیای قدیمی‌ترین تیم فوتبال شمال‌غرب کشور در لیگ برتر، خرید باشگاه تراکتور و مهیا کردن بهترین امکانات برای این تیم، تیم‌دار شدن ارومیه در سطح لیگ یک به‌واسطه انتقال امتیاز از طرف زنوزی به باشگاه نود، مختصرترین حالت برای یادآوری نقش حضور زنوزی در فوتبال است.
به واقع کدام یک از افرادی که زنوزی با آنها مقایسه می‌شود چنین دستاوردهایی را داشته‌اند؟ شاید برخی همچنان در خصوص سرمایه جمع شده از سوی زنوزی شبهه داشته باشند، بر فرض که این ادعا نیز درست باشد، چرا این پرده‌برداری از حقیقت برای همه افراد و به صورت کامل انجام نمی‌شود و صرفاً بخشی از آن بیان می‌شود؟ آیا این عمل هدفی جز فریب اذهان عمومی را دارد؟
مگر در سال‌های اخیر هزاران میلیارد تومان از بیت‌المال در باشگاه‌های دولتی بدون هیچ نشانی حیف‌ومیل نشده است؟ پاسخگوی این ضایع کردن حق‌الناس کیست؟ و سؤال اساسی‌تر، کل دستاورد آن دو باشگاه برای فوتبال ما چه بوده؟ هزینه‌کرد میلیاردها تومان از جیب 80 میلیون ایرانی برای این دو باشگاه چه حاصلی داشته است؟ این دو باشگاه حتی زمین تمرین هم از خود ندارند و هر آنچه نیاز دارند همچنان از سوی دولت تأمین‌ می‌شود.
افرادی همچون زنوزی که حداقل بخشی از حاصل سرمایه‌گذاری‌هایش از جمله کارخانه‌ها، شرکت هواپیمایی، باشگاه‌های ورزشی و استادیوم ساخته شده، تا سال‌ها مورد بهره‌برداری مردمان همین خطه خواهد بود. چه زنوزی باشد و چه نباشد.
شاید بهتر است آنانی که توان تأمین آب ندارند، حداقل کوزه نشکنند و در نقد شخصیت‌ها به تمامی مختصات آن‌ها نگاه شود و بخشی از حقیقت پرده‌پوشی نشود.

کریم جمالی
انتهای پیام/
تاملی بر فساد سیستماتیک در فوتبال ایران/ افشاگری فریبکارانه برای کتمان حقیقت نصر


نظرها بسته شده اند

نمایش 0 نظر

پژوهشیار