هادی دهقانی
مرثیه ای برای شکوه گمشده تئاتر شهر تبریز
نصر: اول: تئاتر از جمله هنرهایی است که در کشور ما همیشه پر سر و صدا بوده که صد البته این سر و صداها کمتر با تولیدات نمایشی و بیشتر به دلیل موانع و مشکلات هنرمندان این حرفه بوده است.
مشکلاتی که به نظر می رسد کهنه شده و هنرمندان را سالهاست که درگیر خود کرده است. از غم نان گرفته تا کمبود سالن،بی عدالتی ،باند بازی ،ضعف مدیریتی ،کمبود دستمزدها ،بیمه ها ،نظارتهای سلیقه ای و هزاران مشکل دیگر که تقریبا به تکرار تبدیل شده و کمتر پیش آمده که در رسانه ها مصاحبه هنرمند تئاتری را بخوانید و ردپایی از گله مندیهای او و مشکلات تئاتر نباشد. این اعتراضها و نقدها مربوط به یک مدیر خاص نبوده ، بلکه نقدهای جدی بر مدیریت تئاتر در همه دورانها وجود داشته است.
با این حال تئاتر تبریز فارغ از محتوای قابل بررسی نمایشهایی که به روی صحنه میبرد، همواره با حواشی و مشکلاتی شاید تکراری روبرو است که در سالهای گذشته دست نخورده باقی مانده است.
یکی از گلایههای مداوم اهالی تئاتر و هنرمندان هنرهای نمایشی نبود سالن نمایش مناسب برای به روی صحنه بردن تئاتر است که به دلیل تکرار مکررات شاید گوشی هم شنوای حرف این هنرمندان نباشد. این در حالی است که چند سال است سالن اصلی تئاتر شهر هم به بهانه بازسازی تعطیل شده است و اکنون خبرهای ناخوشایندی از روند بازسازی آن به گوش می رسد به طوری که طبق عکس های منتشر شده صندلی های سالن را برداشته و به جای صندلی از سکوهای فلزی استفاده کرده اند که مختص سالن یا پلاتوهای بدون سن و یا صحنه هست نه سالن های قاب عکسی...
حال باید پرسید ، ایدههای خلاقانه دانشجویان معماری و هنر دانشگاههای مختلف شهر تبریز تا چه زمانی باید خاک بخورد تا آقایانی که تنها بعنوان مدیر و نه متخصص در سازمان های مثل اداره ارشاد مشغول به کار هستند ، ایدههای تاریخ گذشته خود را با اشتیاق فراوان در تبریز اجرا کنند . بودجههای میلیاردی این شهر واقعا صرف چه اموری میشود. از کارهای اجرا شده چه میزان رضایت وجود دارد. نگاهی به تحصیلات و تخصصهای موجود در اداره ارشاد براحتی عمق فاجعه موجود در این اداره را نمایش میدهد! مدیران این اداره تخصص شان چیست ؟!!
چرا در شهر تبریز نگاه به مخاطب و به هنر اصیل عقبگردی فاحش دارد؟
دوم:
تئاتر شهر تبریز ، محیطی که یادآور خاطرات شیرین و به یادماندنی از فعالیتهای هنری سالهای نه چندان دور در زمینه انواع و اقسام هنرهای نمایشی است، چند سالی است که حال خوشی ندارد، تئاتر شهر تبریز انگار درد دارد، دردی فروخفته که دیگر به استخوان رسیده است، گویی داستان این مرجع و مامن هنرمندان هم سرنوشتی تلخ دارد که پایانی جز نابودی برایش نمیتوان متصور شد، درست مانند تمام آن تراژدیهایی که در سالنهایش روی صحنه رفتند.
غمانگیر است که انگار کسی یا سازمانی هم بنا ندارد حال نامساعدش را بهبود ببخشد یا برای مدتی مسکنی برای دردش پیدا کند تا شاید بار دیگر تئاتر شهر و محیط پیرامونش صلابت گذشته خود را بازیابد . اما حیف که انگار نه گوشی شنواست و نه چشمی بینا.
سالهاست که این محیط بیشتر از آنکه محل برگزاری رخدادهای فرهنگی و هنری باشد، به نمونه عینی برای مشاهده بی لیاقتی و بی کفایتی مدیران فرهنگی تبدیل شده است و در تازهترین نمونه هم بازسازی آن به شکل مضحک است که حسابی سر و صدا کرد تا بار دیگر این سالن مظلوم به کانون توجهها تبدیل شود.
سوم:
در این که مدیران فرهنگی استان ، حالا چه اداره ارشاد و امثال آن، نمیخواهند که شرایط تئاتر شهر و اساسا در شکل کلانش هنر ما درست شود، یا نمیتوانند، شکی نیست. باید قاطعانه گفت نمیخواهند که این اتفاق بیفتد. بازسازی تئاتر شهر است کار پیچیدهای نیست. اساسا نمیخواهند که این مشکل حل شود، آنها نمیتوانند در تئاتر شهر را قفل و آن را تعطیل کنند، چون حضور تئاتر شهر نشان از حضور فرهنگ، جامعه مدنی و مصداق آن است . اگر میشد و شرایط مهیا بود مطمئن باشید در تئاتر شهر را قفل میکردند. آقایان از این که جامعه ما به مدد تئاتر رشد کند میترسند. آقایان از این که جامعه ما به سمت دانایی حرکت کند میترسند، چون اگر جامعه دانا شود هرگز اجازه نمیدهد که حضرات به عنوان مدیر ناتوان فرهنگی، همچنان بر سر جایشان بنشینند.
انتهای پیام/
نصر