یادداشت/
پژمان جمشیدی؛ جامعه و بحران قضاوت
1404/08/14 - 12:25 - کد خبر: 149461
نسخه چاپی
نصر: مدتی است که پژمان جمشیدی همه جا هست از صفحات تحلیلی مهم ترین بنگاه های خبری فارسی زبان تا بلاگ های دم دستی. از طرفی خبرنگاران زرد و جدی پای کار آمده اند و داستان را بررسی میکنند؛ از طرف دیگر جامعه شناسان موضوع را در قالب ساختار قدرت و نابرابری، سلبریتی و انسان عادی، زن و مرد و ....تحلیل می کنند.دوستان و همبازی های سابق پژمان جمشیدی چه فوتبالیست و چه سینماگر از آبروی انسان ها دفاع می کنند، هشتگ های قضاوت نکنیم و نه به زن ستیزی بازنشر می شوند و ناگفته معلوم است که تب محکوم کردن و متهمکردن هر کس که در پیش فرض های طرف دیگر ماجرا علامت سئوال ایجاد کند در فضای مجازی چقدر بالاست. قطب سلبریتی، زن جوان را نکوهش میکند قطب زن جوان طرفداران سلبریتی را زن ستیز و مزدور میدانند.
اخبار هم مدام در حال تغییر؛در حدی که مطمئن نیستم تا زمان انتشار این یادداشت، خبر شوکه کننده دیگری در مورد این پرونده به گوش رسیده باشد یا نه! ملی پوش سابق تیم ملی فوتبال که با سریال بامزه و متفاوت "پژمان" به شکل جدی وارد عرصه بازیگری شد و جدا از معروفیت فعلی اش برای حدود 12 سال پای ثابت تعداد زیادی فیلم، سریال، برنامهاینترنتی و بیلبورد بوده حالا با رای دادگاه بدوی شکایت زنی جوان (یادمان باشد نام سلبریتی برخلاف عرف در همان ساعات اولیه مشخص شد) با وجود تلاش زیاد همکاران و دوستان برای وثیقه گذاری، به زندان رفته است.
با این حال برگزاریدادگاه تجدید نظر بسیار سریع تر از عرف، تبدیل قرار بازداشت به قرار وثیقه در دادگاه تجدید نظر و ترک کشور توسط جمشیدی همه و همه از وضعیتی شتابزده، غیر معمول و مهم تر از همه غیر شفاف در مورد سلبریتی خبر دادند. یادداشت جمشیدی بعد از ترک ایران در پاسخ به قسمت های مهمی از اتهامات مطرح شده نه تنها اوضاع را بهتر نکرد بلکه به فضای دو قطبی بیشتر و بیشتر دامن زد؛گزارش روزنامه هم میهن که در قسمت های مهمی به صدای زن جوان و مادرش اختصاص داشت هم چالش ها را بیشتر کرد: برای مثال چطور به پژمان جمشیدی با چنین پرونده ای امکان خارج شدن از کشور دادهشده است؟ آیا مطرح شدن نام جمشیدی در مراحل اولیه بررسی قضایی، توطئه ای برای فریب افکار عمومی بوده ؟ چطور دادگاه تجدید نظر حدود 5 روز بعد از دادگاه بدوی تشکیل شده و قرار تغییر کرده اما ممنوع الخروجی صادر نشده؟ زن جوان که برخلاف پژمان جمشیدی صاحب قدرت و پول نیست تنها در یک مصاحبه که البته باعث مسدودی سایت هم میهن شده ودر جریان همین مصاحبه هم صدای مادرش بلند تر به نظر می آمد از زنی دیگر به عنوان دلیل اعتماد به جمشیدی و رفتن به خانه اش برای امضای قرارداد حرف زده است.
این زن کیست؟مادر قربانی ادعا کرده ما اصلا نمیخواستیم شکایت کنیم ولی بعد از شکایت پژمان ازدخترم در مورد "حق السکوت" شکایت کردیم؟ اگر نمیخواستند شکایت کنند چرا همان شب به پزشک قانونی میروند و با اصرار مادرانه دستور قاضی را برای پزشک قانونی میگیرند؟ آیا همانطور که مادر قربانی ادعا میکند شاهدهایی از همسایگان پژمان،قربانی را به پزشک قانونی برده اند؟ این شاهد ها کجا هستند؟ چرا زن جوان به جای دفتر کار، خانه پژمان جمشیدی را برای بستن قرارداد انتخاب کرده؟ در مصاحبه مادر قربانی اعلام شده که تنهامیخواسته اند حدودا 10 روز پژمان را به زندان بیاندازد؟ اگر پژمان جمشیدیتماما _تاکید میکنم_تماما گناهکار هست چرا زن جوان تنها آرزوی محکومیتی 10 روزه داشته است؟
فوتبال و سینما و گزاره قضاوت نکنیم
در میانه این دو قطبی عده ای هم این مسئله را به ذات سینما و فوتبال ربط میدهند و معتقدندهر کس که وارد این گود شود با این مسایل رو به رو خواهد شد. قضاوتی کلی و سرسری که بیشتر صورت مساله را پاک میکند.
تکلیف آن تعداد سینماگر و فوتبالیست و زنان جوان جویای نامی که سالم و حرفه ای و پر تلاش به کار و زندگی خود ادامه میدهند و نگارنده شانس دوستی و هم صحبتی با تعداد زیادی از آنها را داشته چه می شود؛ بی انصافی نیست که این گونه همه را با یک چوب بزنیم؟این مسایل در همه کشورها و زمینه ها اتفاق می افتد؛ دادگاه علنی ژیزل پلیکوت و یا همزمان با همکین مسالهشاهزاده اندرو را به یاد بیاورید یا مسایل جنبش "می تو" را که به سرعت از مرزهای سینما گذشت و تبدیل به جنبشی برای شنیدن روایت همه افراد یک ماجرا شد؟ غیر مردسالارانه، غیر مشهور، غیر ثروتمند در برابر مرد، مشهور و ثروتمند؛ با این حال قضاوت در فضای بین المللی هم به راحتی صورت نگرفته و نمیگیرد وهمین سختی قضاوت در این موارد هست که عموما دسته ای از مخاطب ایرانی را در این بلبشو به گزاره خطرناک دیگری متمایل کرده است؛ گزاره خطرناک"قضاوت نکنیم."
چرا قضاوت نکنیم باندازه همان دو قطبی قضاوت های شدید، خطرناک است؟
در کشور ما که فضای رسانه ای در هر ماجرایی پر از دو قطبی است گروه سومی هم به وجود آمده است: گروهی که میگویند قضاوت نکنیم!ولی در واقعیت اگر انسان قضاوت نکند چگونه میتواند از خطرات و مشکلات بر حذر شود. اگر نیاکان ما در مورد خطر حیوانات وحشی قضاوتی در ذهن نداشتند آیا نسل بشر میتوانست به زندگی ادامه دهد؟ عمل انسان بر پایه قضاوت است. و آنچه در فضای مجازی و زندگی عادی ما به ترندی خطرناک تبدیل شده، این است که برج عاج نشین و بدون قضاوت از کنار ماجرا عبور کنیم.چه به عنوان دوست و سلبریتی همکار و چه شهروند عادی. در واقعیت گزاره "قضاوت نکنیم" باید به گزاره به سرعت، بدون اطلاعات کافی، بدون بررسی دقیق دو طرف و صرفا با نشانه های فعلاآشکار نباید قضاوت کرد اما اگر پرونده ای به این پر چالشی بدون قضاوت بماند نسل جوان ما چگونه می تواند از این اتفاق به غیر از گذر کردن، تجربه ای برای ادامه زندگی بگیرد. وقتی موضوعی اینقدر بزرگ شده که وجدان جمعی را ملتهب کرده است چطور میتوان بی قضاوت گذر کرد؟
مساله بعدی اما این است، وقتی موردی اینقدر سخت و پیچیده میشود چگونه باید قضاوت کرد؟شهروند عادی با این میزان اطلاعات اینستاگرامی بی استناد چگونه قضاوت کند؟ چه راهکاری پیش روی ماست تا اطلاعات را بیشتر، بررسی ها را دقیق تر و نتیجه گیری را مطمئن تر کنیم؟
شفاف سازی توسط حاکمیت؛ حلقه گمشده ماجرا
برای اینکه شهروند به قضاوت دقیق تری برسد خصوصا در مواردی که این چنین وجدان عمومی را آزرده کرده لازم است حاکمیت امکانات شناخت را با شفافیتحقیقی برای شهروندان فراهم آورد. در جامعه توسعه یافته این حاکمیت است که باید زمینه گوش سپردن به روایت تمامی افراد درگیر در ماجرا را فراهم کند. در واقع در مسایل عمومی ورود دقیق و جدی حاکمیت الزامی است. حاکمیت اعم از قانون گذار، مجری و قوه قضاییه هم از طریق حمایت از رسانه های مستقل و حرفه ای و هم از طریق به وجود آوردن بستر امن بررسی و اطلاعرسانی موضوع، همواره باید به شکل دقیق دست به شفاف سازیبزند. کمیته حقیقیت یاب تشکیل دهد. چنینمسایلی پیچیده باید علنی و با نگاه به جزییات حرفه ای،قضایی و کارشناسی بررسی شوذ و نتیجه از طریق رسانه های مستقل منتشر شود. هیچ یک از ما دقیقانمیدانیم چه اتفاقی افتاده است؟ این مساله را نه میتوان با برچسب "مساله مهمی نیست" سرکوب کرد چرا که ارتباط بین انسان ها قطعا مساله مهمی است و نه با تصمیم گیری دقیقه نودی و صبر برای آب ها از آسیاب افتادن به فراموشی سپرد؛اما به نظر می رسد این بار هم حاکمیت فقط خواسته همه چیز به مروز زمان سپرده شود بدون اینکه توجه کند زخمی را به حال خود گذاشتن فقط به خونریزی بیشتر آنزخم منجر خواهد شد.
به قلم حنانه منشی
انتهای پیام/
نصر