نمایشگاه نقاشی در خانه فرهنگ تبریز/ 

سه هنرمند، سه جهان؛ تجربه‌ای که نگاه‌تان را می نوازد

1404/08/06 - 12:52 - کد خبر: 148853 نسخه چاپی

نصر: هفته‌ نخست آبان ماه، گالری استاد میرعلی تبریزی میزبان سه نمایشگاه از سه هنرمند برجسته خلاق تبریز است؛ جایی که سه سبک متفاوت از نقاشی، چون سه دَم گرم از جانِ هنری این شهر بر می آید و روح را زنده می کند. رنگ، بافت و اندیشه در سه غرفه مستقل اما هم‌ریشه، روایتگرِ تداومِ نفسِ هنر در تبریز است؛ شهری که هنوز در میان دیوارهایش، روح خلاقیت می‌تپد. 

به گزارش نصر، پس از روزهایی که ذهنم در ازدحام خبرها فرسوده بود، روح و قلمم را از میان هیاهوی تیترها بیرون کشیدم و دلم را به جریان زنده‌ هنر سپردم و چه وصلی بود این پیوند... در هفته‌ آغازین آبان، دل از آسمان بی‌باران و سرمای بی‌معنی شهرم کندم و سیری در هنر را آغاز کردم، قدم به نگارخانه استاد میرعلی تبریزی گذاشتم و با لذت از کیفیت آثاری که پیش رویم می دیدم، تفکری را باز یافتم که مدتی‌ست در میان محتواهای تکراری و سایه‌زده‌ی رئالیسم گم شده بود. ایده هایی تازه، جسور و زنده که در هر سه‌ گالری نگارخانه استاد میرعلی تبریزی نفس می‌کشیدند.
در اولین گالری، طراحی های «پیمان برادران» روایتگر داستان هایی آشنا بودند که از دل خطوط تاریک سیاه قلم، نوری به ناخودآگاه می تاباندند و تصاویری از دل داستان های شاهنامه، کلیله و دمنه و اشعار مولوی و حیدربابایه سلام را در ذهن بیدار می کردند. این مرد می گوید: کودکی من در دهه‌ شصت گذشت؛ کوچه‌ای باریک میان دیروز و فردا، با سینه‌ای پر از قصه و لالایی و ما در میانه‌ی روایت‌های نو.
 

برادران می گوید: پدرم در چالش خواباندن من، شاهنامه می‌خواند و گاه حیدربابا زمزمه می‌کرد و من، خواب‌آلود، غرق در افقِ قصه‌هایی می‌شدم که مدرسه از آن به تاریخ یاد می‌کرد. معلمم می گفت او خیال‌باف است اما برایم فرقی نداشت. مهم رستم بود با رخش، یا زورو با تورنادو. رضا تفنگچی، گیو و گودرز و سیاوش و مردان هفت سامورایی، همه برایم یک معنا داشتند. اینکه من کودکی بودم عاشق قهرمان‌ها. 
برادران، خود را کودکی ۴۷ ساله می خواند و ادامه می دهد: بزرگ‌تر که شدم، دیدم کودکی‌ام بی‌قهرمان ماند اما پر از یادِ قهرمانانی که صدایشان زنگ زورخانه داشت و بر دیوار قهوه‌خانه‌ها جان می‌گرفتند. امروز می دانم که قصه را آدمی دارد ولی نمی دانم قصه را تنها انسان می سازد و یا این قصه‌ها هستند که آدمی را می‌سازند...
برادران تحصیل کرده هنر نقاشی و عاشق سینما و فیلم و داستان قهرمانان است. تمام آثار طراحی اش، روایت هایی برآمده از ناخود آگاهش است که به دور از قالب جدید فکری که دنیای مدرنیته تحمیل کرده است، قهرمان را ترسیم می کند. او آثارش را آمیخته ای از ادبیات و تصویر می خواند و می گوید: در این آثار، «اسب» نمادی است که همواره در کنار. اسطوره ها و قهرمانان بوده و من در تمام آثار با عشق به این نماد نجیب پرداخته ام. همه این آثار را با اتود طراحی کردم و آرامشی را در پی این نقاشی ها کسب کردم که همواره اشتیاق زیستن را در دل من بر انگیخته. همچنین من به هنر الهی معتقدم و این حس را تنها از آثار استاد فرشچیان دریافت کرده ام. هنر الهی در آثار ایشان متبلور شده است و دیدار من با استاد، حسرتی ابدی در دل من خواهد بود. 
برادران سال هاست که در مدارس تدریس می کند و در مقام معلمی، هنر را بزرگترین معیار برای معرفی درونی خود بر می شمارد و می گوید: آنچه من همواره به دانش آموزان توصیه می کنم این است که بدانند هنر، نه تنها به آرامش درونی منجر می شود، بلکه وسیله ای برای ارتباط عمیق با مردم است و میل به جاودانگی انسان را می تواند سیراب کند. 
از وی خواستم که نظرش را در مورد اوضاع نقاشی تبریز بگوید و او با سکوتی تلخ، غم فقدان هنر و مکتب هنری در این شهر و زوالی تباه را با نگاهش منعکس کرد. 
 

در گالری دوم، نمایشگاه پرتره هایی بود که ثقل علم و دانش اندوزی و نگاه عمیق به جامعه به گستره تاریخ در نگاه تک تک جامعه شناسان پشت قاب ها برداشت می شد. پرتره هایی که به سادگی با مداد و اتود ترسیم شده بودند ولی چینش اندیشه در جامعه را می شد با مطالعه هر یک از این جامعه شناسان، دریافت کرد. در اینجا، «مهدی جمشیدی‌اقدم»، متولد ۱۳۷۴ و دانش‌آموخته‌ی جامعه‌شناسی از دانشگاه تبریز، ایستاده بود؛ هنرمندی که از مسیر علم به جاده‌ی هنر رسیده و میان این دو پلی از معنا بنا کرده است. 
وی می‌گوید: حدود هفت سال است که به‌صورت حرفه‌ای طراحی و نقاشی می‌کنم. شاگرد استاد عسگر تیغ‌زن بودم و از همان آغاز، به‌واسطه‌ تشویق و اعتماد او، در نمایشگاه‌های گروهی شرکت کردم. نخستین نمایشگاه انفرادیم با عنوان الف در سال ۱۴۰۲ برگزار شد اما در ادامه تصمیم گرفتم مسیرم را به ریشه‌ی آکادمیکم پیوند بزنم و از دل نقاشی، چهره‌ی علم جامعه‌شناسی را بازتاب دهم.
نمایشگاه اش در گالری میرعلی تبریزی، مجموعه‌ای از پرتره‌های جامعه‌شناسان ایرانی و جهانی است؛ چهره‌هایی از مارکس، وبر و انگلس تا استادان پیش‌کسوت ایرانی که در سادگی مداد و اتود، اندیشه‌های عمیق‌شان جان گرفته است. 
جمشیدی‌اقدم می‌گوید: هدف از این مجموعه، آشتی دادن مردم با علم جامعه‌شناسی و بازشناساندن ارزش اندیشه از دریچه‌ی هنر است. در جامعه‌ای که کمتر با کتاب عجین است، هنر می‌تواند زبان تازه‌ای برای گفت‌وگو با مردم باشد. پرتره‌ها شاید ساده باشند، اما هرکدام حامل نظریه‌ای، اندیشه‌ای و نگاهی تازه به زندگی‌اند. همان‌گونه که پیتر برگر و توماس لاکمن می‌گویند، ساختارهای اجتماعی و اقتصادی، واقعیت اجتماعی ما را شکل می‌دهند. من تلاش کردم چهره‌ی این ساختارها را از خلال چهره‌ی اندیشمندان ترسیم کنم.
 

در ادامه می‌افزاید: امیدوارم این مجموعه تلنگری باشد برای توجه بیشتر به علوم اجتماعی، چراکه جامعه‌ای که دانش اجتماعی را نادیده بگیرد، همواره در معرض تکرار ناگواری‌هاست. هنر، اگر با دانش همراه شود، می‌تواند جامعه را از رخوت بیرون بکشد و به سوی آگاهی ببرد.
پرتره‌های وی اگرچه بر صفحه‌ای کاهی و در چهارچوبی ساده جا گرفته‌اند، اما مخاطب را به تماشای جهان درونی اندیشه فرا می‌خوانند؛ جهانی که در آن، هنر و علم نه در تقابل بلکه در تکمیل یکدیگر معنا می‌یابند.
در گالری سوم، از میان ازدحام جمعیت، نگاه‌ام بر استیتمنت نمایشگاه با عنوان «وارام» افتاد؛ واژه‌ای که در خود سکوتی آرام و معنایی ژرف داشت: حریم خلوت فرم و رنگ. در عصری که جهان بیرونی با هیاهوی خود هر گوشه از زندگی را تسخیر کرده است، هنرمندان این مجموعه به خلوت جهان درون پناه برده‌اند. نمایشگاه «وارام» نه بازنمایی کهن‌الگوی واقعیت، بلکه تجسم سفری ذهنی و روحانی است؛ جست‌وجویی برای کشف ناشناخته‌هایی که در هیچ قاب عینی نمی‌گنجند. در این فضا، نقاشان نوگرای مجموعه، عینیت را وانهاده و قلم‌موهای خود را به دل سپرده‌اند. برای آنان، فرم و رنگ تنها ابزار توصیف نیستند، بلکه زبانی مستقل‌اند برای بیان احساس، اندیشه و شهود. هر ترکیب‌بندی، قالبی‌ست برای زایش ایده‌ها و عواطفی که فراتر از کلمات زندگی می‌کنند. جسارت و نوآوری، شالوده‌ی آثار این نمایشگاه است؛ آثاری که هر تابلو را به پرسشی تازه و کشفی شخصی بدل کرده‌اند، گامی به سوی بازتعریف زیبایی‌شناسی در ساحت هنر معاصر.
«ناهید برادران اسکندانی»، سرپرست آتلیه هنری «هاشور قرمز» که برگزارکننده‌ این نمایشگاه است، می‌گوید: در این نمایشگاه، هر هنرمند بر مبنای هویت شخصی خود کار می‌کند. برخی تازه‌کارند و برخی چند سالی‌ست در مسیر تجربه و خلاقیت گام برمی‌دارند اما همگی با عشق کار می‌کنند. نمایشگاه وارام با شرکت ۱۶ هنرمند و ۲۷ اثر، عمدتاً در قالب میکس‌مدیا، برگزار شده. استقبال از آثار بسیار دلگرم‌کننده بود و بر این باور صحه گذاشت که مردم تبریز هنر اصیل را می‌شناسند و با آن ارتباطی قلبی دارند. باور دارم اگر انسان‌ها با جهان‌بینی درونی خود دست به خلق بزنند، به شناخت و درمان درونی می‌رسند. در حقیقت، هر اثر اینجا بازتابی از خودباوری و رهایی درونی هنرمندان است.
در میان هنرمندان نمایشگاه «وارام»، «سارا میرزاده» هنرجویی از آتلیه «هاشور قرمز» هم حضور داشت که تجربه‌ نمایشگاه انفرادی خود را نیز پشت سر گذاشته است. وی از پیوند درون با بوم نقاشی چنین می‌گوید: برای من، نقاشی یعنی اتصال درون به سطحی که پیش رو دارم؛ فرقی نمی‌کند بوم باشد یا کاغذ. پیش از شروع کار، چند دقیقه مدیتیشن می‌کنم تا از هیاهوی بیرون جدا شوم و تمام وجودم در اثر جاری شود. در آن لحظه، دیگر من نیستم که می‌کشم، بلکه هنر از درونم عبور می‌کند. به‌گمانم وقتی انسان به این مرحله می‌رسد، می‌تواند خود را هنرمند بداند و اثرش را هنری راستین.
آتلیه هاشور قرمز پیش‌تر نیز با همین نگاه خلاقانه، مجموعه‌ای از آثار تصویری خود را در قالب ۷۶ نقاشی برای کتاب منظومه‌ی شعر «حیدربابایه سلام» استاد شهریار، برای نشر «بهاردخت» و مرکز چاپ هنر «گویا» عرضه کرده بود؛ گواهی دیگر بر پیوند اصیل شعر، رنگ و روح در مکتب هنری تبریز
گفتنی است در پایان این سه‌گانه‌ی هنری، در می‌یابم که هنوز می‌توان به نجات فضای هنر تبریز امید بست؛ شهری که اگرچه در سایه روزمرگی و هیاهوی معیشت پر اضطراب امروز،  گاه بی‌صدا می‌شود اما در ژرفای خود، ریشه‌هایی از اصالت و ایمان به معنا دارد. معتقدم هنر، اگر راستین باشد، تنها برای زیباییِ چشم نیست بلکه مرهمی‌ست بر اضطرابِ زیست بیرونی ما و وظیفه داریم از چنین تجربه‌هایی پاسداری کنیم؛ از نمایشگاه‌هایی که معنا را فدای تزئین نمی‌کنند و در پیِ بازگرداندن شأن اندیشه و عاطفه به کاغذ سفیدند.
انتهای پیام/ 
سه هنرمند، سه جهان؛ تجربه‌ای که نگاه‌تان را می نوازد فائزه بنی نصرت

ثبت نظر

نمایش 0 نظر

پژوهشیار