گزارش اختصاصی نصر/
چرا پشت فرمان بداخلاقیم؟
1404/07/10 - 10:37 - کد خبر: 146762
نسخه چاپی
نصر: هر صبح از خانه بیرون میآییم؛ آراسته، خوشبو، با لبخند و رعایت ادب، مقابل آسانسور و دمِ در. اما همین که پشت فرمان مینشینیم، انگار آدم دیگری میشویم: صبوریمان آب میرود، خویشتنداریمان رنگ میبازد و پرخاشگری سر بر میآورد. افزایش ترافیک مهرماه و تمایل والدین به جابهجایی شخصی فرزندان هم که رانندگی در روزهای شلوغ پاییز را به تجربهای فرساینده تبدیل کرده است.
به گزارش نصر، چند سالی است که رانندگی صرفاً عبور از یک نقطه به نقطه دیگر نیست؛ تبدیل شده به میدان رقابتی پر از بوق، سبقت، کلمات تند و گاهی خشونت فیزیکی. اگرچه خشم رانندگی پدیدهای جهانی است، برخی مطالعات و گزارشها نشان میدهد ایران از منظر بروز رفتارهای پرخاشگرانه پشت فرمان، در سطح هشداردهندهای قرار دارد. پشت چراغ قرمز، در ترافیک یا حتی هنگام پارک کردن، این خشم چگونه خودش را نشان میدهد و چه عواملی آن را شعلهور میکند؟
اگر کمی از سطح زمین فاصله بگیریم و از زاویهای دیگر به خیابانهای شهر نگاه کنیم، بهترین کلمهای که برای توصیف مشاهدات خود پیدا میکنیم «هرجومرج» است. صف دو یا سه ردیفه خودروهای پارکشده در حاشیه مسیر، تردد عابران در خیابان و تاختن موتورسواران در پیادهروها، بوقهای گوشخراش که گاهی بیش از هشدار، علامتِ عصبانیتاند. رانندهها تابلوها را نادیده میگیرند، خطوط عابر پیاده برایشان حکمِ نقاشیِ بیاهمیت را دارد و پارک کردن در پیادهرو به رفتاری معمول بدل شده است. حجم خودروها با پهنای خیابان و ظرفیت پارکینگ تناسب ندارد؛ خیابانهای باریکِ محلهها زیرِ وزنِ ماشینها نفسکم میآورد و معابر فرعی به محلی برای صفبندی و تقابل بدل میشوند.
اینها فقط رفتار فردی نیستند؛ قطرات پیدرپیایاند که در نهایت کاسهی تحمل را لبریز میکنند. یک بوقِ دیگر، یک ترمز نابجا یا یک جای پارک از دسترفته کافی است تا آدمی که صبح با آراستگی از خانه بیرون آمده، پشت فرمان تبدیل به نسخهای دیگر از خود شود — تندتر، کمتحملتر و پرخاشگرتر.
در همین روزهای اخیر، خودم صحنهای را تجربه کردم که نسخهای فشرده از این وضعیت بود: در یک روز بارانی که خیابان لغزنده بود و رانندگی با احتیاط بیشتری را میطلبید، رانندهای در نقطهای خطرناک با سرعت زیاد دور زد. در چند صدم ثانیه احساس خطر کردم؛ با نور بالا و بوق به او هشدار دادم و از شدت عصبانیت پرخاش کردم. اما وقتی خودرو از کنارم گذشت، متوجه شدم پشت فرمان یکی از دوستان محترمم نشسته است، کسی که در معاشرتهایمان همیشه جانب احترام را نسبت به هم رعایت میکنیم. برایم تکاندهنده بود که چگونه در چند ثانیه تصویرِ یک انسان دوگانه شد: دوست آرام و رانندهای خطرساز و البته دو سر طیف واکنش خودم.
از طرفی شاهدیم که گویا خطوط عابر پیاده و مفهوم پشت آن، هنوز جایگاه خود را در بین عابران و رانندگان پیدا نکرده است. «آرش» مادری سالمند و بیمار دارد و برای رفت و آمدهایشان به مطب پزشکان از ویلچیر استفاده میکند. او میگوید بارها شاهد بوده رانندهای برای گرفتن یک جای پارک، خطوط عابر پیاده و یا پلهای پیادهرو را اشغال کرده و در صورت اعتراض بیتوجهی یا گستاخی کرده است. این نمونهها ممکن است جزئی به نظر برسند، اما در مجموع تصویری از شهری میسازند که در آن رفتارهای ضدقانونی و پرخاشگرانه آرامآرام عادی میشوند.
برای فهم ریشههای این پدیده دو نگاه مکمل ضروری است: جامعهشناختی و روانشناختی.
دکتر محمد عباسزاده، جامعهشناس و استاد دانشگاه معتقد است افزایش خشونت در رانندگی نشان میدهد که رفتار رانندگان میان هنجارها و نظارتها دچار چرخش میشود. به بیان او، هرگاه هنجارها شکسته شوند و نظارت کمرنگ شود، رفتارها نیز تغییر پیدا میکنند. از سوی دیگر او خودرو را ابزاری میداند که فرد به کمک آن قدرت خود را به نمایش میگذارد. این استاد دانشگاه در ادامه افزود: «بر اساس نظریات جامعهشناسی، در جوامعی که دچار آنومی یا آشفتگی هنجاری میشوند، افراد از خلال کنشهای متقابل نمادین سعی میکنند هویت خود را بازنمایی کنند. بنابراین، میتوان رفتارهای پرخاشگرانه در رانندگی را واکنشی ناخودآگاه به فشارهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دانست.»
میتوان ادعا کرد امروز وضعیت بهگونهای تغییر کرده که ادبیات تند، بیادبانه و حتی پرخاش و فحاشی در روابط اجتماعی، دوستانه و علیالخصوص حین رانندگی به نوعی هنجار بدل شده است. این رفتار نه تنها تقبیح نمیشود بلکه در حال تبدیل شدن به نوعی فرهنگ است؛ جایی که افراد تحت تأثیر یکدیگر این شیوه را یاد گرفته و با کار میبرند.
دکتر نفیسه مهدوی، روانشناس و درمانگر، در همین زمینه به پدیده «سرایت اجتماعی» اشاره میکند و میگوید افراد وقتی این رفتارها را در دیگران میبینند، به تدریج تصور میکنند کار ناپسندی نیست و با توجه به اصل پذیرشجویی اجتماعی و نقشپذیری به تبعیت از آن میپردازند. به باور او، خودرو یکی از مهمترین و بهترین سوژهها برای بیان اثر «کپسول فلزی» است؛ فضایی کوچک که همچون جامعهای مینیاتوری عمل میکند. رانندگان در این چند متر مربع احساس آزادی، امنیت و قدرتی مضاعف پیدا میکنند و نزیستهها، هیجانات فروخورده و حتی پنهانیترین وجوه شخصیت خود را آشکار میسازند. بهبیان دیگر، خودرو به صحنهای برای جولان خودشیفتگیها و عقدههای فروخورده بدل میشود.
مهدوی در عین حال تأکید میکند که هرچند ناملایمات اقتصادی و اجتماعی سهم مهمی در بروز این رفتارها دارند، اما اگر مسئله را از زاویه فردی بررسی کنیم، ریشه اصلی را باید در ناکامی افراد در مدیریت هیجانات جستوجو کرد. به گفته او، مجموعهای از نیازهای اساسی در درون همه انسانها وجود دارد که اگر بستر و الگوی مناسبی برای پاسخگویی به آنها فراهم نشود، به شکلهای آسیبزا و گاه خطرناک بروز مییابند.
پس از روایتها و تحلیلهای نظری، نوبت به نگاه عملی و اجرایی میرسد. در گفتوگو با سروان پورابراهیم، معاون فرهنگی راهنمایی و رانندگی استان، نکات مفصل و کاربردیای مطرح شد که میتواند چارچوبِ علتیابی و راهبرد مقابله را روشن کند.
پورابراهیم ابتدا به «قاعده ۱۰–۹۰» اشاره کرد و گفت: «عموماً ۱۰ درصد اتفاقاتی که در زندگی ما رخ میدهند خارج از کنترل ما هستند و ۹۰ درصد دیگر واکنش ما به آن اتفاقات است. همان ۹۰ درصد است که تبعات واقعی را رقم میزند و این اصل در رانندگی هم مصداق دارد» او توضیح داد که یک حرکت اشتباه میتواند با یک معذرتخواهی ساده حل شود، اما همان حرکت در پی یک واکنش هیجانی و کنترلنشده ممکن است منجر به آسیبهای جبرانناپذیر شود. این قاعده نقطهی شروعی است برای تمرکز بر مدیریت واکنشها بهجای حسِ مالکیت یا انتقامجویی در لحظه.
معاون فرهنگی راهنمایی و رانندگی استان عوامل دخیل در بروز خشم در رانندگی را در چهار دسته اصلی میداند: عوامل فردی و روانشناختی، شرایط محیطی و جوی، زمینههای اجتماعی و فرهنگی، و در نهایت وضعیت لحظهای راننده.
به گفته او، در دسته نخست یعنی عوامل فردی و روانشناختی، ویژگیهای شخصیتی افراد مورد توجه قرار میگیرد. با توجه به تیپهای شخصیتی متفاوتی که در علم روانشناسی مطرح هستند، افرادی که در دسته بندی تیپ A قرار میگیرند، بیش از دیگران مشکلساز میشوند؛ این افراد کمتحملاند، آستانه تحمل پایینی دارند و به سرعت برآشفته میشوند و مستعد رفتارهای خارج از کنترل هستند. او همچنین فشارها و استرسهای روزمره عوامل دیگر این دسته دانست و در ادامه احساس رقابت و برتریطلبی را یکی از مهمترین عناصر بروز خشم ترافیکی قلمداد کرد و گفت: «راننده در چنین شرایطی ناخودآگاه تصور میکند در پیست مسابقه قرار گرفته و نباید به هیچ وجه اجازه دهد دیگری از او سبقت بگیرد.»
پورابراهیم به نکته جالبی از منظر جامعهشناسی شهری هم اشاره میکند: «چشمها چشمها را میپایند.» به بیان دیگر، در زندگی روزمره وقتی فرد خطایی انجام میدهد، نگاه دیگران میتواند نوعی بازدارندگی و حتی شرم ایجاد کند. اما در رانندگی، به عمد یا به عادت، رانندگان از تماس چشمی با یکدیگر پرهیز میکنند. همین نادیدهگرفتن چهره و چشم دیگری، باعث میشود احساس مسئولیت نسبت به رفتار خود کمتر شود و میل به برتریجویی و بیاعتنایی به حقوق دیگران شدت بگیرد. از سوی دیگر، ضعف در مهارت کنترل هیجان نیز در این میان نقش تعیینکنندهای دارد.
در دسته دوم، یعنی عوامل محیطی و جوی، مواردی چون ترافیک سنگین، ازدحام، گرما یا سرمای شدید و آلودگی هوا تأثیر مستقیمی بر تحریکپذیری رانندگان دارند. کیفیت پایین جادهها نیز مزید بر علت میشود؛ دستاندازها، سرعتگیرهای نامناسب یا آسفالت فرسوده میتوانند موجب وارد شدن خسارت به خودرو شوند. راننده در چنین شرایطی عصبانیتش را متوجه دیگران یا خیابان میکند، چرا که خسارتی که دیده ناشی از خطای خودش نیست، بلکه جامعه و زیرساختهای ناکارآمد او را متحمل آن کرده است.
دسته سوم به عوامل اجتماعی و فرهنگی بازمیگردد. پورابراهیم تأکید میکند که بسیاری از رفتارهای پرخاشگرانه، نتیجه هنجارهای غلط رانندگی و بیاحترامیهای متقابل است. تقریباً همه رانندگان تصور میکنند حقی از آنها ضایع شده و به همین دلیل به خود اجازه میدهند به شکل تند و پرخاشگرانه واکنش نشان دهند. در این میان، الگوبرداری منفی هم اثرگذار است: دیدن رفتار خشونتآمیز دیگران باعث میشود همان رفتار به تدریج عادی جلوه کند و بازتولید شود. او دوباره بر همان نکته ظریف بازمیگردد؛ با توجه و دیدن دیگران، به معنای عام و خاص کلمه، بسیاری از این گستاخیها هرگز رخ نمیدهند.
و سرانجام، شرایط لحظهای راننده نیز نقشی جدی ایفا میکند. خستگی، خوابآلودگی و ضعف جسمانی حساسیت فرد را بالا میبرد و کنترل او را کاهش میدهد. مصرف الکل یا مواد محرک نیز هیجان را افزایش داده و قدرت تصمیمگیری را کاهش میدهد. حتی عجله و محدودیت زمانی هم در این دسته جای میگیرند و بستر بروز رفتارهای پرخاشگرانه را فراهم میکنند.
با این حال، پورابراهیم بر این باور است که میتوان با راهکارهایی ساده اما عملی از شدت این خشم کاست. او پیشنهاد میدهد رانندگان پیش از حرکت زمان کافی برای رسیدن به مقصد را در نظر بگیرند تا عنصر عجله از رانندگی حذف شود. داشتن وضعیت جسمی مناسب نیز ضروری است، چرا که خواب ناکافی یا گرسنگی میتواند احتمال عصبانیت را افزایش دهد. او توصیه میکند رانندگان تیپ A بهتر است پیش از رانندگی چند ثانیه به خود فرصت دهند و ذهنشان را آماده کنند و با خود مرور کنند که قرار است رانندگی آرامی داشته باشند. در صورت بروز عصبانیت، چند نفس عمیق باعث اکسیژنرسانی به بافتها شده و میتواند آرامش را با خود به همراه بیاورد.
او تأکید میکند که تغییر زاویه دید هم اهمیت زیادی دارد. برای مثال، اگر رانندهای با بوق یا نور بالا درخواست عبور دارد، بهتر است راه را باز کنیم و به جای مقاومت بیهوده، بپذیریم که پلیس مسئول اعمال قانون است و ما وظیفهای برای بازخواست رانندگان متخلف نداریم. در عین حال باید خودمان قانونمدار باشیم و حقوق دیگران را رعایت کنیم. گوش دادن به موسیقی آرام میتواند تأثیر محرکهای بیرونی را کاهش دهد. پرهیز از قرار گرفتن در موقعیتهای تنشزا نیز از دیگر توصیههای اوست؛ به جای ورود به رقابتهای خطرناک یا سبقتهای متوالی، بهتر است کنارهگیری کنیم و خود و خانوادهمان را از آسیبهای بالقوه حفظ کنیم.
در نهایت، پورابراهیم بهرهگیری از فعالیتهای مکمل را نیز ضروری میداند: حضور در دورههای کنترل خشم و هیجان، تمرین مدیتیشن، ورزش منظم یا حتی پیادهروی روزانه میتوانند به رانندگانی که تجربه رانندگی عصبانی دارند کمک کنند تا هیجانات خود را بهتر مدیریت کرده و رانندگی ایمنتری داشته باشند.
بنا بر آنچه گفته شد، نمیتوان در این امر تنها رفتار راننده را مورد سرزنش قرار داد؛ این پدیده محصول ترکیب فرد، فرهنگ و ساختار شهری است. اما راه علاج نیز مشخص است: ترکیب اقدام فردی (تقویت تابآوری و آموزش مهارتهای هیجانی)، اصلاح فرهنگی (مقابله با عادیشدن پرخاشگری) و بهسازی ساختاری (زیرساختها، حملونقل و اجرای قانون). تنها با کار همزمان در این سطوح است که میتوانیم از «خیابان بهمثابه میدان رقابت» به «خیابانی امن برای همزیستی» برسیم.
گزارش از سئویل محدث
انتهای پیام/
نصر