یادداشت/

نقش صنایع دستی در توسعه پایدار

1404/03/10 - 09:22 - کد خبر: 137564 نسخه چاپی

نصر: صنایع دستی به‌عنوان تجلی ملموس فرهنگ، تاریخ و خلاقیت انسانی، از دیرباز بخشی جدایی‌ناپذیر از حیات جوامع بوده است. در بسیاری از کشورها، به‌ویژه در جوامع در حال توسعه، این صنایع نه‌تنها به‌عنوان فعالیتی فرهنگی، بلکه به‌مثابه ابزاری اقتصادی و اجتماعی برای بهبود کیفیت زندگی و تقویت بنیان‌های توسعه مطرح‌اند. امروزه، در عصری که توسعه پایدار به‌عنوان راهبردی کلان برای حفظ تعادل میان نیازهای اقتصادی، اجتماعی و زیست‌محیطی بشر در دستور کار جهانی قرار گرفته، توجه به نقش صنایع دستی در این فرآیند، ضرورتی انکارناپذیر است. توسعه پایدار در تعریفی جامع، به معنای تأمین نیازهای نسل کنونی بدون لطمه زدن به توانایی نسل‌های آینده در پاسخ‌گویی به نیازهای خود است.

این مفهوم شامل سه بُعد اصلی است: پایداری زیست‌محیطی، عدالت اجتماعی و رشد اقتصادی. صنایع دستی به‌واسطه ویژگی‌های منحصربه‌فرد خود، ظرفیت بالایی برای اثرگذاری مثبت در هر سه بُعد دارند. از منظر اقتصادی، صنایع دستی یکی از ارکان اقتصاد خلاق به شمار می‌رود. این تولیدات نه‌تنها منبع درآمدی برای هنرمندان، خانواده‌ها و جوامع محلی هستند، بلکه در صورت بهره‌گیری صحیح از بازارهای داخلی و جهانی، توان توسعه صادرات غیرنفتی را نیز دارند. در ایران و بسیاری از کشورها، صنایع دستی سهم قابل‌توجهی در اقتصاد محلی و گردشگری فرهنگی ایفا می‌کنند و در مناطق روستایی و محروم، ابزار توانمندسازی اقتصادی و کاهش فقر به شمار می‌آیند از منظر اجتماعی، صنایع دستی نقش کلیدی در حفظ و تقویت هویت فرهنگی ایفا می‌کند. هر اثر هنری، حامل روایت‌هایی از باورها، ارزش‌ها و تاریخ یک جامعه است. در جهانی که شتاب جهانی‌سازی، موجب یکسان‌سازی فرهنگی شده، صنایع دستی نقشی مقاومتی در برابر این روند ایفا کرده و موجب تنوع فرهنگی می‌شوند. مشارکت در فعالیت‌های صنایع دستی، به‌ویژه برای زنان، جوانان و اقشار آسیب‌پذیر، فرصتی برای افزایش اعتمادبه‌نفس، ارتقای مهارت‌های فردی و ایفای نقش در توسعه اجتماعی است. در بُعد زیست‌محیطی نیز، صنایع دستی به‌طور معمول با استفاده از مواد طبیعی، محلی و بازیافتی تولید می‌شوند و برخلاف صنایع ماشینی، مصرف انرژی و تولید آلاینده‌ی کمتری دارند. این ویژگی‌ها، صنایع دستی را در راستای اهداف توسعه پایدار جهانی، به گزینه‌ای سازگار با محیط زیست تبدیل کرده‌اند.
با وجود ظرفیت‌های گسترده، صنایع دستی با چالش‌هایی جدی مانند کمبود حمایت‌های قانونی و مالی، ضعف در آموزش تخصصی، ناتوانی در بازاریابی و رقابت نابرابر با تولیدات صنعتی و وارداتی مواجه‌اند. در بسیاری از جوامع، این فعالیت‌ها هنوز به‌عنوان شغلی فرعی و غیررسمی تلقی می‌شوند، حال آنکه قابلیت ایفای نقش کلیدی در راهبردهای توسعه‌محور را دارند. از این‌رو، پرداختن علمی و راهبردی به جایگاه صنایع دستی در سیاست‌گذاری‌های توسعه پایدار، ضرورتی اجتناب‌ناپذیر است.
یونسکو صنایع دستی را محصولاتی می‌داند که عمدتاً با دست و با استفاده از ابزارهای ساده تولید می‌شوند و بازتاب‌دهنده فرهنگ، سنت و خلاقیت جامعه تولیدکننده هستند. این تولیدات به مهارت‌های فردی وابسته‌اند، از مواد بومی بهره می‌برند، مصرف منابع آن‌ها پایین است و در فرهنگ محلی ریشه دارند؛ عناصری که آن‌ها را به یکی از اشکال برجسته اقتصاد خلاق بدل کرده است. مفهوم توسعه پایدار، که نخستین‌بار در دهه ۱۹۸۰ وارد ادبیات توسعه شد، در گزارش «آینده مشترک ما» (۱۹۸۷) به‌صورت گسترده تعریف و پذیرفته شد. این گزارش، سه ستون اصلی توسعه پایدار را چنین معرفی می‌کند:
پایداری اقتصادی: رشد اقتصادی همراه با عدالت توزیعی و فرصت‌های شغلی پایدار؛
پایداری اجتماعی: کاهش نابرابری، تقویت مشارکت اجتماعی و حفظ انسجام فرهنگی؛
پایداری زیست‌محیطی: حفاظت از منابع طبیعی، کاهش آلودگی و مقابله با تغییرات اقلیمی.
در پاسخ به این پرسش که صنایع دستی چگونه می‌توانند با این سه بُعد پیوند یابند، می‌توان به چارچوب مفهومی اقتصاد خلاق رجوع کرد. اقتصاد خلاق به فعالیت‌هایی گفته می‌شود که بر پایه خلاقیت، مهارت و استعداد فردی شکل گرفته و قابلیت تولید ثروت و اشتغال از طریق بهره‌گیری از دارایی‌های فکری و فرهنگی را دارند. صنایع دستی در این میان، در کشورهایی چون هند، مکزیک، مراکش، چین و ایران، سهم چشم‌گیری در اشتغال و درآمد محلی دارند. در قرن بیست‌ویکم، توسعه اقتصادی بیش از هر زمان دیگر مبتنی بر نوآوری و خلاقیت است، نه صرفاً تولید انبوه. جوامعی که بتوانند خلاقیت فرهنگی و هنری خود را به ارزش اقتصادی تبدیل کنند، گام‌های مؤثرتری در مسیر توسعه پایدار برمی‌دارند. در این راستا، صنایع دستی به‌عنوان محصولی خلاقانه و فرهنگی، جایگاهی کلیدی دارند. نظریه‌های جامعه‌شناسی توسعه، همچون توسعه بومی‌گرا، بر ضرورت بهره‌گیری از دانش و منابع محلی برای نیل به توسعه پایدار تأکید می‌کنند. از این منظر، صنایع دستی، ترکیبی از سنت، دانش بومی و نیازهای معیشتی جوامع‌اند که به‌مثابه نمادی از خوداتکایی فرهنگی و اقتصادی می‌توانند مسیر توسعه را هموار سازند. در عرصه محیط زیست، نظریاتی چون «اکولوژی عمیق» و «اقتصاد زیست‌محیطی» بر همزیستی پایدار انسان و طبیعت تأکید دارند. صنایع دستی، به‌ویژه آن‌هایی که از مواد طبیعی و بازیافتی بهره می‌برند، در هماهنگی با طبیعت عمل می‌کنند و می‌توانند جایگزین مناسبی برای تولیدات صنعتی آلاینده باشند. استفاده از چوب، سفال، الیاف گیاهی، رنگ‌های طبیعی و منابع محلی در این صنایع، در مقایسه با محصولات کارخانه‌ای، اثرات زیست‌محیطی کمتری دارند. برآیند این دیدگاه‌ها، چارچوبی تحلیلی فراهم می‌سازد که در آن صنایع دستی به‌عنوان پیوندی چندبُعدی میان اقتصاد، فرهنگ، اجتماع و محیط زیست معرفی می‌شوند. این چارچوب نه‌تنها تحلیل‌گر پیامدهای صنایع دستی در جوامع محلی است، بلکه می‌تواند مبنایی برای سیاست‌گذاری فرهنگی و توسعه‌ای نیز فراهم آورد. در مجموع، صنایع دستی با ویژگی‌هایی همچون خلاقیت، بومی‌گرایی، پایداری، مشارکت‌پذیری و ارزش فرهنگی، به ابزاری مؤثر در تحقق اهداف توسعه پایدار بدل می‌شوند.

چالش‌ها و موانع توسعه صنایع دستی در مسیر پایداری
با وجود آن‌که صنایع دستی در ابعاد اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و زیست‌محیطی، پتانسیل بالایی برای ایفای نقش در توسعه پایدار دارند، اما تحقق این ظرفیت‌ها در عمل با موانع گوناگونی روبه‌روست. این چالش‌ها گاه ناشی از ساختارهای کلان اقتصادی و نهادی هستند و گاه از درون جوامع محلی یا سنت‌های تولیدی ریشه می‌گیرند. برای تبدیل صنایع دستی به یک عنصر مؤثر در راهبردهای توسعه پایدار، شناسایی دقیق این موانع و تلاش برای رفع آن‌ها امری ضروری است. یکی از مهم‌ترین چالش‌ها، ضعف در سیاست‌گذاری منسجم و فقدان برنامه‌ریزی راهبردی در سطح ملی است. در بسیاری از کشورها از جمله ایران، صنایع دستی هنوز در حاشیه سیاست‌های اقتصادی قرار دارند و عمدتاً به‌عنوان حوزه‌ای کم‌درآمد، سنتی و کم‌اهمیت تلقی می‌شوند. نبود نظام حمایت مالی، آموزش حرفه‌ای، بیمه اجتماعی، تسهیلات بانکی و بسترهای صادرات پایدار، موجب شده است تا تولیدکنندگان خرد علی‌رغم مهارت‌های بالا، با مشکلات اقتصادی جدی مواجه باشند و نتوانند به پایداری دست یابند. ضعف در زنجیره ارزش و بازاریابی نیز از دیگر چالش‌های اساسی است. بسیاری از هنرمندان و صنعتگران با وجود تولید محصولات باکیفیت، به دلیل نداشتن دانش کافی در زمینه‌هایی چون بسته‌بندی، برندینگ، فروش آنلاین و ارتباط با بازارهای بین‌المللی، از دسترسی به بازارهای گسترده محروم‌اند. در نتیجه، محصولات آن‌ها یا با قیمت پایین در بازارهای محلی به فروش می‌رسند یا اصلاً عرضه نمی‌شوند. این وضعیت، نه‌تنها انگیزه نوآوری را کاهش می‌دهد، بلکه پایداری اقتصادی این حوزه را نیز تهدید می‌کند. در بعد فرهنگی و اجتماعی، تغییر سبک زندگی، گرایش به مصرف‌گرایی، و یکسان‌سازی فرهنگی موجب شده است که تقاضا برای صنایع دستی، به‌ویژه در میان نسل جوان، کاهش یابد. جایگزینی کالاهای ارزان و وارداتی با محصولات سنتی، نه‌تنها بازار فروش را محدود کرده، بلکه زمینه فراموشی دانش‌ها و مهارت‌های بومی را نیز فراهم آورده است؛ مهارت‌هایی که بخشی از میراث فرهنگی ناملموس بشری به‌شمار می‌روند.
از دیگر موانع مهم، نبود نظام آموزش رسمی برای انتقال دانش و مهارت‌های صنایع دستی است. در بسیاری از مناطق، این دانش به‌صورت شفاهی و درون‌خانوادگی منتقل می‌شود و با کاهش علاقه نسل جوان، خطر گسست در انتقال این دانش سنتی وجود دارد. عدم حضور صنایع دستی در برنامه‌های درسی مدارس و آموزش عالی، این حوزه را از مسیرهای معتبر آموزشی و شغلی جدا نگه داشته است؛ امری که در بلندمدت بر کیفیت و نوآوری در تولید تأثیر منفی می‌گذارد. چالش دسترسی نابرابر به مواد اولیه نیز نباید نادیده گرفته شود. فشار بر منابع طبیعی و افزایش تقاضا در بازارهای تجاری، باعث کمیابی و گرانی برخی مواد اولیه شده است. استفاده از مواد جایگزین مصنوعی نیز، گرچه گاه ضروری می‌نماید، اما با اصول پایداری و اصالت تولیدات سنتی در تضاد است. فقدان استانداردهای کیفیت و نشان‌های تضمین‌شده از دیگر موانع پیش‌روی صنایع دستی به‌شمار می‌آید. در حالی‌که کشورهای توسعه‌یافته با بهره‌گیری از گواهی‌نامه‌های زیست‌محیطی و نظام‌های استانداردسازی توانسته‌اند بازارهای صادراتی پایداری برای صنایع دستی ایجاد کنند، در بسیاری از کشورهای در حال توسعه چنین ساختارهایی یا موجود نیستند یا به‌درستی اجرا نمی‌شوند. از منظر زیست‌محیطی، برخی شیوه‌های تولید صنایع دستی در صورت عدم مدیریت صحیح، خود می‌توانند به آسیب‌های محیط‌زیستی منجر شوند. برای مثال، برداشت بی‌رویه منابع طبیعی، مصرف سوخت‌های آلاینده در کوره‌ها یا استفاده از رنگ‌های شیمیایی، از مصادیقی است که نیازمند توجه ویژه است. در بعد حقوقی نیز فقدان حمایت از مالکیت معنوی، عدم ثبت طرح‌ها و سوء‌استفاده از نقوش بومی توسط شرکت‌های تجاری، موجب سلب حقوق فرهنگی جوامع و تضعیف انگیزه تولیدکنندگان بومی شده است. در نهایت، باید به نابرابری در دسترسی زنان و اقشار محروم به منابع، بازار و آموزش اشاره کرد. زنان با وجود نقش کلیدی‌شان در تولید صنایع دستی، در بسیاری از مناطق از دسترسی به فرصت‌های اقتصادی و حمایتی محروم‌اند؛ موضوعی که عدالت اجتماعی و بهره‌وری را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد. در مجموع، چالش‌های موجود نشان می‌دهد که برای تحقق پتانسیل صنایع دستی در توسعه پایدار، مجموعه‌ای از اصلاحات ساختاری، آموزشی، فرهنگی، اقتصادی و زیست‌محیطی ضروری است. بدون پرداختن به این موانع، حرکت به‌سوی توسعه‌ای متوازن و پایدار از مسیر صنایع دستی دشوار خواهد بود.
راهکارهای ارتقاء نقش صنایع دستی در توسعه پایدار
برای آن‌که صنایع دستی بتوانند نقشی مؤثر و پایدار در فرآیند توسعه ایفا کنند، نیازمند رویکردی جامع و هماهنگ در سطوح مختلف سیاست‌گذاری، آموزش، تولید، بازار و فرهنگ عمومی هستیم. نخستین گام در این مسیر، تدوین سیاست‌های کلان و بین‌بخشی است؛ سیاست‌هایی که با مشارکت وزارت میراث فرهنگی، سازمان محیط زیست، شهرداری‌ها، نهادهای کارآفرینی و سازمان‌های مردم‌نهاد تنظیم شده و منجر به شکل‌گیری راهبردهای منطقه‌ای و ملی هماهنگ برای رشد این بخش شوند. پشتیبانی مالی، تسهیلات بانکی هدفمند، بیمه و مشوق‌های مالیاتی نیز از جمله ابزارهای حمایتی کارآمد در این حوزه به شمار می‌روند.
در کنار سیاست‌گذاری، تقویت نظام آموزش رسمی و غیررسمی اهمیت بالایی دارد. آموزش مهارت‌های صنایع دستی در مدارس، هنرستان‌ها و دانشگاه‌ها، همچنین احیای شیوه‌های سنتی آموزش استاد-شاگردی، نقش مهمی در حفظ دانش بومی و ارتقای کیفیت تولید ایفا می‌کند. همزمان، ارائه آموزش‌های مکمل در زمینه طراحی، بازاریابی، بسته‌بندی و کاربرد فناوری‌های نوین برای افزایش رقابت‌پذیری صنعتگران ضروری است.
ایجاد زیرساخت‌های مناسب برای تولید و توزیع محصولات، همچون بازارچه‌های دائمی، نمایشگاه‌های منطقه‌ای، شهرک‌های تخصصی صنایع دستی و کارگاه‌های استاندارد، فضای لازم برای توسعه تولید و عرضه را فراهم می‌سازد. این زیرساخت‌ها می‌توانند با ارائه خدمات جانبی مانند انبار، بسته‌بندی، مشاوره کسب‌وکار و دسترسی به شبکه‌های فروش، سهم بازار تولیدکنندگان خرد را افزایش دهند.
بهره‌گیری از فناوری‌های دیجیتال، یکی از مهم‌ترین ابزارهای رشد صنایع دستی در عصر حاضر است. ایجاد فروشگاه‌های اینترنتی، استفاده از شبکه‌های اجتماعی برای معرفی محصولات، و آموزش بازاریابی دیجیتال به صنعتگران، می‌تواند به توسعه بازارهای داخلی و جهانی کمک کند. همچنین طراحی برندهای بومی، ثبت نشان‌های جغرافیایی و بهره‌گیری از بسته‌بندی‌های زیبا و پایدار می‌تواند به افزایش ارزش افزوده کمک کند.
توجه به استانداردسازی و گواهی‌نامه‌های زیست‌محیطی از دیگر الزامات توسعه پایدار صنایع دستی است. ایجاد استانداردهای کیفی، گواهی اصالت بومی و برچسب‌های دوستدار محیط‌زیست می‌تواند موجب اعتماد مصرف‌کنندگان و افزایش تمایل به خرید شود. در همین راستا، تولید صنایع دستی باید مبتنی بر بهره‌برداری مسئولانه از منابع طبیعی، استفاده از مواد اولیه تجدیدپذیر، رنگ‌های طبیعی و کاهش ضایعات باشد. ارتقاء آگاهی تولیدکنندگان نسبت به اصول پایداری محیط‌زیستی، به‌ویژه در مناطق روستایی، باید به یکی از محورهای اصلی سیاست‌گذاری بدل شود.
یکی از ارکان مهم در مسیر توسعه، توجه به نقش زنان و جوامع محلی در تولید صنایع دستی است. حمایت از کارآفرینی زنان، ایجاد تعاونی‌های بومی، اختصاص منابع مالی ویژه، و به رسمیت شناختن مالکیت معنوی آثار آنان، موجب توانمندسازی اجتماعی، افزایش درآمد خانوارها، و ارتقاء عدالت اجتماعی می‌شود. همچنین استفاده از ظرفیت دیپلماسی فرهنگی، حضور در نمایشگاه‌های بین‌المللی، و انعقاد تفاهم‌نامه‌های صادراتی، می‌تواند به جهانی‌سازی صنایع دستی ایرانی کمک کرده و ارزآوری و اشتغال‌زایی فراگیری را به‌دنبال داشته باشد.
از سوی دیگر، تدوین و اجرای قوانین حمایتی و حفاظت از حقوق معنوی صنعتگران در برابر کپی‌برداری غیرمجاز، از ضروریات اساسی حفظ اصالت و خلاقیت در تولیدات دستی است. این قوانین باید با همکاری نهادهای فرهنگی، قضایی و اقتصادی شکل گیرد و در قالب حمایت‌های حقوقی، قضایی و ثبت مالکیت معنوی اجرایی شود.
در نهایت، توسعه پایدار صنایع دستی بدون تغییر نگرش عمومی امکان‌پذیر نخواهد بود. ارتقای فرهنگ مصرف کالای بومی و آگاهانه، نیازمند فعالیت‌های تبلیغاتی مستمر، کمپین‌های فرهنگی، آموزش رسانه‌ای و استفاده از ظرفیت نخبگان، هنرمندان و رسانه‌هاست. هرچه میزان شناخت و علاقه مردم به ارزش‌های فرهنگی نهفته در صنایع دستی بیشتر شود، زمینه برای رشد تقاضا و در نتیجه توسعه این صنعت فراهم‌تر خواهد شد.

نتیجه‌گیری نهایی
صنایع دستی به‌عنوان بخشی از فرهنگ و هویت هر جامعه، جایگاهی ویژه در مسیر توسعه پایدار دارد. این حوزه نه تنها منبع درآمد و اشتغال برای میلیون‌ها نفر، به‌ویژه در مناطق روستایی و محروم است، بلکه ابزاری قدرتمند برای حفظ میراث فرهنگی، تقویت انسجام اجتماعی و حفاظت از محیط زیست به شمار می‌آید. توسعه پایدار، مفهومی چندبعدی است که تلفیقی از رشد اقتصادی، عدالت اجتماعی و حفظ منابع طبیعی را در بر می‌گیرد و صنایع دستی در این ترکیب، به‌عنوان یک پیونددهنده طبیعی عمل می‌کند. از منظر اقتصادی، صنایع دستی می‌تواند با ایجاد فرصت‌های شغلی متنوع، ارتقای درآمد خانوارها و افزایش صادرات غیرنفتی، سهم قابل توجهی در بهبود معیشت جوامع محلی داشته باشد. این حوزه با نیاز اندک به سرمایه‌گذاری اولیه و قابلیت انعطاف‌پذیری بالا، به ویژه برای زنان و جوانان فرصت مناسبی برای کارآفرینی فراهم می‌آورد. در عین حال، تداوم این فرصت‌ها منوط به حمایت‌های هدفمند دولتی، توسعه بازارها و استفاده از فناوری‌های نوین است. در بعد اجتماعی، صنایع دستی وسیله‌ای برای توانمندسازی گروه‌های آسیب‌پذیر، به ویژه زنان و اقلیت‌های قومی است. مشارکت فعال این گروه‌ها در فرایند تولید، به تقویت عدالت اجتماعی، ارتقای سطح خودباوری و حفظ مهارت‌های بومی کمک می‌کند. همچنین، صنایع دستی به بازتولید فرهنگی و حفظ پیوندهای اجتماعی کمک می‌کند، امری که در دنیای مدرن و شهری شده امروز اهمیت مضاعفی یافته است. از لحاظ فرهنگی، صنایع دستی نمایانگر هویت تاریخی و فرهنگی جوامع است. حفاظت و ترویج این هنرها، نقش مهمی در انتقال دانش بومی، ارزش‌ها و داستان‌های محلی به نسل‌های آینده دارد. در شرایطی که جهانی شدن و تغییرات فرهنگی تهدیدی برای اصالت و تنوع فرهنگی محسوب می‌شوند، صنایع دستی به‌عنوان عامل حفظ تنوع فرهنگی و حافظ حافظه تاریخی، جایگاه خاصی پیدا می‌کند. محیط زیست نیز از جنبه‌های حیاتی توسعه پایدار است که صنایع دستی می‌تواند در آن نقش مهمی ایفا کند. تولید پایدار، استفاده از مواد طبیعی و بازیافتی، و بهره‌گیری از روش‌های سنتی که کمترین آسیب را به طبیعت می‌رسانند، نشان‌دهنده ظرفیت بالای این بخش برای حمایت از حفاظت منابع طبیعی و کاهش اثرات منفی زیست‌محیطی است. با وجود این ظرفیت‌ها، صنایع دستی با چالش‌هایی همچون ضعف در سیاست‌گذاری، محدودیت در دسترسی به بازارهای گسترده، کمبود آموزش و فناوری، مشکلات حقوق مالکیت معنوی و تغییر در الگوهای مصرف روبروست. برای رفع این مشکلات، نیازمند یک رویکرد جامع و هماهنگ هستیم که در آن همکاری میان دولت، بخش خصوصی، جامعه مدنی و خود تولیدکنندگان به‌صورت مستمر و نظام‌مند شکل گیرد. به طور خلاصه، صنایع دستی پلی است میان گذشته و آینده، اقتصاد و فرهنگ، طبیعت و انسان. ارتقای جایگاه آن در برنامه‌های توسعه‌ای می‌تواند منجر به تحقق اهداف توسعه پایدار شود؛ اهدافی که تضمین‌کننده زندگی بهتر، عادلانه‌تر و هماهنگ‌تر با طبیعت برای همه مردم است. بنابراین، سرمایه‌گذاری، حمایت و ترویج صنایع دستی نه فقط یک اقدام اقتصادی، بلکه یک مسئولیت فرهنگی و اجتماعی است که باید در کانون توجه سیاست‌گذاران و جامعه قرار گیرد.
صنایع دستی ایران، با ریشه در سنت‌های فرهنگی و زیبایی‌شناسی عمیق، یکی از مهم‌ترین ظرفیت‌های کشور در مسیر توسعه پایدار به‌شمار می‌رود. این حوزه، افزون بر کارکردهای اقتصادی همچون اشتغال‌زایی، ارزآوری و گردشگری، نقشی بنیادین در هویت‌بخشی، حفظ میراث فرهنگی، و انسجام اجتماعی دارد. با این حال، بهره‌برداری مؤثر از این ظرفیت در گرو نگاه سیاست‌گذاران به صنایع دستی نه به‌مثابه پدیده‌ای حاشیه‌ای، بلکه به‌عنوان یک «منبع راهبردی توسعه» است.
تحقق این هدف، مستلزم تلفیق اصول پایداری در ابعاد اقتصادی، اجتماعی و زیست‌محیطی با سیاست‌ها، نهادسازی، آموزش، زیرساخت‌سازی و فرهنگ‌سازی است. توجه هم‌زمان به توانمندسازی جوامع محلی، حمایت از زنان صنعتگر، توسعه بازارهای داخلی و بین‌المللی، حفاظت از منابع طبیعی و ترویج مصرف مسئولانه، می‌تواند صنایع دستی را به نیرویی محرک در جهت توسعه‌ای فراگیر، متوازن و بومی تبدیل کند.
در نهایت، اگر رویکردهای نوین و سیاست‌های همگرا با مشارکت دولت، نهادهای محلی، صنعتگران، دانشگاه‌ها و جامعه مدنی اجرا شود، صنایع دستی ایران نه‌تنها میراثی زنده و پویا باقی خواهد ماند، بلکه به الگویی موفق از پیوند سنت و توسعه در جهان تبدیل خواهد شد.
به قلم علی کریم پور
انتهای پیام/
نقش صنایع دستی در توسعه پایدار نصر

ثبت نظر

نمایش 0 نظر

پژوهشیار