به گزارش نصر، در روزگاری که کتاب تبدیل به کالایی کم رمق شده و فضای مجازی، گره تمرکز و تفکر را پیوسته میشکافد و نویسندگانی را میبینیم که بیش از ارزش معنوی نوشتههایشان، به فروش و همه پسندیِ آن نوشتهها فکر میکنند، افتخار گفتگو با «سید ارسلان ساداتی»، بزرگ مردی بی ادعا، بسیار فروتن و خوشرو را داشتم که ۱۵ سال از حیاتِ ادبیِ خود را با تعهد و تمرکز، صرفِ پژوهش و بررسی نسخههای خطّی و چاپی متعدّدِ منطقالطّیر کرده است تا نسخهای مُصحَّح از اثرِ ارزشمندِ «عطارِ نیشابوری» را تهیّه و پس از شرح و توضیحِ مُتقَن آنرا منتشر کند.
این نسخه «منطقالطیرِ عطار نیشابوری» با تصحیح و توضیحِ «سید ارسلان ساداتی» را میتوان یکی از شاهکارهای ادبیات عرفانی فارسی دانست که با رفع ابهامات و ارائه توضیحاتِ دقیق، دریچهای نو به درکِ مفاهیم عرفانی و اندیشههایِ ژرفِ عطار گشوده است. «سید ارسلان ساداتی» در مصاحبهای اختصاصی با نصر، از چالشهای خود در تصحیح این اثر و نکاتِ ظریفِ نهفته در اشعارِ عطّار و اهمیت آنها در راهگشایی بر مشکلاتِ انسان در دنیای امروز سخن گفت. وی نویسنده، مُصحِّح و شارح منطقالطّیرِ عطّار نیشابوری، متولد سنندج است و پس از پایان دوران دبیرستان، برای تحصیل در رشته علومِ زیستی راهی تبریز شده است؛ و با مدرکِ کارشناسی به تدریس این رشته در آموزش پروش پرداخته و ضمنِ تدریس ۹ جلد کتاب کمک درسی در مقطعِ زیستشناسیِ پیش دانشگاهی- و سایر مقاطعِ این رشته- تالیف کرده است؛ و علاقهاش به ادبیات موجب شده است که پس از بازنشستگی، به تحصیل در مقطعِ کارشناسیِ ارشد در رشتهی زبان و ادبیات فارسی روی آورَد و سپس در مقطعِ دکتریِ تخصصیِ این رشته ادامهی تحصیل دهد؛ و علاقهی خاصِّ به مباحثِ عرفانِ فلسفی و عرفانِ «عطّار» انگیزه و محرّکِ پژوهشِ مستمر او در این مباحث شده است.
ارادت به عطّار از دوران طفولیت تا به امروز
«آشنایی من با اندیشههای عطّار نیشابوری و محتوایِ منطقالطّیر به دورانی بر میگردد که هنوز به مدرسه نرفته بودم. در صبحگاهانِ روزهای تابستانِ سالی که همزمان با ماه رمضان بود، قصهای تحتِ عنوانِ «به سوی سیمرغ» در رادیو ایران تعریف میشد که برایِ من بسیار جالب بود، زیرا از همهی داستانهایی که شنیده بودم برایم جذّابتر بود. محتوایِ این داستان- بی آن که منبعِ آن را بشناسم- عمیقاً در ذهن ضبط شد؛ تا آنکه سالها بعد، روزی یکی از دوستان کتابِ منطقالطّیرِ عطّار را به من هدیه داد و بدین راه منبع آن داستانِ مهمِّ دوران کودکیام را یافتم. با مطالعهی چندین بارهی این کتاب، اشکالاتِ شکلی و محتواییِ آن بر من آشکار شد. برایِ رفعِ اشکال به سراغِ متنِ چاپیِ دیگری از آن رفتم و در آن کتاب نیز با همان اشکالات مواجه شدم؛ تا آنکه نسخهی مُصحَّحِ سیّد صادقِ گوهرین را یافتم و خواندم. این نسخه شکل و محتوای بهتر داشت، ولی کمابیش همان اشکالات را داشت. نسخهی مُصحَّحِ شفیعی کدکنی منتشر شد- با مقدمهی مفصّل و شرح و تعلیقِ مبسوط، ولی این نسخه نیز اشکالات خود را داشت- از قبیلِ جابهجایی ابیات، پرشِ مباحث، عدم توضیح برخی ابیاتِ مبهم و مطالبِ کلیدی- که در جمع موجبِ نکثِ توالیِ برخی مباحث و ابهام در درک پیامهای اساسیِ اثر میشد؛ و بدینسان ضرورتِ بازنگریِ اساسی در شکل و محتوا و ایجادِ یک نسخهی مُصحَّحِ دقیقتر و رساتر از منطقالطّیر بیشازپیش احساس شد.»
شعرِ عطّار به مثابه رسانهای برای تبیینِ محتواهایِ رمزی تمثیلی
«عطّار برای من بسیار ارزشمند است؛ نه تنها به خاطرِ آثارِ سازندهای که در کودکی بر روح و جان من گذاشت، بلکه به خاطرِ استقرائی و استدلالی بودنِ مبانیِ عرفانش و به خاطرِ توحیدِ نابِ بیآمیغاش. من همواره عطّار را فریدِ وحید میشناسم و میشناسانم و عرفان او را همسنخِ عرفانِ: حلاج، شیخ اشراق، عینالقضات و شیخ احمدِ غزالی میدانم. عطّارِ نیشابوری شاعری حرفهای همچون: انوری، عنصری، منوچهری و فرخی نبود. او از شعر به عنوان رسانهای کارآ و اثرگذار استفاده میکرد که خونریز سخنانش را در قالبِ رمز و تمثیل به گوش جانِ راز جویان برساند. عرفان او، نه عرفانی صوفیانه و خانقاهی که عرفانی شبه حِکمیِ مُبتنی بر مبانیِ استقرائیاستدلالی بود.»

سلوکِ عرفانیِ منطقالطّیری
«پندارِ غالب چنین است که گویا عطّار سلوکِ منطقالطّیری را یک سلوکِ تکمقطعیِ الى الله تبیین و با تلقّیِ سیمرغ به عنوانِ ذاتِ اقدسِ اله، مواجههی سالکان با سیمرغ در وادیِ نهاییِ هفتم (وادیِ فقر و فنا) را فرجامِ فنا فیالله تعریف و توجیه کرده است؛ و حاشا که چنین باشد.
من- در این کتاب- سلوکِ منطقالطیری را اولین مقطع از سلوکِ سه مقطعیِ الیالله شناخته و شناساندهام. در واقع: سلوکِ منطقالطّیری سلوکِ توامانِ جسم و جانِ سالک است که در وادیِ هفتم (فقر و فنا) خاتمه مییابد. در این وادی و در مواجهه "سی مرغ" با "سیمرغ" -که من آن را «مُقامِ آینه» مینامم-؛ مرحلهی بلوغِ سالک کامل میشود و سالک را "زایشِ دوم" اتفاق میافتد و با این تولّدِ دوم، سالک جوازِ ورود به عالمِ مجردات را کسب میکند؛ و متعاقبِ آن مقطعِ دومِ سلوک آغاز میشود.سلوکِ مقطعِ دوم سلوکِ «سالکِ فکرت» است که عطّار مراتبِ آنرا در "مصیبت نامه" تعریف و تبیین میکند که فرجامِ آن وقوعِ "تولّدِ سوم" (تولّدِ سالکِ روح) است. عطّار- به هر علت- سلوکِ مقطعِ سوم (سلوکِ سالکِ روح) را شرح و توضیح نمیکند و میگوید: اگر آن مقطع را توضیح کُنم و از آن اسرار "دَم زنم"، "هر دو عالَم بی شکی برهم زنم". لذا در موردِ آن مقامات کتابی نمینویسد.»
چه شد که عطار منطق الطیر را نوشت
«عطار در اواخر کتابِ منطقالطّیر از وضعیت خود شکایت میکند و میگوید: "شعر گفتن حجّتِ بی حاصلیست/خویش را وادید کردن جاهلیست". "چون ندیدم در جهان محرم کسی/ هم به شعرِ خود فرو گفتم بسی". "گر تو مردِ راز جویی باز جو / جان فشان و خون گریّ و راز جو". " زانکه من خونینسرشک افشاندهام / تا چنین خونریز حرفی راندهام". "هرکه شد از زهرِ بدعت دردمند / بس بُوَد تریاکش این حرفِ بلند". او خونریز حرفهایی را در اشعارِ رمزیتمثیلی نهفته و مثنویِ منطقالطّیر را پادزهری برایِ زهر بدعت خوانده است؛ و من مشتاقانه با پژوهش و واکاویِ بیش از یک دهه آن زهرِ بدعت را شناختم و دریافتم که به زعمِ عطّار، آن زهرِ بدعت رسوخِ حکمتِ یونانی در فرهنگِ اسلامی بوده است؛ و عطّار منبعِ این نفوذ و رسوخ و بدعت را رسالاتِ رمزیتمثیلیِ ابن سینا دانسته بود؛ و چون رسالهالطّیرِ "محمد غزالی" را در رد «رساله الطّیر ابن سینا» و تکفیرِ ابنِسینا را در اثرزُداییِ اندیشههای ابنِسینا ناکارآمد مییابد، لذا با بهرهوریِ زیرکانه از نمادِ مزداییِ "سیمرغ" و شباهتِ نوشتاریِ "سیمرغ" با "سیمرغ"، منطقالطّیرِ رمزی تمثیلی خود را به مثابه ردّیّهای بر رسالهالطّیرِ ابنسینا سرود.»

«منطقالطّیر کتابی سراسر رمزی تمثیلی است و من میدیدم که رموز و ابهاماتش در نسخههایِ مُصحَّح چاپیِ موجود گشوده و توضیح نشده است، لذا با تهیّهی بالغ بر ۵۰ نسخهی خطّی و ارزشیابیِ آنها در کارِ تصحیح، ۹ نسخه خطی را از این مجموعه برگزیدم و در جمع با ۵ نسخهی چاپی موجود، جمعاً ۱۴ نسخه را مبنایِ تصحیح التقاطی-انتقادی قرار دادم. سپس با بازنویسی کُلّیِ این ۱۴ نسخه، جمعاً بالغ بر ۶۷ هزار بیت- بالغ بر ۱۳۲ هزار مصراع- را مورد بررسی فنّی و مقایسهی شکلی و محتوایی قرار دادم. در مرحلهی بعدی، مصراعهایِ قریب به صحّت- و اقرب به صحّت- معلوم و تنسیق و ضبط شد و دلیلِ گزینشِ هر مصراعِ قریب یا اقرب به صحّت ذکر گردید. با تشکیل و تکمیلِ نسخهی مُصحَّح، کارِ بسیار زمانبرِ شرح و توضیح انجام پذیرفت و سرانجام، پس از ۱۵ سال تلاشِ مستمر کارِ طبع و نشرِ این کتاب در یک مجلّدِ ۱۰۳۲ صفحهای در بهارِ ۱۴۰۱ خاتمه یافت.»
نسخ خطی؛ از تبریز تا مقدونیّه
«نسخههای خطی را با روشهای مختلف به دست آوردم. برخی را از فضای مجازی و برخی را با خریدِ پی دی اف و برخی را با استفاده از میکرو فیلمها. برخی نُسخ با مراجعهی مستقیم به محلِّ نگهداری و برخی دیگر از طریق فضایِ مجازی- از تبریز تا تهران و ترکیه و مقدونیه و یونان به دست آمد. در این کار، از برهمسنجشِ ۱۴ نسخهی مبنا بالغ بر چند صد بیتِ نادیده انگاشته شده، رمزگشایی شد. چندین واژه و اصطلاحِ مجهولالمعنی همچون «عقلِ مادرزاد»- شناسایی و معنایابی و مستندسازی شد. همچنین برخی ابیات که در اثرِ خطایِ رجبندی مفقودالاثر بودند و فقدان آنها موجب ابهام اساسی در توالیِ منطقیِ موضوع شده بود، بازیابی و مستندسازی شد.»
جوامع امروز، گرفتار سیندرم مطالعه سه سطریاند
«متاسفانه این کتاب در دورانی به چاپ رسید که اکثرِ افرادِ اکثرِ جوامع به سیندرم مطالعهی سه سطری مُبتلا شدهاند و این ضایعه- در برهمکُنش با برخی نارساییهای اجتماعی- کتابخوانی و میزانِ بهرهوری از رسانهی کتاب را تحت الشعاع قرار داد و به محاق برده است.»

منطق الطیر؛ منبع غنی روایات برای تئاتر
«به یاد دارم که استاد "علی نصیریان" در مصاحبهای تلویزیونی با حالتی مغموم از بی توجهی به منطقالطّیرِ عطار در حوزهی نمایشی و تئاتری مینالیدکه: "ما نتوانستیم منطقالطّیر را به صحنه ببریم". این واقعیتی انکار ناپذیر است که منطقالطّیر منبعی غنی از داستانها و قصههای مهم و مناسب برایِ صحنهی تئاتر است و من مواردِ شاذِ آنها را تحتِ عنوانِ "لطائفالاشارات" در مقدمهی کتاب تعریف کردهام.»
منطق الطیر؛ میراثی از قرن هفتم برای آیندگان
«کلام آخر اینکه: من بر این باورم که اکثرِ مخاطبانِ این کتاب هنوز به دنیا نیامدهاند. چنان که عطار در قرن هفتم مردِ رازجویی را فرا خواند و پس از ۹ قرن رازجویانی پیدا شدند که راز ها را باز جویند. من رسالت خود را انجام دادهام و روزی این کتاب مخاطب خود را خواهد یافت.»
گویی این مرد، پروانهای عاشق است که شمع وجودش را در راه روشنایی نسلها فدا میکند ... و این واقعیّت، حیاتِ ادبی-فرهنگی این مُصحِّحِ شارح را در ۱۵ سال تلاش در راه روشنگری، قابل درک و بسیار قابل احترام میسازد.
انتهای پیام/