دکتر ارسطو ارمغانی، آموزگار بزرگ شهر تبریز به دیار باقی شتافت

1403/06/14 - 15:43 - کد خبر: 120214 نسخه چاپی

نصر: ماجرای من و او یک دوستی بود که تکرار آن ناممکن است ، بهار را با ماشین من می زدیم به عینالی و ونیار و جاده اهر و تابستان را برای "دم قارپیزی" و "لاله بامادوری" و "لاله بیبری" می رفتیم سر بستان !

به گزارش نصر، توفیق وحیدی آذر نوشت: ماجرای من و او یک دوستی بود که تکرار آن ناممکن است ، بهار را با ماشین من می زدیم به عینالی و ونیار و جاده اهر و تابستان را برای "دم قارپیزی" و "لاله بامادوری" و "لاله بیبری" می رفتیم سر بستان !
گلمیشم اوتاقینا ، اویادام سنی !
قارا گیله ، اویادام سنی!
نه گوزل خلق ائیله ییب ، یارادان سنی!
قارا گیله ، یارادان سنی!

من دانشجویش شده بودم  و این دوران دانشجویی چقدر زیاد و چقدر کوتاه شده بود !
ارسطو ارمغانی را می شناختم ، دوستش بودم و باز نمی دانستم او کیست!  من دانشجو بودم و او استاد کلاس ما شده بود ، اما مات و مبهوت در برابر بزرگ منشی او مانده بودم ، چرا این گونه بود ، مگر می توان انسان این زمانه بود و این همه عمیق !؟ شرافت انسانی و خصایص والایش از او انسانی بی همتا ساخته بود ! تحصیل کرده دانشگاه تبریز  و امپریال کالج انگلستان بود ، با سواد و دانشی بی همتا در کنار هوشی سرشار!
وقتی از ریاضیات می گفت، وقتی از استاتیک و دینامیک و مقاومت مصالح صحبت می کرد ، می توانست آن را به سادگی به زندگی انسانی هم متصل کند ، ایستایی انسان در مقابل فشار ، حرکت صحیح در زمان بارگذاری ها و مقاومت در تنش های زندگی و خستگی روح و جسم ! وقتی منحنی ها را در معادلات دیفرانسیل بحث می نمود در نمودار ها زندگی انسان را و حوادث و وقایع زندگی را در معادله داخل می کرد!
گویی از دنیای پول و قدرت و مقام بی خبر مانده بود و اطلاعی از آن نداشت! موسیقی را به مدد پدرش استاد جعفر ارمغانی می شناخت ، اقبال آذر برای قبولی اش در دانشگاه آواز خوانده بود و ....او گنجینه و آرشیوی کامل از موسیقی اصیل و برنامه های گل ها و .... را همراه با کتابخانه اش داشت !
گلمیشم اوتاقینا ، اویادام سنی !
قارا گیله ، اویادام سنی!
از ترانه های ترکی بود که پدرش آن را اجرا کرده بود و او آن را بسیار دوست می داشت ، یک شب در نمایشگاه بین المللی به افتخارش آن را نواختند، شب به آرامی خوابیده بود، گویی قرار است با این استراحت با نشاط از خواب بیدار شود و دوباره با زبان شاد و طنزش صحبت و شاید درس بگوید ! اما پلک ها در چشمان پر فروغش بسته ماندند و با رفتنش درب گنجینه ای بس گرانبها بسته شد و او عاشقی سوخته بود که همیشه عاشق ماند و دلش سرد نشد .......... و من که با زمزمه 
گلمیشم اوتاقینا ، اویادام سنی !
قارا گیله ، اویادام سنی!  به بالینش در بیمارستان رفته بودم ! با چشمان اشک آلود و ناتوان از بیدار کردنش بازگشتم ! 
روز 13 شهریورماه 1403  دکتر ارسطو ارمغانی استاد دانشکده فنی دانشگاه تبریز ، چشم از جهان فرو بست.  
انتهای پیام/
دکتر ارسطو ارمغانی، آموزگار بزرگ شهر تبریز به دیار باقی شتافت نصر

ثبت نظر

نمایش 7 نظر

پاسخ   محمد رضا تواضعی   ماه پیش  

در سال‌های ۶۹تا۷۲در دانشگاه آزاد مهاباد در رشته‌ کارشناسی‌ ناپیوسته دانشجوش بودم هر چهار شنبه از سنندج بطرف مهاباد با عشق استاد میرفتم که سر کلاسش باشم وبا صدای دلنشینش گوش به درسهایش بدم.همه دانشجویان دوستش داشتند.روحشان شاد و يادشان گرامی

پاسخ   بهرام عباس زاده   ماه پیش  

روحشان شاد و یادشان گرامی
بنده این استاد بزرگ را ازسال۶۰ میشناسم انسانی فوق‌العاده دوست داشتنی و ساده زیست ولی بادانش و کم نظیر بودند و من که یک فرد معمولی بوده و هستم چنان با بنده با احترام و بزرگوارانه برخورد می‌کردند که بعضی وقتها واقعا شرمنده انهمه بزرگواری و فهم والایشان میشدم و اینک از فقدان آن بزرگ مرد بی‌نهایت متاثر و ناراحت شدم

پاسخ   هدایت   ماه پیش  

روح استاد عزیز شاد

پاسخ   صمد محمدزاده بهروز   ماه پیش  

من از شاگردان او در دانشکده فنی تبریز بودم انسان با اخلاق نیک سرشت وخوش طینت وهرچه از خوبی‌های یک انسان در باره او بگویم کم است آنچنان د ر یاد دادن درس تبحر داشت که در طول تحصیلاتم مانند او ندیدم ودر امتحان آنچه می گرفت بسیار کمتر از آن بود که درس یاد داده بود محبت او بیشتر از پدرم برای من بود روحش شاد ویادش گرامی باد هر گز خاطرهاش از یاد نخواهد رفت

پاسخ   علی جبرائیل زاده   ماه پیش  

خدا بیامرزدش روحش شاد و یادش گرامی باد

پاسخ   ایران   ماه پیش  

خدا بیامرزدشون

پاسخ   یوسف مقصودپور   ماه پیش  

روحشون شاد و یادش برای همیشه گرامی 🖤🖤
بزرگ مردی بود بی همتا
پژوهشیار