شعر/

دل ها شده طوفانی

1398/10/17 - 07:43 - کد خبر: 11360 نسخه چاپی

از هجر تو حاج قاسم، دلها شده طوفانی/ای یار سفر کرده، سردار سلیمانی

من ساده همی گویم، رفتی جگر ما سوخت/بردی دل عشاقت به ورطه حیرانی
بابای یتیمانی، سرتیم دلیرانی / یک قاب ز عکس تو، در بیت هر ایرانی
خوفی به دل دشمن، امید به یارانت/ از هیبت چشمان و آن چهره نورانی
سخت است بگویم که، اینک به که می مانی / تو "قاصم جبارین"، تو مالک دورانی
گویا که تو هم گفتی، آن "فُزتُ" ی مولایت/ ملحق به اخیاری از این قفس فانی
شمع و گل و پروانه، گرد آمده اند آنجا/ نازم به چنان بزمی، آن محفل عرفانی
از یار خود هر عاشق، رسم است که نشان دارد/مانند حسین(ع) داری، انگشتر و دستانی
خون تو و یارانت، ماند به زمین هیهات/ مهدی (عج) تو بستاند، با آن ید یزدانی
بر جان عدو لرزه، افتاده در خوفند/آتش به سرش بارد، کفّاره نادانی
چند مصرع این لطفی، من باب تبرک بود/ در وصف تو بنویسند ، صد دفتر و دیوانی ...

کمال لطفی
انتهای پیام/
دل ها شده طوفانی نصر


نظرها بسته شده اند

نمایش 0 نظر

پژوهشیار