یادداشت/
آسیبشناسی نمایشهای تاریخی در تبریز
1403/01/18 - 22:53 - کد خبر: 111014
نسخه چاپی
نگارش نمایشنامههای تاریخی که محتوای آن ارتباط مستقیم با وقایع و اشخاص تاریخی داشته باشد، در سراسر جهان، گونهایشناخته شده است.
آثاری که داستان خود را در بستر واقعه یا برههای تاریخی روایت میکنند و علاوه بر نقل اتفاقات داستانی، مخاطب خود را با زمانهای مشخص از تاریخ و اشخاص زیسته در آن دوران آشنا میسازند. این آثار نمایشی اصولا یا نمایش را در تقیّد تاریخ شکل میبخشند و یا تاریخ را نمایشی میکنند. در طول تاریخ، دلایل متعددی از سوی پژوهشگران برای خلق اینگونه آثار نمایشی ذکر شده است: نقد اجتماع، فرار از تلۀ سانسور، وطنپرستی و... چنانچه میرزافتحعلی آخوندزاده در نقدی بر نمایشنامۀ «سرگذشت اشرف خان حاکم عربستان» نوشتۀ میرزا آقا تبریزی، به وی چنین توصیه میکند:
«برای اینکه بتواند بدون دغدغۀ امکان چاپ و نشر اثرش، از اوضاع و احوال جاری انتقاد کند، بهتر است که تاریخ وقایع نمایشنامهاش را به عقب و به دورۀ تاریخیای قبل از دورۀ تاریخی خود براند» (هاشمی، 1394: 7).
از منظر گونهشناسی، تراژدی، کمدی، ملودرام و... زمینههای مساعدی برای تولید این آثار نمایشی بودهاند و گونه، محدودیتی برای نگارش و اجرای این مجموعه آثار ایجاد نکرده است. نگارش بر مبنای زبان بومی نیز نشان داده که میتواند برای تماشاگر محلی زمینهای فراگیر در درک و تفسیر اثر فراهم سازد. چنانچه هابس باون، در نظريۀ خود «هويت و زبان متاثر از يكديگرند» (Hobsbawn, 1996, p. 4) به این نکته اشاره دارد که تئاتر بومی، بهترین راه برای تجربۀ زیستبومهاست و بهقول پیتر بروک، تئاتر «هنری است درباره زندگی» (بروک، 1391، 25).
آنچه باعث شد تا نگارنده اقدام به نگارش صمیمانه چنین محتوایی کند، حضور در جمع شورای نظارت و ارزشیابی تئاتر آذربایجانشرقی، پژوهش متمادی در حوزه هنرهای نمایشی، تدریس قریب به یک دهه در دانشگاه، کنشگری فعال در نقشتماشاگر نمایشهای اجرا شده و در حال اجرا و البته بیش از اینها، رصد دقیق رویکرد نامناسب از نگارش تا اجرای نمایشهای تاریخی در بین هنرمندان تئاتر است. این گفته سکهای دو رو است؛ اول اینکه حوزه درام تاریخی پیشتر توسط بزرگانی چون ارسطو، لوکاچ، بارت، پیسکاتور، آداموف، بنیامین، کات و مکاتبی چون رمانتیسیسم، مدرنیسم و پستمدرنیسم مورد ارزیابی و بررسی نظری قرار گرفته است و ما قصد تکرار نداریم. روی دیگر سکه نیز اینکه تئوری با عمل تفاوت دارد. ممکن است در تئوری بسیاری مطالب عرضه گردد بیآنکه متوجه باشیم که این مطالب در کلام و نوشته قابل مترگذاری است و در هنگام عمل، مجال عملیاتی شدن ندارد و این را کسی میداند که اهل تجربۀ عملی است. لذا مقاله پیشرو بدون ذرهای حب و بغض نسبت به فرد یا اجرای بهخصوصی به نگارش درآمده تا نکاتی را یادآوری کرده و پیشنهاد دهد.
آذربایجانشرقی و تبریز در قاموس شهر اولینها، به عنوان دروازه ورود تئاتر به معنای غربی به ایران سرافراز، جایگاه بسیار ویژهای در تاریخ کشور داشته و دارد. ذکر فرمایش مقام معظم رهبری درباره تاریخ آذربایجانشرقی طی چند سال اخیر نیز دلایت بر اهمیت این بخش از خاک کشور دارد. ایشان طی چند سال اخیر در سالروز قیام 29بهمن مردم تبریز به تکرار و تاکید فرمودهاند:«بدون یک روایت درست از تاریخ آذربایجان، هر روایتی از تاریخ ایران ناقص است» (1399).
محدویتهای تصویری و تصوّری، فکری، مدیریتی، کارشناسی، مالی، ابزاری، سازهای، تجهیزاتی و... موانع بسیار بزرگی هستند که پیش روی هنرمندان متعهد تئاتر قرار دارند؛ همواره با آن کلنجار رفتهاند و به نظر میرسد همچنان این روند ادامه خواهد داشت! آذربایجانشرقی نیز از این قاعده مستثنی نبوده و در طول تاریخ ایران آبستن حوادث بسیار بوده و پرداخت نمایشی به چنین تاریخ کهن و عظیم، وظیفهای است که بر دوش هنرمندان این منطقه به ودیعه گذاشته شده است. مرور وقایع و اشخاص تاثیرگذار تاریخ 150 سال اخیر این منطقه مهر تایید این ادعاست:
آذربايجان و تبريز در تاريخ معاصر در نهضتهاي گوناگون ضداستعماري و ضداستبدادي همچون نهضت تنباکو(مشخصا با قیام زینب پاشا در تبریز)، انقلاب مشروطه(مشخصا با مجاهدتهای ستارخان و باقرخان) و انقلاب اسلامي(با قیام و خیزش مردم تبریز در 29بهمن سال 56) در خط مقدم بوده و نقشی پیشرو و تعیین کننده داشتهاند. همچنین در دوران دفاع مقدس و جنگ تحمیلی و نیز در عرصههای سازندگی و پیشرفت، خدمات شایان توجهی به انقلاب اسلامی ایران عرضه داشتهاند.
خاطرنشان میشود که معمار کبیر انقلاب اسلامی و مقام معظم رهبری در پیامهای مختلف خود به مردم آذربایجان، بر پیشرو بودن آذربایجان تاکید نموده و آن را بارزترین صفت مردم آذربایجان در تاریخ معاصر بیان نمودهاند. این روحیه پیشرو و پیشگام بودن در تاریخ، در اکثر موارد همراه با عقلانیت و ابتکارعمل بوده و لذا تاثیر مثبت در روند اجتماعی و تاریخی ایران اسلامی و آذربایجان داشته است. پس آیا اینهمه، جز داشتن مواد خام در دسترس جهت تولید اثر نمایشی از حوادث و اشخاص مهم استان است؟ خوشبختانه خلق درام تاریخی یکی از علایق هنرمندان هنرهای نمایشی آذربایجانشرقی است. اجراهای قبل و پس از انقلاب اسلامی آمار بلندی را شامل میشود که برخی عبارتنداز:
سلطانمحمود غزنوی، امیرکبیر، عمرخیام، هارون الرشید،نادرشاه، سیاوش، خسرو پرویز، بابک خرمدین، رستم و سهراب، لیلی و مجنون، آرشين مالآلان، اصلی و کرم، عاشقغريب، مشهدیعباد، گیلگمش، بیژن و منیژه، سارای، آژدهاک(ضحاک)، آرش و در سالهای اخیر ستارخان، اتابک پارکینین تراژدیسی،پاشا، مسیو، ثقهالاسلام، آشیخ ممد،ایران خانم و...
این مقاله در چند یادداشت و طی دورهای متمادی عرضه خواهد شد.
تاریخ یا تئاتر تاریخی؟
نه تاریخ، تئاتر است و نه تئاتر، تاریخ! روندی که نمایشنامهنویسان بزرگ تاریخ از آن بهرمند شدهاند فهم این نکته است که تاریخ، مواد خامی در خود دارد که میتواند به مصرف نمایشنامهنویس رسیده و تبدیل به خدمت ارزشمند اجتماعی به نام تئاتر شود. آنگونه که شکسپیر فقید با خلق نمایشنامههایی مانند، هنری ششم، ریچارد دوم و سوم، هنری چهارم و پنجم، جولیوس سزار و... برای درام انگلستان رهآورد بسیاری داشته است. پس لازم است ابعاد، حوادث زنجیروار، اشخاص، روند طبیعی واقعه، نیروهای موثر در حدوث وقایع، محور و مخالف، حامیان و علیهان، جلو و پشت پرده و بسیاری موارد دیگر، قبل از نگارش مورد تدقیق واقع شوند. در ادامه، پس از روشن شدن تمام ابعاد، نمایشنامهنویس با بهرهمندی از عنصر تخیل باید اقدام به استخراج روایت و زاویه دید نماید. روایت و زاویه دید، روشن کنندۀ مرز تاریخ صرف و تخیل صرف است. لازم نیست در صحنه تئاتر، تمام رخدادها گفته و یا نشان داده شود. مخاطب برآیند رخداد تاریخی را میبیند؛ بخشی را که بناست شخصیت، در برابر نیرویی مخالف قرار گیرد. اینجاست که شخصیت محوری در یک اثر نمایشی شکل میگیرد و مخاطب را با علت، انگیزه و هدف خویش همراه میسازد. بنابراین نمایشنامهنویس، باید با تعهد و تسلط بر حقایق تاریخ، روایتی را از زاویه دید مشخصی برگزیده و با تشریح صحیح تلاش نماید مخاطب با تمامیت واقعۀ تاریخی آشنا شده و یا تسلط یابد. در این مرحله با دو رویکرد مشخص مواجهیم:
1. نمایشنامهنویس در مسیر نگارش دچار وسواس عدم بهرهمندی از تخیل-که درست نقطۀ مقابل زایش روایت و زاویه دید است- و به اصطلاح مستندنگاری میشود و بهقدری در سطح تاریخ میماند که علیرغم تلاش گروه اجرایی در طراحی، کارگردانی، بازیگری و... اثری از درام در آن دیده نمیشود و نهایت در سطح روایتی داستانی و نه نمایشی، بدون انتقال تجربه آنِ نمایشی، بدون وجود کنش و واکنش و افت و خیز جذاب اثری خلق میکند. ادعای این عزیزان این است که ما اقدام به تولید تئاتر مستند کردهایم.
تئاتر مستند دوگونۀ اصلی دارد: تئاتر مستند واژهبهواژهو تئاتر مستند برداشت شده. تئاتر واژهبهواژه، شاخهای از تئاتر مستند است. در اینگونه از آثار «متن نمایش از طریق مصاحبه با اشخاص واقعی و جمعآوری حرفهای ثبت شده آدمها در اسناد رسمی یا مصاحبههای صوتی-تصویری موجود در آرشیو رسانهها، شکل میگیرد» (www.theguardian.com). با توجه کرد که تمام عبارات گفتهشده توسط اشخاص واقعی در بطن تاریخ، عیناً و بدون هیچ نوع تغییر توسط اجراکنندگان نمایش بیان میشود و از همین روست که به تئاتر"واژه به واژه" مشهور است. در این نوع نمایش کار نمایشنامهنویس، نه داستانپردازی بر مبنای قدرت تخیل خویش، که تحقیق، جمعآوری اطلاعات، انتخاب اطلاعات ضروری و ترکیب و تلفیق اطلاعات واقعی در یک ساختار متناسب است. بر همین مبنا، شیوه اجرای متفاوتی نیز دارد که لازم است هنرمندان به صورت متدلوژیک پیش رفته و با شناخت، تولید اثر نمایند.
2. دستۀ دوم، درست نقطۀ مقابل این رویه را پیش میبرند؛ این نمایشنامهنویسان پس از خواندن یک روایت از یک راوی و نه تمام روایات ریز و درشت دیگر پژوهشگران پیرامون آن واقعه، به اصل ماجرا پشت کرده، چنان غرق در تخیلنگاری میشوند که گاه حضور و وجود خرده وقایع و اشخاصی در آن واقعۀ تاریخی را مدعی میگردند که متاسفانه اصالت ندارد.
در این مورد نیز هنرمند مدعیست تخیلش ارزشافزودۀ واقعه تاریخی است! درام تاریخی و مستند برداشت شده، برداشت شخصی هنرمند از روی واقعۀ اصلی است؛ اما باید توجه شود که اصالت با دادههای تاریخی است نه تخیل پویانمایانه که هر اتفاقی امکان رخ دادن داشته باشد! بخش قابل توجهی از درامهای تاریخی اجرا شده در تبریز، فقط اکتفا به یک منبع، با کمترین دخالت دادهکاوانۀ روایات دقیق تاریخی شکل گرفتهاند و زمانی که از نویسنده پرسش میشود که این واقعه را با مطالعۀ کدام منابع خلق کرده است مدعی میشود از روی فلان کتاب و زمانیکه پرسش میشود آیا دیگر منابع مرتبط با این واقعه رصد و مطالعه شده است؟ پاسخ میدهد چون روایات مختلف و گاه با فاصله از این واقعه وجود دارد، من فقط یکی را که خودم به آن علاقه داشتهام را برگزیده و بهرای اجرا تنظیم کردهام. سوال اینجاست که اگر روایت آن کتاب به عنوان منبع، در بخشهایی دچار لغزش روایی و یا هر دلیل عقلانی یا غیرعقلانی دیگر شده باشد تکلیف چیست؟!
گونۀ برداشت شده خود به دو رستۀ اصلی قابل تمیز است: برداشت وفادارانه و برداشت آزاد که مجالی مناسبتر برای طرح و شناخت میطلبد.
پیشنهاد میشود علاقمندان به نگارش نمایشنامههای تاریخی، پس از برگزیدن یک واقعه یا محور قرار دادن یک شخصیت تاریخی، تمام ابعاد را بسنجند، از آگاهان تاریخی کمک بگیرند و پس از تسلط کامل به وقایع و اشخاص موثر، داستانی که در آن قابلیت دراماتیک موجود باشد استخراج نموده و اقدام به انتخاب زاویه دید کرده و دست به نگارش نمایشنامه تاریخی بزنند، نه برداشت شخصی و ناقص خود از واقعه تاریخی که عموما منجر به زیر سوال رفتن اصل آن میشود. تاکید میشود که تولید و اجرای آثار هنری در گذر زمان، تبدیل به سند تاریخی میشود و اگر خطایی در نقل صحیح تاریخ رخ دهد، مانند سندی مخدوش، ممکن است بر علیه اشخاص و وقایع گذشته، مورد سوءاستفاده عدهای فرصتطلب قرار گیرد. خطری که به شدت در نمایشنامههای تاریخی نگارش و اجرا شده احساس میگردد.
بهترین بخش برای نوشتن نمایشنامه، خصوصا گونۀ تاریخی و مستند، بخشی است که بناست ستیز و کشمکشی بین شخصیت محوری و نیروی مخالف رخ دهد؛ نشان دادن سلسله حوادث تاریخی و مبتنی بر زمان داستانی، اثر نمایشی را به ویترینی از واقعه یا زندگینامه آن شخصیت بدل میکند که مخاطب چندان علاقهای به تماشایش ندارد. شاید ذکر یک مثال مسئله را بازشکافی نماید. ادیپ شهریار، از لحظهای آغاز میشود که حادثهای رخ داده است. از لحظهای که کشمکش آغاز میشود و شخص محوری در جریان گرهافزایی قرار میگیرد. در صورتیکه سلسله عوامل گذشته زندگی ادیپ منجر به رخ دادن این اتفاق شده است. نمایشنامهنویس ضمن آگاهی از آن اتفاقات، بخشی که به شناخت شخصیت نمایشی منجر میشود را به عنوان شروع درام خود انتخاب کرده و لزومی ندارد ویترینی از حوادث پیشین اعم از خبر سرنوشت شوم، تولد، رها کردن در بیابان، نجات جانش توسط چوپان، مراحل بزرگ شدن، فرار از خانه، درگیری با لشکر پدر، کشتن وی، حل معمای اسفینکس، پادشاه شدن، ازدواج با مادر، تولد فرزندانش و... را نشان دهد!
بنابراین، بهترین بخش برای نوشتن درام تاریخی جایی است که تمام این اتفاقات رخ داده و شخصیت هماکنون در مقابل مشکلات قرار گرفته است. بخش قابل توجهی از نمایشنامههای تاریخی نگارش شده در تبریز، هرگز تبدیل به درام نشدهاند و صرفا روایتی شخصی از سلسله رویدادهای اتفاق افتاده بر یک شخصیت را نشان میدهند؛ ویترین زندگی شخصیت از بدو تولد تا مرگ و گونههای مشابه آن که صحیح است روند اصلاحی در نظر گرفته شود.
هادی ولیپور قرهقیه
کارشناسارشد ادبیات نمایشی و دانشجوی دکتری پژوهش هنر
مدرس دانشگاه - عضو شورای نظارت و ارزشیابی تئاتر آذربایجانشرقی
انتهای پیام/
نصر