به گزارش نصر، "داوود آزاد" برای بسیاری از علاقهمندان موسیقی نامی متفاوت است که توانسته بسیاری از ساختارها را بشکند. او هرچند در سن بیست سالگی وارد عرصه موسیقی شد، اما توانست خیلی زود جایش را در میان صاحب نامان تثبیت کند، هر چند استادی برای آموزش موسیقی نداشت، اما توانست با تحقیق در آثار اساتیدی چون "غلامحسین بیگجه خانی" کمبود استاد را جبران کند و بعدها با اجرای موسیقی آذربایجانی با تار ایرانی با خوانندگی لطیف و دلنوازش در قلب بسیاری از مخاطبان موسیقی جایگاه ویژه ای داشته باشد.
این آهنگساز صاحبنام با قدم گذاشتن در حوزه موسیقی تلفیقی و انتشار آلبوم "دیوان شمس و باخ" حجت را بر طرفدارانش تمام کرد و جایگاهی برای خود به ارمغان آورد تا وقتی نام موسیقی سنتی به میان می آید نام "داوود آزاد" نیز در آسمان آن بدرخشد.
هرچند آسمان آذربایجان این ستاره اش را هم نتوانست در خود نگه دارد، اما او در حال حاضر با اینکه یک هنرمند فراملی است اما در تبریز همواره حضوری فعال دارد.
در روزهای اخیر که برای اجرای کنسرت اردبیل در تبریز حضور داشت مهمان تحریریه نصر بود و گپ و گفتی در محوریت موسیقی داشته ایم.
وقتی نام مکتب تبریز می آید ناخودآگاه نام استاد "داوود آزاد" نیز به ذهن متبادر می شود؛ این مکتب موسیقی در حال حاضر در چه جایگاهی قرار دارد؟
نوازنده شاخص این مکتب استاد بیگجه خانی بودند و من برای اینکه بتوانم ادامه دهنده راه این مکتب باشم مکتب تار تبریز را ضبظ و نامگذاری کردم. اما با مخالفت هایی از سوی برخی اساتید مواجه شد و این اساتید معتقد هستند که این همان مکتب اصفهان است، ولی نوع نوازندگی نشان می دهد که این مکتب ربطی به مکتب اصفهان علی اکبر خان شهنازی ندارد و به نوازندگان این منطقه اختصاص دارد. وجود مکتب تبریز انکارناپذیر است و این نه از عظمت سایر مکاتب کم می کند و نه چیزی به آن اضافه می کند، اساتید آن مکاتب آفتاب بی بدیلی هستند.
استدلال مخالفان مکتب تبریز برای اعلام مخالفتشان چیست؟
استدلال آن ها این است که همانطور که از نام مکتب پیداست، باید یک سیستم آموزشی داشته در حالی که در فروشگاه های موسیقی به تعداد بسیار زیاد متدهای آموزشی تار و سه تار وجود دارد، در حالی که مکتب نیستند و کسی هم با آن ها مخالفت نمی کند. علاوه بر این سیستم آموزشی پیش از این در تبریز وجود داشته و من تنها با ضبظ و نامگذاری به آن رسمیت بخشیدم. استاد بیگجه خانی در سخنانشان می گویند در 9 سالگی که پدرم فوت می کند من از شاگرد پدرم رضاقلی خان در مدت 6 ماه ردیف را یاد می گیرم، برای این کار یک سیستم آموزشی بسیار قدرتمند می خواهد که بتوان در مدت کوتاه ماه یک نوازنده قدرتمند تربیت کنید. پس نتیجه می گیریم مکتبی وجود داشته است. از طرفی هم سیستم آموزشی هیچ یک از قدما مکتوب نبوده است؛ مانند ردیف میرزا عبدالله و استاد شهناز. پس چرا استاد شهناز را به عنوان مکتب اصفهان قبول می کنیم و نمی گوییم سیستم آموزشی نوشته شده و مدون ندارد، ولی درباره بیگجه خانی و مکتب تبریز این ایراد را می گیریم؟ سیستم آموزشی در موسیقی شرق حتما نباید مکتوب و تدوین شده باشد. دلیل دیگری که بیان می کنند این است که چون استاد بیگجه خانی چند اثر استاد شهنازی را نواخته اند. در حالی که با اثر انگشت خودشان نواخته اند و شخصی سازی کرده اند و در قالب مکتب تبریز نواخته اند، ولی چون آثار استاد شهنازی بوده می گویند مکتب اصفهان کار می کرده است. در حالی که استاد بیگجه خانی و آقا غلام و بیوک آقا مراغه ای نوازندگی شان با مکتب تهران و اصفهان تفاوت داشته است، از نت های زینتی تا نوع گرفتن ساز، سونوریته و یک سری دراب ها و مضراب ها و جواب آوازها که در مکتب تهران و اصفهان وجود ندارد.
استاد؛ موسیقی زبان مشترک ملل است، آیا موسیقی ایرانی به قدر کافی توانسته با موسیقی سایر ملل ارتباط برقرار کند و در بین الملل جایگاه پیدا کند یا خیر؟
طی 36 سال گذشته در کنار سایر فعالان موسیقی سنتی من بسیار تلاش کردم که این موسیقی را در میان غربی ها بشناسانم، موسیقی ایرانی که کاملاً در چارچوب سنتی اجرا می شود، شامل پیش درآمد و آواز و... است خیلی مورد توجه غربی ها قرار نمی گیرد، موسیقی ایرانی در جهان غرب موضوعی بسیار جدید است و از دهه 90 میلادی برایشان شناخته شده است، آن طور که موسیقی هندی و عربی توانسته در اروپا شناخته شده باشد، موسیقی ایرانی هنوز به خوبی معرفی نشده است که یک علتش هم این است برخی از فعالان موسیقی که در اروپا موسیقی سنتی را ارائه کرده اند به کیفیت کارشان خیلی اهمیت نداده اند. حتی یکی از دوستانم که ساکن نیویورک بود به من می گفت به کنسرت های ایرانی می رفتم که متاسفانه هر کنسرتی که با عنوان بداهه نوازی ارائه می شد از کیفیت مطلوبی برخوردار نبود و تمرین نشده روی صحنه رفته بودند. به نظرم مجموعه این عوامل باعث شده موسیقی ایرانی جایگاهی را که باید داشته باشد در سطح جهانی پیدا نکرده است.
موسیقی عرفانی به خاطر فرم ریتمیک و داینامیکی که دارد برای غربی ها جذاب تر است. من در طی سال هایی که در خارج از کشور اجرا داشته ام متوجه شدم که موسیقی عرفانی برای ذائقه غربی ها جذاب تر است و در برخی کنسرت ها اصلا مخاطبان من ایرانی نبوده اند. در روزهای آتی در هندوستان کنسرتی خواهم داشت که در کنفرانس عرفانی برگزار خواهد. در این برنامه همه اساتید موسیقی معنوی شرکت خواهند کرد و با موسیقی ایرانی بدون اینکه متوجه کلامش بشوند ارتباط برقرار می کنند.
نظرتان در مورد کارهایی که نسل جوان در موسیقی انجام می دهند موسیقی تلفیقی است یا همنوازی چند ساز سنتی و غربی است؟
به نظرم به این نوع کارها نمی توان عنوان تلفیقی داد بلکه بیشتر همراهی چند ساز است در کنار یکدیگر، تلفیق زمانی اتفاق می افتد دو موسیقی در کنار یکدیگر و با حفظ هویت موسیقیایی خودش بتواند نقاط مشترک را پیدا کند و در یکدیگر اقدام شود. 90 درصد این موسیقی هایی که تحت عنوان موسیقی تلفیقی ارائه می شوند صرفا همراهی هستند نه تلفیقی.
اگر تلفیق اتفاق بیفتد تاثیر و تاثر دو موسیقی از یکدیگر چه خواهد بود؟
یقیناً می توانند دو ملیت شناخت بهتری از موسیقی یکدیگر داشته باشند و نقاط مشترک هم را پیدا کرده و تقویت کنند. من با آلبوم "دیوان شمس و باخ" توانستم در بزرگترین فستیوال ها شرکت کنم و کانال
TRT ترکیه و 8 کانال دنیا از جمله تلویزیون و رادیوی اتریش پخش کردند و این باعث شد موسیقی ایرانی در فرهنگ غربی خودش را نشان دهد. تلفیق بخشی از کارم است که به دید تفنن به آن نگاه می کنم، ولی احساس میکنم بخش مهمی است که در شناسایی موسیقی ایرانی تاثیرگذار است و در ایران هم مخاطب خاص خودش را دارد. وقتی "دیوان شمس و باخ" منتشر می شد من اصلا فکر نمی کردم در این حد مخاطب داشته باشد در حالی که جزو پرفروشترین آلبوم هایم بود.
استاد شما به عنوان یکی از اساتید مطرح موسیقی خیلی نسل جوان را همراهی می کنید، آیا این حرکت سلیقه ای است یا هدفی پشت این اتفاق مبارک وجود دارد؟
علت این کار این است که از نسل جوان حمایت کنیم؛ چون که برای دیده شدن مشکلات بسیاری وجود دارد، به نظرم این حرکت به آن ها کمک کند که در شهر خود دیده شوند و مطرح شوند و برای فعالیت بیشتر تشویق شوند و در خلل این کنسرت ها می توانم تجربه های صحنه ای را که در کنسرت های خارجی کسب کرده ام به آن انتقال دهم و فکر می کنم باعث رشد گروه های جوان هم می شود. تجربه هایی که تا به حال داشته ام از مخاطبان بازخورد مثبت گرفته ام. کسانی که در حوزه موسیقی سنتی شناخته شده هستند، نیاز به دیده شدن ندارند و به نسبتاً اشتیاق کمتری هم برای فعالیت دارند، اما جوانان موسیقی اشتیاق زیادی دارند و زمان و انرژی زیادی برای پیشرفت صرف می کنند. گروه های موسیقی جوان تبریز که اخیراً تور کنسرت "خراباتیان شمس" را با گروه دف نوزان حیران اجرا کردیم گروه های بسیار حرفه ای هستند و من بازخورد بسیار مثبتی از مخاطبان گرفتم.
برنامه کنسرت ها برای روزهای باقی مانده از سال چیست؟
15 بهمن ماه در اردبیل اجرا داریم، با یک گروه از فعالان موسیقی گرگان در این شهر کنسرت خواهیم داشت، یک گروه دیگر از اساتید تنبور همدان در این شهر اجرا داریم. در شیراز و سنندج با گروه دف نوازان حیران اجرا داریم و با گروه خودم در تهران تالار وحدت اجرا خواهیم داشت.