یادداشت/

تقریر یک داستان درباره انجمن جامعه‌شناسی ایران/ "امر خصوصی امر عمومی است"

1402/07/04 - 00:05 - کد خبر: 100202 نسخه چاپی

نصر: هر از گاهی دوستان جامعه‌شناس در باب "تاریخ شفاهی جامعه‌شناسی" در ایران صحبت‌هایی می‌کنند و به این نکته مهم اشاره دارند که حافظه تاریخی این دیسیپلین دچار اختلالاتی شده و برای اصلاح آن ما نیازمند روایت کردن تاریخ جامعه‌شناسی و جامعه‌شناسان و رویدادهای جامعه‌شناسی در ایران هستیم.

این به نظرم نکته مهمی است، ولی مادامی که ما این "تاریخ" را به صورت سینگولار بخوانیم و این روایت سینگولار را هم صرفاً از مجاری "رسمی" انجمن جامعه‌شناسی مورد خوانش قرار دهیم هیچ کمک شایانی به تقویت حافظه تاریخی دیسیپلین نکرده‌ایم. زیرا اولین گام در بازسازی حافظه تاریخی باید رویکرد انتقادی باشد و این رویکرد نسبتی با تعارفات و پیوندهای پنهان و آشکار رفاقتی نمی‌تواند داشته باشد. 
 
به سخن دیگر، کسانی قادر خواهند بود راوی رخداد دیسیپلین جامعه‌شناسی در ایران باشند که بهره‌ای از "تخیل جامعه‌شناسی" مبتنی بر نگاه نقادانه داشته باشند و اهل "سانسور" به نفع "رفقاء" نباشند.
 
قبل از اینکه به روایت خود از رویدادی که در هفته گذشته در انجمن جامعه‌شناسی ایران رخ داد، بپردازم اجازه دهید نکته‌ای در باب اثر روبرت نیسبت Robert A. Nisbet بگویم و آن را به ساختار "انجمن جامعه‌شناسی" در ایران ربط بدهم. زیرا "حال" انجمن مدت هاست که خوب نیست و من بعد از فوت دکتر قانعی‌راد تلاش کردم سکوت کنم و نقدهای جدی بر مدیریت این نهادی که خود در بسط و توسعه آن در ایران و منطقه و جهان به مدت پانزده سال تلاش کرده بودیم مسکوت بگذارم اما بیش از این جایز ندیدم به روال سکوت پایبند باشم.
 
نیسبت در کتابش به نکته جالبی اشاره می‌کند و می‌گوید "سنت جامعه‌شناسی" فقط مبتنی بر یک پارادایم نیست و نمی‌توان این سنت را صرفاً ذیل مفروضات برآمده از لیبرالیسم در باب انسان و جامعه و فرهنگ و سیاست و اقتصاد و هستی اجتماعی محدود کرد. سنت جامعه‌شناسی وامدار کانسرواتیسم و سوسیالیسم یا "واحدهایِ مفهومی" (Unit-Ideas) متنوعی بودند که درک و تفسیر دیگری از جامعه و انسان و مدرنیته و پیشرفت ارائه می‌کردند. او به ویژه به دنبال ردیابی تاریخچه و تأثیر ایده پیشرفت بود. او نظریه‌های متعارف جامعه‌شناختی در مورد پیشرفت و مدرنیته را به چالش کشید و بر پیامدهای منفی از دست دادن اشکال سنتی جامعه اصرار داشت، روندی که به اعتقاد او با جنگ جهانی اول به شدت تسریع شد و ضربات مهلکی بر چارچوب هستی اجتماعی بشریت بر روی کره زمین گذاشته است.
 
به دیگر سخن، از این نگاه نیسبت می‌توان این‌گونه استنباط کرد که جامعه‌شناسی چارچوب‌های نظری متفاوتی می‌تواند داشته باشد و صرفاً ذیل یک "سنت متاتئوریک" نباید آن را تحدید کرد. زیرا تحدید کردن "تخیل جامعه‌شناسی" ذیل یک سنت متاتئوریک دروازه‌های انحصارگرایی و سانسور افکار را نرمالیزه و عادیسازی خواهد کرد.
 
اما این نکات چه ربطی به انجمن جامعه‌شناسی در ایران دارد؟‌ این نکته اساسی است که کمتر به آن پرداخته‌ایم. انجمن خود را در برابر حکومت و امر سیاسی تعریف کرده است و تلاشش این بوده است که به افکار عمومی بقبولاند که "انجمن" مطالبات جامعه ایرانی را در برابر حکومت نمایندگی می‌کند. اما این گزاره هیچگاه راستی‌آزمایی نشده است و مشخص نیست که این "ما" در کدام سنت جامعه‌شناسی ماواء کرده است و آیا "انجمن" توانسته است این "ما" را ذیل تکثر سنت‌های جامعه‌شناسی و تنوع پارادایم‌های متاتئوریک در جامعه ایران نُمایندگی کند؟‌
 
چرا این پرسش مهم است؟ زیرا انجمن دو مفهوم کلیدی را ذیل خود قرار داده است؛ یکی مقوله جامعه‌شناسی است و دیگر مفهوم ایران. به سخن دیگر، انجمن تلویحاً مدعی است در مقام شمولیت و امر عام قرار گرفته است و دو ساحت جامعه‌شناسی با تمامی تکثرهای موجود در سنت‌های تخیل جامعه‌شناسی و سنت‌های متاتئوریک آن را نمایندگی می‌کند و از سوی دیگر مدعی است که نماینده این دیسیپلین در "ایران" است. این مدعای سترگی است و باید متدویک آن را دائماً رصد و نقد و اصلاح کرد و صرفاً مدیریت این نهاد را به رای‌گیری‌های رفاقتی و باندی واگذار نکرد که تاکنون کرده‌اند.
 
اما اگر این انجمن مدعای شمولیت و عام بودن نداشت چه اتفاقی می‌افتاد؟‌ به نظرم اولین رخداد این بود که "دیگری" انجمن دیگر حکومت نبود و مدیریت آن نمی‌توانست زیر این نقاب که ما در حال نمایندگی مطالبات شما جامعه ایران در برابر حکومت هستیم مستقر گردد و مانند جریان اصلاح‌طلب که به مدت بیست و چهار سال این اداء را درآورد که ما در حال مبارزه با حاکمیت پنهان هستیم پس فساد و باندبازی و رفیق‌بازی‌های ما را نادیده بگیرید، چون در حال کشتی‌گرفتن با رقیبی به نام حاکمیت پنهان هستیم.
 
این دقیقاً همان منطقِ کاذبی است که انجمن در سال‌های اخیر پیش گرفته است و مبتنی بر آن افراد، جریانها و رویدادها را حذف و سانسور می‌کند، ولی هیچ حساسیتی از خود بابت این استراتژی نشان نمی‌دهد؛ زیرا "معیار" جذب و دفع منطق دیسیپلین جامعه‌شناسی نیست. پس معیار چیست؟‌ "وفاداری" به کُد‌های رفاقتی. اگر شما در قالب این کدهای رفاقتی "وفاداری" خود را ثابت کردید یکی از "ما" هستی، ولی اگر ثابت نکردی پس تو از "قبیله ما" نیستی.
 
اما این معضل را نباید صرفاً در ساحت روانشناختی ریشه‌یابی کرد، بل باید لایه‌های عمیق‌تر معرفتی را در این مسئله دخیل دانست و یکی از آن لایه‌ها همان است که روبرت نیسبت به آن اشاره کرده است. به عبارت دقیق‌تر، مدیریت انجمن جامعه‌شناسی در ایران تبدیل به محفل سیاسیون اصلاح‌طلب شده است که تمام تلاششان معطوف به این است که قبیله رفقای خودی را ارتقاء دهند. البته من فکر نمی‌کنم این فی‌نفسه حرکتی مذموم باشد. زیرا هر محفلی باید به فکر "حلقه وفاداران" خود باشد و آنها را مساعدت و معاونت و معاضدت نماید، اما مشکل از آنجا پیدا می‌شود که ما امر جزئی را به جای امر عام بنشانیم و این‌گونه وانمود کنیم که در حال نُمایندگی مطالبات عام جامعه‌شناسان ایرانی و جامعه ایرانی هستیم. به نظرم این محل مناقشه است که در آینده بیشتر در بابش سخن خواهیم گفت. 
 
حال اجازه دهید به یک نمونه از "سانسور" انجمن جامعه‌شناسی در ایران اشاره کنم که نه حکومت در آن دست داشت و نه حاکمیت پنهان در آن نقشی داشت و نه موضوع موضوعی محرمانه بود که اگر مطرح می‌شد اتفاقی در کشور رخ می‌داد و آن مسئله یک گفتگو در باب اهمیت جامعه‌شناسی در کلان تحولات کشور است که مدیریت انجمن مبتنی بر همان "منطق قبیله ما" علیه قبائل آنها اجازه طرح پوستر هم نداد.
 
داستان از آنجا شروع شد که نشستی درباره جامعه‌شناسی قرار بود برگزار شود که در آن سه جامعه‌شناس قرار بود درباره اهمیت این دیسیپلین در مقابل یک اهل فلسفه و یک اهل مدیریت به گفتگو بپردازند و در باب اینکه آیا "مطالعات اجتماعی" مفهومی دقیق برای تبیین "تخیل جامعه‌شناسی" است یا "جامعه‌شناسی". 
 
من پوستر را برای رئیس انجمن جامعه‌شناسی ارسال کردم و از او درخواست کردم که پوستر را در کانال و سایت انجمن جامعه‌شناسی به اشتراک بگذارند. دکتر معیدفر پاسخ داد:
 
"سلام خدمت جنابعالی. دریافت شد. برای انتشار، با هیات مدیره مطرح می‌کنم."
 
پس از چند روز من دوباره تماس گرفتم و از ایشان پرسیدم:
 
"سلام بر دکتر عزیز
توانستید پوستر را به اشتراک بگذارید؟‌ جلسه ما سه‌شنبه است و دوست داشتیم دانشجویان و علاقمندان به جامعه‌شناسی در سراسر کشور حضور پیدا کنند و تسریع در اطلاع‌رسانی امکان برنامه‌ریزی را فراهم خواهد کرد. منتظر پاسخ شما هستم
با احترام
میری"
 
اما دکتر معیدفر در پاسخ نوشتند:
 
"سلام آقای دکتر میری گرامی و ارجمند. پوستر را برای استحضار و اعلان‌نظر هیات مدیره در گروه گذاشتم. انتشار آن، مورد موافقت قرار نگرفت."
 
من بسیار متعجب شدم که چرا یک پوستر ساده و یک پرسش ساده در هیئت مدیره انجمن مورد موافقت قرار نگرفت. باز تلاش کردم با رایزنی پیش‌داوری‌هایی را که از طرق مختلف بر هیئت مدیره اِعمال شده بود را بزدایم و به ایشان نوشتم:
 
"سلام و نور
ممنون از توجه شما. دلیلی داشت؟‌ زیرا ما به عنوان انجمن جامعه‌شناسی باید از بسط رشته خود حمایت کنیم. حیف است انجمن جامعه‌شناسی از جامعه‌شناسی حمایت نکند؟"
 
دکتر معیدفر در پاسخ نوشتند:
 
"بله با شما موافقم و عملاً هم، همچنان که استحضار دارید چنین بوده. حالا در جلسه هفتگی باید ببینم استدلال اعضا چیست و خدمتتان عرض کنم."
 
اما داستان واقعا چیست؟‌ یکی از اعضای هیئت مدیره انجمن در این نشست ذی‌نفع بودند و مبتنی بر همان منطق غیرجامعه‌شناسی تلاش دارند این نشست بدون انعکاس در فضای جامعه‌شناسی کشور در سکوت و خاموشی برگزار گردد و استدلالش این بود که این موضوع "عمومی" نیست و به یکی از اعضای هیئت مدیره نظر منفی خود را گفته بودند و ایشان در پاسخ استعلام من نوشتند:
 
"سلام و درود دکتر جان
 
برای آقای دکتر معیدفر فرستادم و ایشون هم چون نام خانم ... در پوستر بوده، ایشون را در جریان گذاشتند و خانم دکتر ... مخالفت کردند که در سایت و کانال انجمن‌ بگذارند."
 
 
اما کارول هانیش Carol Hanisch به زیبایی گفته است که
the personal is political
یعنی هر امر شخصی نوعی امر سیاسی و متعلق به حوزه عمومی است. چگونه می‌توان پرسش از جامعه‌شناسی و نقش آن در تحولات کلان کشور را تقلیل به یک مسئله درون-گروهی و حاشیه‌ای داد و آنهم هنگامی‌که در مدیریت انجمن جامعه‌شناسی با رای مردم نشسته‌اید، اما علیه جامعه‌شناسی و مطالبات جامعه‌شناسان حرکت می‌کنید و نشر پوستر این رویداد را هم "سانسور" می‌کنید؟
 
به نظرم دکتر معیدفر در این مسئله فریب خورده است و به تبعات روابط رفاقتی در نهاد انجمن جامعه‌شناسی وقوف و آگاهی نداشته است و علیرغم گفت‌وگوهایی که با ایشان داشتم به اهمیت این مسئله بی‌توجهی نشان داده‌اند. البته این هم بخشی از تاریخ شفاهی جامعه‌شناسی است. 
 
شاید بد نباشد افکار عمومی کشور هم بدانند که سانسور انجمن به همین‌جا نیز ختم نشد. من پوستر را برای کانال "جامعه‌شناسی حوزه عمومی" هم ارسال کردم و مدیر کانال پوستر را منتشر کرد، اما پس از چند ساعت طی تماس‌هایی که با مدیر کانال که از طریق "افرادی" گرفته شد پوستر حذف شد. از مدیر کانال موضوع را جویا شدم و او به من گفت که "گفته‌اند صلاح نیست پوستر در کانال شما منتشر شود". به نظرم این تفکر قابل مطالعه است که مدت‌های مدیدی مدعای مدیریت دموکراتیک در کشور را هم داشتند و کماکان دارند. اما حاضر به گفت‌وگو و نشر افکار دیگری هم نیستند و تا جایی‌که بتوانند سانسور می‌کنند. 
 
سیدجواد میری
 
انتهای پیام/
تقریر یک داستان درباره انجمن جامعه‌شناسی ایران/ نصر

ثبت نظر

نمایش 0 نظر

پژوهشیار