نصر: از کوچهپس کوچههایی که بیشتر خانههای قدیمیاش در قرق کارگاهها و انبارهاست میگذرم تا به عمارت کارت پستالی برسم. از دور، بخشی از سردر و یک تکدرخت کاج خشکشده به من مژده رسیدن میدهند. مقابل یک درِ زهواردررفتهی سبزرنگ میایستم و این نقطه شروع ماجراست.