گزارش/
ردپای خواهر امام الرضا(ع) در تبریز
نصر: حالا چه آستان پر شوکت علی ابن موسی الرضا(ع) باشد چه مزار ساده و بیتکلف و شیشهای حلیمه خاتون در محله چرنداب تبریز. آغوش اهل بیت(ع) همواره به روی دلشکستگان گرم و گشوده است.
به گزارش نصر، از ارگ تبریز که بگذری و وارد خیابان طالقانی شوی، بعد از همان چهارراه که خدا بیامرز استاد مبین در گوشهاش ایستاده؛ میرسی به یک مسجد آبی خوشرنگ. از همانها که انگار دیگر در این شهرهای پر برج و بارو، شبیه وصلههای ناجور به چشم میآیند.
سر در مسجد و لابه لای نقش و نگار کاشیهای آبی نوشته شده «مسجد خانم امامزاده چرنداب» چرندابش که مشخص است، همان محله تاریخی که کمال خجندی در یک رباعی ماندگارش کرده:
تبریز مرا راحت جان خواهد بود
پیوسته مرا ورد زبان خواهد بود
تا درنکشم آب چرنداب و گجیل
سرخاب ز چشم من روان خواهد بود
اما عبارت «خانم امامزاده» در این سر در توجه عابران را جلب میکند. یعنی کدام بانوی مکرمهای از خاندان عصمت و طهارت به تبریز آمده؟ چرا آمده و از دست کدام قوم ظالم و حاکم جائری به تبریز پناهنده شده؟
از زیر طاق آبی ورودی رد میشوم و در مقابل کفشکن پابه پا میکنم. خادم آستان جلو میآید و لبخند میزند. میپرسم آیا در این وضعیت کرونایی میتوانم نماز ظهر را میهمان صفای بانوی امامزاده باشم؟ لبخندش عمیقتر میشود و توضیح میدهد که به خاطر دستورالعملها نماز جماعت برگزار نمیشود ولی میتوانی نمازت را فرادا بخوانی.
راهنماییام میکند، فضای مسجد چندان شبیه امامزادهها نیست. هی سرک میکشم و دنبال ضریحی میگردم که طلایی باشد و نور سبز رنگی داخلش را جلا داده باشد. ولی چیزی نمیبینم. با خودم حدس میزنم که احتمالا مزاری و مزجعی نیست و این نام به یاد ارتباطی گذاشته شده.
گرم تماشای مسجد قدیمی میشوم. نماز را که خواندم تقریبا ناامید به سمت در خروجی میروم که چشمم به سه محفظه شیشهای میافتد که رویش با ترمههای قدیمی پوشانده شده روی ترمهها چراغهای الکلی گذاشته شده است. سرک میکشم به زیر ترمهها و از اسکناسها و سکههایی که در محفظهها ریخته شده متوجه میشوم که درست حدس زدهام و مزار بانوی امامزاده شهر زیر همین محفظه ساده و بیتکلف شیشهای جا دارد.
روی دیوار تابلویی نصب شده است که بر آن درباره این سه مزار توضیحاتی نوشته شده است. پیشتر خوانده بودم که صاحب این مزار بانویی است صاحب کرامت و منسوب به خاندان وحی. پیشتر و کتاب ارجمند «تاریخ تبریز تا پایان قرن نهم» از قلم توانای استاد محمد جواد مشکور خوانده بودم که :« آن به مزار همشیره حضرت امام رضا(ع) شهرت دارد و به اعتقاد بعضی دختر امام رضا(ع) است و اسم شریفش به بی بی خاتون مشهور شده.» در توضیحاتی که در این آستان نصب شده این مسأله چندان حل نشده. تنها نوشته شده است که مردم معتقدند یکی از این قبور شریف، به خواهر امام رضا(ع) منسوب است و ۲ قبر دیگر به کنیزان آن بانو نسبت داده شده.
همچنین در این نوشته آمده است که احتمالا این سه قبر متعلق به سه نواده امام علی النقی(ع) با نامهای سلیمه، حلیمه و رحیمه است که از بغداد و جور حاکمان آن به ایران گریختند و تبریز شهیده شده به خاک سپرده شدند.
اما قول مشهور بر همان است که حلیمه خاتون خواهر بزرگوار حضرت امام رضا(ع) صاحب یکی از همین قبرهای ساده است. کمی کنار آن مزارها نشستم و به این فکر کردم که عجب آغوش گشادهای است آغوش فرزندان فاطمه(س) و علی(ع)! در هر گوشه از این خاک نشانه و یادگاری دارند تا دلهای خسته و تنگ را در امن و آمان خویش نگه دارند.
حالا چه آستان پر شوکت علی ابن موسی الرضا(ع) باشد چه مزار ساده و بی تکلف و شیشهای حلیمه خاتون در محله چرنداب تبریز. آغوش اهل بیت(ع) همواره به روی دلشکستگان گرم و گشوده است.
لیلا حسیننیا
انتهای پیام/
خبرگزاری فارس