اظهارات مردی که همسرش را کشت /
اعتیاد تنها عشق زندگی ام را از من گرفت
نصر: مردی که ۱۳ مرداد ماه امسال همسر خود را در مقابل دیدگان کودک خردسالش به قتل رسانده بود، در شعبه اول دادگاه کیفری یک آذربایجان شرقی پای میز محاکمه رفت.
به گزارش نصر، بامداد چهارشنبه (13 مرداد ماه) سال جاری بود که در تبریز، خانه ای رنگ خون به خود می گیرد و مردی همسرش را به قتل می رساند.
این مرد بعد از ارتکاب قتل به یکی از کلانتری های تبریز مراجعه و خود را تسلیم قانون می کند.
اولیای دم خواستار قصاص شدند
گزارش نصر حاکی است، شنبه این هفته جلسه رسیدگی به اتهام مرد جوان، در شعبه اول دادگاه کیفری یک استان به ریاست قاضی "جعفر محمدپور" برگزار شد.
در ابتدای جلسه رسیدگی، قاضی محمدپور از اولیای دم مقتول خواست شکایت خود را مطرح کنند، که هر دو پدر و مادر تقاضای قصاص داماد خود را نمودند.
با در خواست قصاص از سوی اولیای دم مقتول، قاضی محمدپور از متهم جوان خواست تا در جایگاه دفاع قرار گیرد و اظهارات خود را به دادگاه ارائه کند.
اعتیاد عشق زندگی ام را از من گرفت
متهم به قتل رو به قاضی گفت: "از همان نوجوانی، حرفه پدرم را یاد گرفته و کار می کردم. وقتی 17 ساله بودم، با دختری 13 ساله آشنا شدم که همه زندگی ام شد. از صمیم قلب همدیگر را دوست داشتیم و بالاخره توانستم بعد از مشقات فراوان، در سال ۱۳۸۵ و در سن 22 سالگی، با معشوقه ام ازدواج کرده و زندگی جدید خود را شروع کنم.
سال ۱۳۸۸ بود که اولین تجربه خود از مصرف مواد را کردم؛ وقتی مواد را مصرف کردم آرامم کرد، آرام تر از قبل و این شد سرآغاز ورود من به اعتیاد، اعتیادی که تیشه به ریشه زندگی ام زد. اعتیادی که علاوه بر سرمایه و کار، عشق زندگی ام را نیز از من گرفت. گویا آرامش قبل از طوفان بود."
همسرم مدام غر می زد
همسرم مدام غر می زد و بد و بیراه نثارم می کرد که چرا معتاد شده و وضع زندگی را این گونه خراب می کنم. بنابراین برای حفظ زندگی ام تصمیم گرفتم در کل اعتیاد را کنار گذاشته و زندگی سالمی داشته باشم. کار کرده و زندگی ام را از نو ساخته بودم. تقریبا هفت ماهی بود که اصلا سمت اعتیاد نرفته بودم. سرم را با هرچیزی که ممکن بود گرم می کردم تا سمت اعتیاد نروم.
قرار بود طبق معمول صبح جمعه با دوستم به عینالی برویم. در اتوبان به سمت عینالی در حرکت بودم که چشمم به ترلان درسی (محل تجمع معتادان، در زیر پل اتوبان پاسداران) خورد. ماشین را کناری پارک کرده و رفتم آنجا و دوباره شروع کردم به کشیدن. وقتی همسرم متوجه بازگشت اعتیادم شد، رفتارش بدتر شد. هرچی از دهانش بیرون می آمد نثارم می کرد.
جزئیات وقوع حادثه
سه شنبه شب منزل پدرزنم مهمان بودیم، وقتی آخر شب از مهمانی برگشتیم، غرغرهای همسرم دوباره شروع شد. خیلی سعی کردم بر خود مسلط شده و چیزی نگویم. چندین بار سیگار کشیدم تا اعصابم را آرام کند. اما غرغرهای همسرم تمامی نداشت. به اتاق دخترم، تنها فرزندم، پناه بردم تا بلکه صدایش را نشنوم.
در اتاق دخترم نشسته بودم و سیگار می کشیدم که همسرم به یکدفعه در را باز کرد و با صدایی که انگار بلندگو قورت داده است داد زد "من دیگر نمی توانم این زندگی را تحمل کنم، با مادرم هم صحبت کردم. می روم و منزل پدرم می مانم" نقطه ضعف من هم ترک همسرم بود اصلا نمی توانستم دوری اش را تحمل نمایم. چون پیش از این نیز دوبار ترکم کرده بود و تجربه خیلی بدی از دوری اش داشتم. می خواستم همیشه کنارم باشد.
وقتی همسرم صحبت از رفتن را زد، نمی دانم چگونه کنترل خود را از دست داده و چاقویی را که خودش برایم هدیه خریده بود و از کمد دخترم آویزان کرده بودیم (به عنوان مانع برای این که دخترم نتواند سرخود کمد را باز کند، چون دستش اصلا به چاقو نمی رسید) برداشتم و به سمتش حمله کردم. نمی دانم چگونه شد که باعث مرگ همسرم شدم. با صدای دخترم که "بابا بابااااا" می گفت به خود آمدم و همسرم را در حالی که جانی برایش نمانده بود، در آغوشم دیدم.
به این جا که رسید یک دل سیر گریه کرد و گفت: ای کاش زمان به عقب برمی گشت و با داد و فریاد و کارهای دیگر عصبانیتم را تخلیه می کردم و باعث مرگ مادر دخترم، عشق زندگی ام، نمی شدم. تا آن اندازه عاشق همسرم بودم که حتی وقتی فحش می داد این فحش ها را کلمات عاشقانه می شنیدم.
این گزارش می افزاید؛ دادگاه بعد از بررسی تمام جوانب پرونده رای خود را در خصوص این متهم صادر خواهد کرد.
انتهای پیام/
فاطمه قلی پور گنجه لو