گزارش/
نوآوری در مد اسلامی با برند ایرانی/ تنپوش داخلی بر تن خارجیها
نصر: یک بانوی کارآفرین تبریزی در روزهای سخت اقتصادی توانسته با طراحی لباسهای جذاب ایرانی مشتریان زیادی در داخل و حتی کشورهای همسایه و اروپایی به خود جلب کند. او با ایدهای نو در طراحی لباسهای اسلامی برای صدها نفر اشتغالزایی کرده است.
به گزارش نصر، «وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ ( همدیگر را در گناه و دشمنی یاری نکنید)، آیهای بود که مدتی در ذهنم تداعی میشد و دغدغه بزرگ ذهنیام شده بود که در نهایت با استجاب دعای خیر مادرم همه چیز ختم به خیر شد و توانستم تا یکی از تصمیمهای بزرگ زندگیام را بگیرم.» اینها را یک بانوی کارآفرین تبریزی میگوید که شعار اهمیت به تولید داخلی را نه در حرف بلکه در عمل نشان داده است.
الگویی برای کارآفرینی
قصه کارآفرینی در روزهایی که وضعیت اقتصادی کسب و کارها را مختل کرده قصه پرغصه افرادی است که با دست خالی و بدون داشتن اندک سرمایهای، کارگاه تولیدی راهاندازی کردهاند و با وجود مشکلات و موانع پیشرو به فعالیت خود ادامه میدهند. حالا اگر این کارآفرین یک بانو باشد، مشکلات از همان قدم اول آغاز میشود.
«محدثه باقروند نوید»، بانوی کارآفرینی تبریزی است که در این روزهای سخت اقتصادی توانسته کاری کند کارستان و برای صدها نفر نیز اشتغالزایی کند.
او در حال حاضر صاحب امتیاز شرکت معروف «بته» است. این شرکت در زمینه طراحی و دوخت لباس کودک فعال است و چندین نمایندگی بزرگ و فعال در شهرهای تبریز و مشهد و سایر شهرستانها دارد. اگرچه تمام محصولات این شرکت ایرانی است اما توانسته نظر مشتریهای زیادی را در داخل و حتی کشورهای همسایه و اروپایی به خود جلب کند.
عصر یک روز پاییزی در یکی از شعبات خانم باقروند قرار مصاحبه میگذاریم، در تصورات خود فکر میکردم که قرار است با یک خانم مسن و منضبط و یا به عبارت دیگر عصا قورت دادهای صحبت کنم که وقت زیادی به مصاحبه اختصاص ندهد و مدت زمان گفتوگویمان به یک ساعت هم نرسد ولی آنچه دیدم برخلاف تصورات ساخته شده ذهنم بود.
بانویی جوان و با وقاری که یک حجاب بسیار زیبا و بینظیر دارد به استقبال من و همکارم میآید؛ بیشتر از هر چیزی چادر رنگی و بسیار شیکشان نظرم را جلب میکند. به راحتی میتوان متوجه شد که جزو طراحیهای منحصر بهفرد خودشان است.
همان ابتدا میگوید که اهل مصاحبه و گفتوگوی رسمی نیست؛ پس تعارف و کلمات قلبمه سلمبه خبری را کنار بگذارید.
به خانم باقروند میگویم که من مابین صحبتهای شما سوالی نخواهم پرسید و شما دقیقا از اولین روزی که ایده این کار به ذهنتان رسید، برایم بگویید و او نیز صحبتهای خود را با این جملات شروع میکند: مطابق با خواسته والدینم به هنرستان نرفتم و برخلاف علایقم در رشته ریاضی فیزیک شروع به تحصیل کردم که با وجود بیعلاقگی همیشه شاگرد اول مدرسه بودم ولی همچنان در دلم یک روح هنری وجود داشت و حتی یادم هست که لابهلای همه کتابهایم طرح نقاشی میکشیدم. حتی خارج از مدرسه نیز به کلاس طراحی و نقاشی هم میرفتم و طوری شده بود که وقتی یک طرحی میکشیدم، انگار روحم غرق در عشق و آرامش میشد.
از خانهداری تا ایده ثبت یک برند معتبر
او ادامه میدهد: ۲۰ سالم بود که ازدواج کردم و خانهدار شدم. هر از گاهی از روی بیکاری برای دل خودم نقاشی میکشیدم، شکر خدا نیاز مادی هم نداشتم که بخواهم به دنبال کاری باشم ولی با این وجود به خاطر استعداد ذاتی، دست به انجام کارهای هنری میزدم تا اینکه یک روز در تلویزیون مستندی در مورد زندگی یک گلفروش هلندی دیدم.
دقیق یادم هست، این فرد در آن مستند گفت که من اموال خودم را با خدا شریک شدهام و هر سودی بکنیم، نصف نصف برمیداریم؛ این جمله به قدری در من اثر گذاشت که ته دلم به خداوند گفتم: من هم با شما شریک میشوم و این سرآغاز کارهای هنری من به صورت رسمی شد به همین منظور در یک دوره گلسازی شرکت کردم.
خانم باقروندی میگوید: من و یکی از دوستانم که فقط چند جلسه به کلاس گلسازی رفته بودیم، تصمیم گرفتیم تا این گلها را به فروش برسانیم در حالی که هنوز دوره آموزشیمان تمام نشده بود ولی با اعتماد به نفس کامل یک غرفه در نمایشگاه بینالمللی تبریز اجاره کرده و گلهایی که ساخته بودیم را آنجا به فروش گذاشتیم. خوشبختانه فروش خیلی خوبی هم داشتیم و این موفقیت باعث شد تا در نمایشگاه بعدی هم یک غرفه اجاره کنیم.
او ادامه می دهد: در آن نمایشگاه، سازمان صنایعدستی برای اعضایش غرفهها را رایگان اختصاص داده بود ولی ما چون عضو نبودیم باید بابت اجاره غرفهها هزینه پرداخت میکردیم، از اینرو آنهایی که اجاره پرداخت نمیکردند، محصولاتشان را به قیمت بسیار پایین فروختند ولی ما مجبور بودیم تا کمی گرانتر بفروشیم. به همین خاطر فروش خوبی نداشتیم و به عبارتی من در آن نمایشگاه هیچ نتیجهای نگرفتم.
این کارآفرین همسرش را عامل موفقیت امروز خود میداند: من یک همسر بسیار پایه و همراه دارم. او همانند پدری است که همیشه نگران بچهاش است. در ماجرای نمایشگاه به خاطر اینکه من بیشتر از این ناراحت نشوم اجازه شرکت در نمایشگاه سوم را نداد ولی وقتی اصرار و علاقه من را دید، قبول کرد. حتی همراهیام کرد. این بار در نمایشگاه سوم با فکر و ایده جدید جلو رفتم و سبک کارم را تغییر دادم. برای اولین بار در ایران گلهای برجسته روی لباس را ارائه کردم.
به عقیده خانم باقروند: هنر یک الهام الهی است و من نیز در لحظه به لحظه زندگیام حضور خدا را حس کردهام. اگر آن روز، ایدهای به ذهنم خطور کرد به خاطر خواست الهی بود.
او میگوید: من در نمایشگاه سوم با ایده خاصی شرکت کردم. گرچه این ایده برای همه جذاب بود ولی آنها فقط به اجناس نگاه میکردند و چون اطلاعی از گلهای برجسته روی لباسها نداشتند و برایشان تازگی داشت، از اینرو من آن روز حتی یک فروش هم نداشتم؛ روز پایانی نمایشگاه، غرفه کناری ما که یک بانوی تهرانی بود، از من خواست تا در مجموعه آنها، اجناسم را به فروش برسانم، من هم دقیقا فردای آن روز با همه اجناس به تهران رفتم ولی از مجموعه آنها خوشم نیامد و وسایلم را جمع کردم و تا به تبریز برگردم.
او ادامه میدهد: آن زمان امیررضا، تنها فرزندم هم به دنیا آمده بود و برای اینکه دست خالی به تبریز برنگردم، برای خرید سوغاتی به خیابان جمهوری تهران رفتم؛ خیابانی پر از انواع مغازه و مزونها. این باعث شد تا من همه اجناسم را در یکی از مزونهای خیابان جمهوری بفروشم و حتی کلی هم سفارش بگیرم؛ این سرآغاز کار عمده من و ورود به بازار کار شد.
وقتی اولین سفارش تولید عمده خود را گرفتم
این بانوی کارآفرین درباره شکلگیری مزونش توضیح میدهد: تعدادی مشتری برای انجام سفارشات جذب کردم تا انواع تل، گل سر، تاج سر و گلهای برجسته روی لباس را درست کرده و به تهران ارسال کنم. روزها به همین روال گذاشت تا اینکه به یک نمایشگاه بزرگی در تهران دعوت شدم. این نمایشگاه مخصوص افرادی بود که تولیداتشان قابلیت صادرات داشت.
من در آن نمایشگاه با برندهای بزرگ ارتباط برقرار کردم و این موجب شد تا مشترهای عمده پیدا کنم. حتی در یک قراردادی که بسته بودم، من به آنها تاج گل و گلهای برجسته میدادم و آنها نیز به من دوخت لباس عروس یاد میدادند تا اینکه کارمان گرفت.
بعد از مدت کوتاهی من به بزرگترین مزون لباس عروس در تبریز تبدیل شدم و مزون بزرگی را در خیابان ولیعصر تبریز باز کردم. کارمان تا جایی پیش رفت کرد که دیگر لباس عروس زیر یک میلیون تومان نمیدوختیم و اکثر لباسهای عروس مزون ما بیش از ۵ میلیون تومان قیمت داشت.
بانوی جوانی که به یکباره صاحب بزرگترین مزون لباس عروس شد
او میگوید: «در این راه موفقیت مادرم نقش اصلی را ایفا کرد. او مراقب پسرم بود. با حمایت همسرم و مادرم، محدثه ۳۰ ساله به یک مزون بزرگ لباس عروس تبدیل شده بود تا اینکه مادرم مریض شد و من با جان و دل از او مراقبت کردم. کمی که حالش خوب شد، به مکه مشرف شد. در آنجا مادرم من را از ته دل دعا کرده بود؛ دعایی که زندگی من به کل متحول کرد. با اینکه یک فرد تقریبا محجبهای بودم ولی علاقهای به چادر نداشتم و همیشه لباسهای پر زرق و برق و مد روز میپوشیدم. اما در یک آن تصمیم گرفتم تا چادر سر کنم زیرا مادرم نیز علاقه داشت تا من چادری باشم و دعایش نیز عمصت حضرت زهرا(س) برایم بود.
وقتی یک آیه و دعای خیر مادر مسیر زندگیام را عوض کرد
خانم باقروند ادامه میدهد: گرچه اهل قرآن و نیایش نبودم ولی یک آیه قرآنی که در آن خداوند میفرماید: ( همدیگر را در گناه یاری نکنید) در دلم افتاده بود و مدام در ذهنم تداعی میشد و باعث آشفتگی ذهنی و قلبیام شده بود.
حس میکردم که با لباس عروسهایی که میدوزم، به ترویج گناه کمک میکنم البته این بدین منظور نیست که کار مزونها رواج گناه است بلکه دلیل من این بود که ما در مزون، به قدری با مشتریها ارتباط خوبی داشتیم که خودشان تعریف میکردند که آخر شب مراسم مختلط همراه با سرو مشروبات الکلی میشود و این باعث شده بود تا من حس کنم در ترویج گناه یاریرسان هستم این موضوع به دغدغه اصلی ذهن من تبدیل شده بود.
او اضافه میکند: یک سالی با این دغدغه زندگی کردم و نمیدانستم چه کار باید بکنم با افراد زیادی هم مشورت کردم. عدهای میگفتند که کار شما کلی است و در گناهی شریک نیستید و اگر اینطور باشد، باید درب قنادیها را هم بست که شیرینی یک مراسم را فراهم میکنند ولی همچنان در دلم آشوب بود.
تا اینکه دو بار از رهبری استفتا کردم که ایشان فرمودند، اگر یقین نکرده باشی، حلال است و میتوانی بینهایت لباس بدوزی ولی اگر یقین دارید که این لباس در یک مراسمی استفاده میشود که شئونات اسلامی در آن رعایت نمیشود، حرام است و عین انگوری است که اگر یقین نداشته باشی که آن را برای ساخت مشروب میخواهند بخرند، حلال است ولی اگر یقین کنی که برای مشروبات الکلی است، حرام است.
ایده شروع یک هدف جدید
به اینجای حرفهایش که میرسد مکثی کرده و میگوید: خداوند حواسش به همه بندگانش است، وقتی دغدغه ذهنی او را میبیند، یک نور روشنایی در قلبش ایجاد میکند. برای من هم همین طور شد زیرا یک روز به دلم افتاد تا این لباسهای شیک و پرنسسی که برای عروس خانمها میدوزم را برای دختران زیر ۹ سال بدوزم که هنوز به سن تکلیف نرسیدهاند.
از او میپرسم باورش سخت است؛ یک مزونی که حرفی برای گفتن دارد و تبدیل به بهترین مزون دوخت لباس عروس در کشور شده و به سوددهی کامل رسیده را رها کنید؛ آن هم به دلیل یک دغدغه فکری. او میگوید: وقتی روزی حلال و حرام مطرح باشد و این مسأله برای فرد مهم باشد دیگر هیچ منفعتی را نمیتوان دید و البته دعای خیر مادرم نیز مزید بر علت بود تا من در این اراده راسخ باشم.
او ادامه میدهد: ۵ نمونه از لباس کودک را طراحی کردم که با دست هنرمندان خیاطان مزون دوخته شد و عکسهای این لباسها را گرفته و در یک کاتالوگ بزرگ چاپ کردم.
او میافزاید: در آن زمان، مجتمع تجاری لاله پارک تازه در حال بهرهبرداری بود. از روی کنجکاوی سری به این مجتمع زدم تا قیمت اجاره مغازهها را بپرسم؛ بروشور لباسهای بچگانه نیز همراهم بود؛ در این حین من را به خانم پویا، مسوول مارکتینگ لاله پارک معرفی کردند تا راهنماییام کند اما من هیچ برنامهای برای فروش این لباسها نداشتم و از روی توکل بر خدا و یقینی که حاصل کرده بودم، میدانستم که عمر مزون لباس عروس من رو پایان است.
این بانوی کارآفرین میگوید: روال اجاره مغازه در لاله پارک به شکلی است که ابتدا باید تائیدیه را از ترکیه بگیرند سپس مغازه را اجاره دهند، خانم پویا هم بروشور طراحی ما را دید و از این طرحها خوشش آمد ولی قیمتی که برای اجاره مغازهها اعلام کرد بسیار بالا بود زیرا من آن زمان یک میلیون تومان اجاره مزون در بهترین نقطه شهر تبریز را میدادم و درآمد خوبی هم داشتم ولی در لاله پارک باید اجاره ۵ میلیون تومانی میدادم، آن هم برای ایدهای که قرار بود از صفر شروع شود.
عکسی از آن روزها نشانم میدهد و میگوید: بروشور من مورد تائید ترکیه واقع شد ولی من به خانم پویا گفتم که از عهده این اجاره نمیتوانم بر بیایم؛ یک هفتهای گذشت که خانم پویا دوباره با من تماس گرفت و گفت که رئیس لاله پارک شخصا میخواهد با من صحبت کند، چراکه بروشور طراحهای ما را دیده و به آنها با نگاه صنعتی داشته است.
در این گفتوگو از من خواست تا طرحهای خود را به آنها جهت فروش در ترکیه بدهم ولی من قبول نکردم تا اینکه از طبقه زیرزمین لاله پارک یک مغازه با اجاره ماهی ۲ میلیون تومان به من دادند و من هم آن مغازه را اجاره کردم.
خانم باقروند ادامه میدهد: در آن شرایط، وام ۱۰ میلیون تومانی از سازمان صمت گرفتم و به خاطر اینکه آن وام برای تولید بود خود را موظف کردم تا یک ریال از آن در جای دیگر خرج نکنم و تمام آن را به تولید اختصاص دادم و همینطور با پساندازی که خودم داشتم و مبلغی که همسرم به من داد، مغازه تازه اجاره شده را طراحی کردیم.
او از روزهایی میگوید که سختی بسیار کشید: مغازه آماده شد، ولی ما یک لباس هم برای ویترین نداشتیم و فقط همان ۵ طرح قبلی در دستم بود که آن هم آنقدر تن بچه های مدل کرده بودیم که کهنه شده بودند. مغازه به آن گرانی را تحویل گرفته بودیم و تازه الگوی لباس طراحی میکردیم. با اینکه نمونهها دوخته شده بود و سفارش میگرفتیم ولی به علت اینکه اکثر مراجعهکنندگان از شهر و کشورهای دیگر آمده بودند، لباسها را همان لحظه میخواستند. به همین منظور به تولیداتمان سرعت دادیم و لباسهای آماده زیادی را به مغازه آوردیم و استارت تولیدی لباس بچگانه با توکل به خدا آغاز شد.
همه تعجب میکردند که چرا مزون موفق را رها کرده و دنبال یک هدف دیگر میروم
بانوی کارآفرین تبریزی از انتقادهایی که به علت بستن مزون لباس عروس به دنبال داشت هم میگوید: همه آن زمان به من خرده می گرفتند که چرا باید یک مزون نام آشنا را رها کرده و کار دیگری را از صفر شروع کردم ولی من ایمان قلبی داشتم که کارم برای رضایت خداست و او نیز هوای من را خواهد داشت به همین خاطر هیچ کدام از این حرفها در هدف پیش روی من اثرگذار نبود.
خانم باقروند میگوید: دعای خیر مادر در لحظاتی که من از او مراقبت کردم، باعث شد تا مسیر زندگیام عوض شود و این جز حضور خدا در لحظه به لحظه زندگی ما نشانگر چیز دیگری نیست که من آن برکت و حضور را با جان و دلم دیدم.
اجناس ما با افتخار تماما ایرانی است
او ادامه میدهد: به قدری طرح لباسهای زیبایی داشتیم که مشتری زیادی به مغازه میآمدند. مشتریهایمان میگفتند که نمونه این مدلها را در فلان فروشگاه اسپانیا یا اروپا و آمریکا دیدهاند. حتی از من سوال میکردند که آیا این لباسهایمان خارجی است اما من هیچ وقت برای جذب مشتری دروغ نمیگفتم. همان اول توضیح میدادم که همه اجناس ما ایرانی است و این باعث میشد تا عدهای زیادی آن زمان جنس ما را نخرند. دروغ خط قرمزم بود و از طرف دیگر به قدری از کیفیت و طرح اجناس خود مطمئن بودم و میدانستم روزی به جایگاه واقعی خود خواهند رسید و مردم با عشق و علاقه جنس ایرانی ما را به جنس خارجی ترجیح خواهند داد.
این بانوی کارآفرین توضیح میدهد: به لطف پروردگار اولین برند مجلسی لباس بچگانه در کشور بودیم و من ایمان داشتم که اگر کاری برای خدا باشد، در آن کار خیر و برکت نصیبت خواهد شد که اینگونه هم شد.
رهبری امر به اهمیت تولید داخلی داد و ما اطاعت امر کردیم
خانم باقروند که علاقه وصفناپذیری به مقام معظم رهبری دارد و در تمام جملاتشان به دغدغههای ایشان در خصوص تولید داخلی دارند، اشاره دارد، میگوید: چند سالی است که دغدغه اصلی رهبر معظم انقلاب مسأله تولید داخلی و حمایت از تولیدکنندگان است. من هم همه این سالها تلاش کردم تا اولا خدا از من راضی باشد و حرامی در کسب و کار ما نباشد. در ثانی به اوامر رهبری اطاعت کنم و نقشی در تولید داخلی کشور ایفا کنم.
وقتی خدا بخواهد
او ادامه میدهد: هر وقت که از خانه بیرون میآیم سرم را بالا گرفته و به خدا میگویم که این لطف شماست که اجناس ما را به چشم مردم میآوری تا از این طریق، عده زیادی روزی حلال کسب کنند.
از او میپرسم که در ابتدای صحبتهایش از شراکت با خداوند صحبت کردید، آیا به این عهد خود هنوز پایبند هستید، که می گوید: یک دفتر مخصوص من و خداوند است که تمام سود و ضررمان را با هم تقسیم میکنیم ولی من گاهی شیطنت میکنم و برخی از هزینه سفرهای زیارتیمان را به حساب خداوند مینویسم؛ شاید الان بگویید که سهم خداوند را کجا خرج میکنید که جوابش کمک به فقرای واقعی، مراسم مذهبی، تهیه جهیزیه و غیره از سهم خداوند است.
خانم باقروند که دغدغه تربیت کودکان با تربیت صحیح اسلامی هم دارد، دست به کارهای متنوع برای ایجاد علاقه در کودکان هم میکند، او در این خصوص توضیح میدهد: «قبل از کرونا مراسم مذهبی زیادی در مساجد برای همه اقشار مردم برگزار میکردم تا به تبع این مراسم، کودکان نیز از مساجد فقط تصور برگزاری مراسم ختم نداشته باشند. در مساجد برنامههای متنوع و مفرح برگزار میکردم تا به این بهانه به تعداد زیادی از بچهها هدایای داده شود که اکثر هدایا از محصولات برند خودمان بود.
از تولید شغل برای دیگران و تربیت فرزند حافظ کل قرآن کریم
از نقش مادری شان هم میپرسم که میگوید: مادرم کمک حال من بود ولی در اوج شلوغیهای کاری نیز از عشق مادر و پسریمان کم نشد. شخصا به مسائل درسی و اخلاقی و تربیتیاش رسیدگی میکردم بهطوریکه پسرم از پنج ابتدایی به کلاسهای حفط قرآن رفته و در حال حاضر حافظ کل قرآن کریم است.
او ادامه میدهد: چند سالی است که توفیق سفر خانوادگی به پیادهروی اربعین داریم و افرادی که توانایی جسمی یا مالی رفتن به این سفر را ندارند را نیز همراهی میکنیم زیرا عشق به امام حسین(ع) دیگر ناتوانی جسمی و مالی نمیشناسد و باید غرق این عشق شد و هیچ بهانهای قابل قبول نیست.
او از ریسک بزرگی که در زندگی اش کرده، میگوید: ۴۰ میلیون در دست داشتم و وارد یک بازی یک میلیارد تومانی شدم؛ برای توسعه کارمان، علاوه بر مغازه طبقه زیرزمین لاله پارک یک مغازه در طبقه بالا هم اجاره کردیم که فقط ۱۵۰ میلیون تومان برای طراحی آن هزینه شد که آن زمان قیمت پول یک ماشین بسیار گران قیمت بود.ماجرای ورود به بازی یک میلیارد تومانی با سرمایه ۴۰ میلیونی.
او ادامه میدهد: همسرم که همیشه اصلیترین حامی من در پشت صحنه بود، کار اصلی خود را رها کرد و به روی صحنه آمد. سرمایهای با خود آورد تا من به اهداف بزرگم دست یابم. در حالی که اگر آن سرمایهگذاری که برای تولید داخلی انجام دادیم را در ملک و ماشین و طلا و دلار سرمایه گذاری کرده بودیم الان چندین خانه در بهترین نقاط تبریز داشتیم و بهترین خودروها زیر پایمان بود. ولی رضای خدا در داشتن چندین خانه نیست بلکه رضای خدا همان نانی است که تیم بزرگ ما که خانواده دیگر من هستند، به سر سفرههایشان میبرند.
این بانوی کارآفرین میگوید: پنج سالی بود که کار محصولات کودک را شروع کرده بودیم و برای توسعه آن از جان و دل مایه گذاشتیم. حتی در همین حین نمایندگی یکی از برندهای ترکیه را هم در شمالغرب کشور گرفتیم و تنها هدفمان این بود که چرخه تولید قطع نشود و اطاعت از رهبری کنیم و سهمی در این تولید داخلی داشته باشیم.
انصراف از خرید زمین به خاطر تولید داخلی
او ادامه میدهد: بارها شده که پول زیادی در دست داشتم و میخواستم تا زمینی بخرم و حتی پای قرارداد هم رفتم ولی یک لحظه به این فکر کردم که اگر من این زمین را بخرم، چرخ دست خیلی از کارگران دیگر نخواهد چرخید، از اینرو به اندازه پول زمینی که میخواستم بخرم، پارچه و نخ خریدم.
او اضافه میکند: الحمدالله در طول این پنج سال شعبه اطلس، شعبه مشهد، دو شعبه در لاله پارک باز شد و چندین نمایندگی نیز به شهرهای مختلف دادیم که تقریبا پروژه بازی یک میلیاردی من تمام به سرانجام رسید.
نوسانات ارزی کمر تولیدکنندگان را شکست
خانم باقروند از مشکلات ارزی هم میگوید: نوسانات ارزی بیشترین تاثیر را روی تولیدکنندگان گذاشته است. فردی که شبانهروز برای تولید کشور کار کرده بود با بالا و پایین شدن ارز دیگر نمیتواند، آن مواد اولیه را با قیمت قبلی بخرد اما در مقابل فردی که تا آرنج طلا در دست داشت، در یک شب به یک مولتی میلیاردر تبدیل شد. ما در اوج بحران های پیش آمده اقتصادی کشور هیچ وقت کارگاهمان را تعطیل نکردیم و هیچ کدام از افراد تیم ما هم از کار اخراج نشدند زیرا همه ما یک خانواده هستیم.
به گفته خودش، چندین کارگاه در تبریز و کندرود دارند که تمامی کارکنانش از قشر نیازمند جامعه و سرپرست خانوار هستند ولی با این حال، بانوی کارآفرین تبریزی ابتکاری از خود نشان داده است تا علاوه بر کارکنان کارگاه های خودش برای کارگران کارگاه های مختلف در روستاها نیز فرصتی ایجاد شود تا با آموزش رایگان، سفارشات برند آنها را تکمیل کنند.
آموزش مجانی و یاددهی فوت و فن کار
او در این خصوص می5گوید: ما به همه آموزش رایگان میدهیم. تقریبا تمام فوت و فن کار را هم به آنها می آموزیم. فکر نکنم کسی این کار را انجام دهد ولی این برایم مهم نیست که شاید طرح و روش کاری ما را بدزدند زیرا معتقدم که هر کسی یک روزی حساب شده نزد خداوند دارد. البته خیانتهایی هم از طرف کارگران و سفارش گیرندگان دیدهام ولی کاری به کارشان نداشتهام زیرا این خداست که روزی میرساند.
خانم باقروند از استاد راهنمای زندگیاش هم برایمان میگوید که او را مریم مقدس خطاب میکند: مریم و خانوادهاش یک خانواده تماما خالص و زاهدی در قم هستند که من به واسطه یکی از دوستانم با او آشنا شدم. هر جا که دچار دودلی بشوم و احساس کنم که شیطان اذیتم میکند به او رجوع کرده و جوابم را میگیرم. به نظرم هر کسی باید یک مریم مقدس در زندگیاش داشته باشد که در این صورت زندگی برایش شیرین میشود.»راهنمای زندگی ام یک بانوی زاهد قمی است
طراحی چادرهایی برای رفع دغدغه حجاب در جامعه
از دغدغه فعلی اش میپرسم که میگوید: در حال حاضر میخواهم تا دغدغه حجابی که دارم رفع شود زیرا باید قبول کنیم که شیکپوشی همراه با رعایت شئونات اسلامی حق همه زنان و دختران است و چادرهای سیاه سنتی جذابیتی در نسل های جدید ایجاد نمیکند. اگر در جامعه ای دغدغه حجاب وجود دارد باید با روش های جذاب به این میدان قدم گذاشت، از این رو من همیشه دغدغه این را داشتم تا کمک حال مادرانی باشم که دغدغه حجاب دخترشان را دارند به همین خاطر با روش های ابداعی و جذاب این دغدغه را رفع کردم.»
او ادامه میدهد: با طراحی چادرهای رنگی همراه با طرحهای شیک که نه تنها چسبنده نیست بلکه باعث زیبایی پوشش در عین رعایت تمام شئونات اسلامی میشود را ارائه کردم که به تبع آن یک دختر بچه عاشق چادر و رعایت حجاب شود ولی متاسفانه هیچ حمایتی از این طرح ندیدم و به هر ارگان و مرجعی مراجعه کردم با وعدههای سرخرمن مواجه شدم.
خانم باقروند تاکید میکند: اگر جامعهای دغدغه حجاب دارد، باید با فکر و ایده های نو پیش رود زیرا در غیر این صورت با شکست روبهرو خواهد شد.
کتایون حمیدی
انتهای پیام/
خبرگزاری فارس