کافه کتاب (10)/

بینایی؛ داستان کورهایی که بینا شده‌اند

1399/12/18 - 16:54 - کد خبر: 39164 نسخه چاپی

نصر: آژانس خبری تحلیلی نصر به منظور معرفی کتاب بخش ویژه ای را با نام "کافه کتاب" ایجاد کرده است که قرار است در این بخش به توضیحاتی در خصوص کتاب های فاخر ایرانی و خارجی بپردازد. در بخش هفتم کافه کتاب به معرفی رمان خارجی بینایی، اثر ژوزه ساراماگو می پردازیم.

رمان‌های اجتماعی ـ سیاسی اغلب بسیار جنجال‌برانگیز و خواندنی‌اند. کتاب بینایی یکی از همین رمان‌هاست که در این مطلب بیشتر درباره آن صحبت خواهیم کرد. انتخابات، مشارکت مردم، تظاهرات و حکومت نظامی از جمله مسائلی‌اند که در کتاب بینایی راجع‌به آنها صحبت شده است. مردمانی که در سایه سنگین حکومت‌های مستبد و خودکامه زندگی می‌کنند، بیش از همه نیازمندند که نگرششان درباره مسائل اجتماعی و سیاسی را اصلاح کنند.
ژوزه ساراماگو در کتاب بینایی راوی داستانی جذاب است که خواننده را به اصلاح نگرش ترغیب می‌کند، از اصلاح نگرش درباره زندگی گرفته تا اجتماع و سیاست. داستان کتاب بینایی تا حدود زیادی ادامه کتاب پرخواننده و مشهور کوری است. شخصیت‌های کتاب کوری در کتاب بینایی هم حضور دارند و همین امر بر جذابیت داستان افزوده است. اگر از طرف‌داران رمان کوری هستید، مطالعه کتاب بینایی برایتان بسیار سودمند و لذت‌بخش خواهد بود.

درباره کتاب بینایی
داستان کتاب بینایی با صحنه انتخابات آغاز می‌شود. روز در حال پایان است و هیچ‌کسی برای رأی‌دادن نمی‌آید و حکومتی‌ها نگرانِ مشروعیت‌شان‌اند، که ساعت چهار عصر یک‌باره اغلب مردم پای صندوق می‌آیند. مسئولان، خوش‌حال از حضور اکثریت، شروع می‌کنند به شمارش آرا؛ ولی ناباورانه می‌بینند بیش‌ از ۷۵ درصد مردم به هیچ جناحی رأی نداده‌اند و رأی‌هایشان یکدست سفید است! متعجبانه فرایند رأی‌گیری را تکرار می‌کنند و این بار مردم ۸۳ درصد سفید رأی می‌دهند. حکومت، که خود را در برابر دشمنی می‌بیند که نه تسلیم می‌شود و نه می‌ایستد به مبارزه، از حکومت‌نظامی گرفته تا بمب‌گذاری هر کاری می‌کند تا اوضاع را کنترل کند. داستان این کشمکش با ورود شخصیت‌های اصلی ادامه می‌یابد.

کورهایی که بینا شده‌اند
کتاب بینایی رمانی اجتماعی ـ سیاسی است که در سال ۲۰۰۴ با زبان پرتغالی و ۲۰۰۶ با ترجمه انگلیسی منتشر شد. شاید بتوان گفت ساراماگو در کتاب کوری نادانیِ اشخاص را و در کتاب بینایی نادانی حکومت را هدف نقادی‌اش قرار داده است؛ افرادی که در کتاب کوری با هاله‌ای سفید نابینا شده بودند حالا در کتاب بینایی، این سفیدی را به برگه‌های رأی منتقل می‌کنند. ساراماگو با تشبیه جهالت به کوری معتقد است نادانی نوعی بیماری مسری‌ است که بیش از هر زمانی انسان مدرن را به خود مبتلا کرده است.
ساراماگو سعی دارد در کتابش به خواننده یادآور شود که وقتی انسان‌ها ارزش‌های زندگی را پست می‌کنند، در واقع عقلانیت را منحرف می‌کنند و همین‌گونه است که مدام می‌بینند افرادی که در مسند قدرت و حکومتی خودکامه ایستاده‌اند کرامت انسانی را لگدمال می‌کنند. در نهایت، برای معرفی کتاب بینایی شاید بتوان این‌گونه گفت که اثری نمادگراست که علاوه بر روایت یک داستان جذاب، در پی اصلاح و تغییر نگرش مردم به مسائل روز و سیاست است.

درباره ساختار کتاب بینایی
ژوزه ساراماگو در کتاب‌هایش فقط از نقطه و ویرگول استفاده می‌کند! او استفاده از دیگر علائم نگارشی را لازم نمی‌داند. همین امر سبب شده گاهی تشخیص درست جملات دشوار شود و حتی دیالوگ‌های شخصیت‌ها به‌درستی از هم تفکیک نشوند. همچنین او غالبا از جملات بسیار طولانی استفاده می‌کند که گاهی زمان هم در طول یک جمله چندین بار تغییر می‌کند. با اینکه این سبک نگارش در ترجمه بی‌تأثیر نیست، مترجمان زبردستِ فارسی‌زبان همواره سعی دارند ضمن رعایت اصول امانت‌داری، متنی روان و مفهوم مقابل خواننده قرار دهند.
در کتاب بینایی ، همانند کتاب کوری، ساراماگو برای شخصیت‌های داستان هیچ اسمی نیاورده و به توصیفات بسیار محدود اکتفا کرده است. در جهان کتاب بینایی ، بی‌اهمیتیِ اسم‌داشتن به این دلیل است که آحاد مردم یک نفس واحد شده‌اند و دیگر هیچ‌کس «خود» نیست، بلکه جزئی از یک کلِ بزرگ‌تر است. او راجع‌به توصیف ظواهر شخصیت‌ها می‌گوید: «تصور نمی‌كنم اینكه توضیح بدهم بینی یا چانه شخصی چطور است ارزشی داشته باشد. گمان می‌كنم خواننده ترجیح می‌دهد كم‌كم برای خودش این شخصیت را تجسم كند. نویسنده باید به‌راحتی این كار را به خواننده واگذار كند.»
در کل، ساختار کتاب بینایی ساختاری به‌هم‌پیوسته و مرتب است که سیر داستان از ابتدا تا انتها منظم روایت می‌شود. ساراماگو معتقد است: «در روایت باید با توجه به نیازهای لحظه‌ای عمل كرد و هیچ‌چیز كاملا ازپیش‌تعیین‌شده نیست.»
انتهای پیام/
بینایی؛ داستان کورهایی که بینا شده‌اند نصر


نظرها بسته شده اند

نمایش 0 نظر

پژوهشیار