گزارش/
خود غریبی در جهان، چون شمس نیست
نصر: در سفر شهردار و تعدادی از اعضای شورای شهر تبریز به قونیه جرقه اولیه ساخت یادمان شمستبریزی در شهر تبریز زده شد.
همه چیز از آن سفر آغاز شد. سفر شهردار و تعدادی اعضای شورای شهر تبریز به قونیه، خواهرخواندهی مشهور تبریز که خانه ابدی مولاناست و میزبان سالانه هزاران مسافر مزار ایشان.
«در همین سفر بود که جرقه اولیه ساخت یادمان شمستبریزی در شهر تبریز زده شد.» این را علیرضا نوین گفته بود، شهردار اسبق تبریز که آن روزها به همراه هیاتی در شهر قونیه زمینههای خواهرخواندگی این دو شهر را فراهم میکرد.
القصه، همان روزها سرمایهگذار تبریزی هم برای حضور در این اقدام ابراز علاقهمندی میکند. اینچنین، زمینه برگزاری مسابقه «طراحی معماری یادمان شمستبریزی» فراهم میشود و هیات برگزاری طراحی یادمانی برای استقرار بنیاد «شمسشناسی» در شهر زادگاه شمس، ایجاد مکانی برای برگزاری کلاس ها و کارگاه ها و پژوهش های مرتبط، ایجاد سالن های سخنرانی و مانند اینها را به مسابقه میگذارد.
جشنواره با اعلام فراخوان در سطح ملی آغاز به کار نمود و با همراهی داوران خیلی زود به ثمر نشست. طرح برگزیده در این مسابقه، با شرایط اعلامی در فراخوان، طرحی بود با هشت مناره 40 متری به نشانه هشت در بهشت، با تمام ریزهکاری های متداول و طراحی ایرانیاسلامی که توانسته بود نظر هیات داوران را به خود جلب نماید.
اینجا اما خاتمه ماجرا نبود. مسابقه طراحی معماری یادمان شمس تبریزی در دور اول به دلیل «برخی موانع»، منتفی اعلام شد تا این مسابقه در دور دوم «با دقت بیشتری» برگزار شود.
دومین مسابقه طراحی بنای یادمان شمس تبریزی در مقبرهالعرفای گجیل در محل باغ گلستان تبریز، به همت شهرداری تبریز و با همکاریهای گروه تخصصی معماری سازمان نظام مهندسی، گروه تخصصی شهرسازی سازمان نظام مهندسی آذربایجان شرقی و نیز انجمن مهندسین معمار تبریز انجام شد و در 14 مهرماه 1389 برگزیدگان دومین مسابقه طی مراسمی در محل خانه هنر، بنای تاریخی واقع در باغ گلستان با حضور هیات داوران و شرکت کنندگان معرفی شدند.
علیرضا نوین شهردار وقت تبریز در مراسم با تاکید بر اهمیت توسعه صنعت گردشگری در معرفی فرهنگ و تاریخ کشور به ویژه به گردشگران خارجی، گفته بود که احداث یادمانی برای شمستبریزی که جهانیان او را میشناسند، در محل تاریخی مقبرهالعرفا، میتواند جاذبههای جدید گردشگری برای تبریز ایجاد کرده و این شهر را بیش از گذشته به جهانیان بشناساند.
شهردار اسبق تبریز، احیای هویت تاریخی و فرهنگی تبریز کهن را از جمله زمینههای تلاش مجموعه شهرداری این شهر برشمرده بود و ضمن درخواست از هنرمندان برای همفکری در این عرصه، بهرهمندی از تمام امکانات موجود را مورد تاکید قرار داده بود.
رسول درسخوان هم که در آن زمان رئیس کمیسیون عمران شورای شهر تبریز و از اعضای هیات مشورتی مسابقه بود، با اشاره به اهمیت موضوع، گفته بود برای عملیاتی شدن احداث یادمان شمستبریزی، دستاندرکاران طرح تصمیم به برگزای مسابقه طراحی یادمان به منظور استفاده از نظرات، اندیشهها و طرحهای تمامی اهالی فرهنگ و هنر ایران زمین گرفتند که خوشبختانه استقبال خوبی نیز از این مسابقه شد و آثار در خور توجهی به دبیرخانه جشنواره ارسال شد.
درسخوان هم توجه به هویت تاریخی شهر تبریز را از جمله مسائل مهم در ساخت این یادمان معرفی کرده و ایجاد زمینه برای معرفی جلوه های مختلف شهر را از نتایج این تلاش برشمرده بود.
تیم داوری متشکل از مهدی حجت، حسین شیخ زین الدین و ایرج کلانتری، با در نظر گرفتن ضوابط اعلام شده از جمله فضای اصلی يادمان، در نظر گرفتن کتابخانه محدود در زمینه تخصصی عرفان و تاریخ و معماری اسلامی و ایرانی، موزه محدود در زمینه شناسایی و اسلام و عرفان و تبریز عصر شمس، بخش کوچک اداره مجموعه، فضاهای انبار و تأسیسات مکانیکی و برقی و نور و صدا و فضاهاي خدماتي و اداري ترجيحا در محل ساختمان هاي ثبت شده ميراث فرهنگي و تناسب طرح با شخصیت و عرفان اسلامی شمستبریزی در ارتفاع مناسب نسبت به اطراف و دید و منظر شهری و حداقل صدمه به محیط و بریده نشدن درختان محوطه، بهترین طرح های ارسال شده به دور دوم مسابقه را معرفی نمودند.
در مراسم برگزار شده برای معرفی طرح های برتر دومین مسابقه، طرح مهندسین مشاور حاجیزاده و همکاران از تبریز رتبه اول، طرح دفتر مهندسین مشاور پیوند فضا شهر از تبریز رتبه دوم و طرح علیرضا طاهری از تهران رتبه سوم این مسابقه را از میان 78 طرح رسیده به دبیرخانه به خود اختصاص دادند و جوایز نقدی 100 ، 70 و 35 میلیون ریالی خود را دریافت نمودند.
داستان این یادمان همین جا ختم نشد، اما دفتر ساخت یادمان و مجموعه علمی پژوهشی شمستبریزی همین جا بسته شد!
و شمستبریزی تا مهرماه سال 94 هم نام و نشان خاصی جز چند مورد معدود در شهر خودش نداشت؛ تا اینکه بالاخره عزم مدیران شهر برای حرکتی در باغ گلستان جزم شد. یادمانی که دو دوره مسابقه و ساعتها زمان برای بررسی طرح ساخت آن صرف شده بود، به المانی 38 متری تبدیل شد. استخر سابق باغ گلستان، پس از تغییرات لازم، پایه های این ستون آهنی سی و هشت متری را در دل خود جای داد و بعد از اضافه شدن 150 تُن ورق آهنی، این حجم مکعبی ِ پیچ خورده، قامت خود را از میان درختان کهنسال مقبره العرفای گجیل برافراشت.
صادق نجفی شهردار سابق تبریز در مراسم رونمایی از این المان، با اشاره به سبقه تاریخی و فرهنگی باغ گلستان در تقسیمات شهری و اجتماعی شهر تبریز گفته بود با برنامه ریزیهای صورت گرفته، احیای هویت مناطق تاریخی تبریز از اولویت های مجموعه شهرداری تبریز است.
یادمان فلزی 38 متری از همان روز رونمایی مورد استقبال چندانی واقع نشد، همین بود که صفحههای فلزیاش، سفید شدند و پس از آن با همراهی اساتید خوشنویس تبریزی، ابیاتی از دیوان شمس با رنگ آبی بر پهنهی آن جان گرفت؛ محوطهسازی آن به پایان رسید، تابلوهای نوری برای تغییر نور تابیده به یادمان در طول شب و سردیس تعدادی از مفاخر استان دور تا دور این المان نصب شد.
تلاشی که هیچ وقت نتوانست جایگاه این المان را میان مردم شهر و حتی دوستداران ادبیات و عرفان باز کند.
شمستبریزی در شهر محل تولدش همان قدر تنهاست که در مدفناش. هر چند شهر «خوی» به جهت اشاراتی که نسبت به حضور مزار شمستبریزی در آن شده، از این نظر اندکی جلوتر است، اما این مزار هم همان قدر تنهاست که باقی موارد مرتبط.
طبق مکتوبات تاریخی، شمستبریزی در بازگشت از سفر در شهر خوی آذربایجان غربی بیمار شد و درگذشت و در همین محل به خاک سپرده شد. وجود ستون یادبود مزین به شاخ قوچ و چند گور دیگر در محوطه مزار مورد اشاره نیز این فرضیه را قوت بخشیده. هر چند شمستبریزی در شهر قونیه ترکیه نیز مسجد و تربتی دارد؛ همچنین پژوهشگرانی مدعی حضور پیکر او در مقبرهالعرفای تبریز نیز هستند، اما مزار ِ آفتابروی او در شهر خوی بیش از بقیه مورد تایید است.
محوطهسازی و تغییرات عمده این مجموعه یادگار برنامههای هشتصدمین سالگرد مولاناست و بعد از آن در چند مرحله ساماندهی و ساخت مجموعه یادمان به مسابقه گذاشته شده. اتفاقی که تا امروز موجب تغییر مجموعه نشده است.
فراخوان مسابقه طراحی معماری آرامگاه شمستبریزی در خوی سال 91 منتشر شد و هیات داوران بعد از بررسی، هیچ طرحی را حایز رتبه اول ندانست اما رتبههای دومن تا چهارم معرفی و مورد تقدیر قرار گرفتند. سال گذشته نیز کلنگزنی ساخت این مجموعه با حضور رییس سازمان میراث فرهنگی که اکنون با عنوان وزیر میراثفرهنگی سناخته میشود، صورت گرفت. با این وجود مزار شمس تبریزی در خوی، هنوز همان است که بود و آن مجموعه نیز سرنوشتی متفاوت از یادمان تبریز نیافته.
در این میان، قونیه همچنان گوی رقابت در دست، با سرعت جلو میرود؛ و از سال گذشته، بازسازی و توسعه مسجد و تربت شمس تبریزی در شهر قونیه را اغاز کرده است. با عنایت به اقبال کم نظیری که همه ساله در سه مقطع مرتبط با مولانا از سفر به قونیه اتفاق میافتد، گویا تصمیم بر این است که بر فضاهای قابل حضور گردشگران و علاقهمندان به موضوات ادبی و عرفانی در این شهر افزوده شود؛ و دور نیست که به جز عکسهای باشکوه مزار مولانا در قونیه، شاهد تصاویر بدیع از جایی باشیم که قونویها آن را تربت شمس تبریزی میدانند.
ما هنوز اندر خم کوچهای هستیم که از پنجره خانهاش نوایی میخواند: «رو سر بنه به بالین، تنها مرا رها کن»
رد پاي شمس تبريزي همانقدر كه روشن و آشكار در ميان زندگي و شوريدگي مولانا وجود دارد، گنگ و ناشناس هم هست. مردي كه «پرنده» خطابش مي كردند؛ مردي كه پايبند مكان نبود و همچون نامش، شعاعی بود از نور که سرعت پر میکشید و میرفت. شايد به واقع او همان نوري بوده كه دل و جان مولانا را به عالمي ديگر باز كرده و با حرارت كلمات و باورهاي خود، روح مولانا را روشن كرده تا روشني بخش شب و روز عاشقان باشد.
اين چهره رازآلود جهان ِ عرفان، آغاز و انجامي رازآلود هم دارد. آنقدر كه در مورد زندگي اش بيش از چند خط نميدانيم و در مورد درگذشتش نيز جز چند روايت مختلف كه تنها تفاوتشان شدت و ضعف آنهاست، چيزي برما آشكار نيست.
با این وجود اینها همه شمس است و این شمس نیست؛ و گویا این چهرهی راز آلود هنوز خیال ندارد پرده از رخ بردارد، نه در محل تولدش، نه در جایی که به عنوان آرامگاهش میشناسیم.
این تبریزی ِ سرگشته که پیر ِ مراد مولانا شد و آتش در جان او انداخت، گویی خودخواسته دور از دسترس و شناخت بیشتر قرار گرفته است. «گفتند ز شمس الحق تبریز چه دیدیت / گفتیم کز آن نور به ما این نظر افتاد».
فرینوش اکبرزاده
انتهای پیام/
نصر