به مناسبت سالروز شهادت "حسن شفیعزاده"/
او را سردار آتش مینامیدند...
نصر: او را "سردار آتش" مینامیدند، سرداری که روزهایش را با زیارت عاشورا آغاز میکرد و شبهایش را با قرائت قرآن میگذراند و با نبوغ و همتش، نام و آوازه دلاوریهایش را بر پیشانی غرورآفرین این سرزمین به یادگار گذاشت.
به گزارش نصر به نقل از ایسنا، "هشتم اردیبهشت" سالگرد شهادت بنیانگذار توپخانه سپاه سردارحسن شفیعزاده است؛ فرمانده گمنامی که در کنار یار جهادیاش "شهید حسن طهرانی مقدم" تلاش کرد توپخانه سپاه را راهاندازی کند و اوج هنرنمایی او نیز در عملیات والفجر 8 با اجرای عملیاتی آتشبار متجلی شد و قسمت اعظم یگانهای دشمن، قبل از رسیدن به خط مقدم منهدم شدند.
مرد همیشه در جهاد
شفیعزاده در مرداد ۱۳۳۶ در تبریز متولد شد، دوران کودکی و نوجوانی را چون فرزندی خلف سپری کرد و در جوانی نیز برای پیروزی انقلاب مجاهدت کرد؛ بعد از پیروزی انقلاب نیز در کنار آیت الله شهید مدنی فعالیت میکرد، به گفته رفقایش، چند ماهی از پیروزی انقلاب نگذشته بود که پیشنهاد کمک به مردمی که برای انقلاب جهاد کرده و گاه نیز بیکار شده بودند، را مطرح کرده و گروهی تحت عنوان "رفاه جوانان" تشکیل میدهند تا به کمک مردم نیازمند بشتابند. او با آغاز جنگ تحمیلی و محاصره آبادان، با یک دسته خمپارهانداز که تحت مسئولیت شهید باکری اداره میشد به جبهههای جنوب شتافت.
راهاندازی فرماندهی توپخانه سپاه
پس از عملیات پیروزمندانه فتح المبین، با اندیشه بلندی که داشت و تجربیاتی که کسب کرده بود، متوجه شد که با گسترش سازمان رزمی مردمی، برای انجام عملیات بزرگ، نیاز به تشکیلات پشتیبانی آتشی به نام توپخانه است، از این رو با همفکری چند نفر از فرماندهان، ضمن پیریزی و سازماندهی اولین آتشبارهای توپخانه، مسئولیت هماهنگی پشتیبانی آتش در قرارگاه فتح در عملیات بیتالمقدس را به عهده گرفت.
او با قدرت ابتکار، خلاقیت و آینده نگری، همواره طرحهای دراز مدت، که مبتنی بر واقع بینی در کارها و برنامهها بود، ارائه میداد، ضمن آنکه بر مسأله آموزش نیروهای نیز تأکید فراوان داشت. بعدها با تلاش بیقفه و شبانهروزی خود قبضههای غنیمتی را در قالب توپخانههای لشکری و گردانهای مستقل توپخانه به سرعت سازماندهی کرد و در عملیات رمضان، اکثریت قریب به اتفاق توپها را علیه دشمن بعثی به کار برد و در ادامه، با به دست آوردن توپهای غنیمتی بیشتر، گروههای توپخانه را به استعداد چندین گردان شکل داد.
این گروهها بازوهایی قوی برای فرماندهی قوای رزمی و پشتیبانی محکم برای رزمندگان بودند. در نبردهای خیبر، والفجر 8، کربلای 1، کربلای 4 و کربلای 5 که سپاه پاسداران به لحاظ عملیاتی مسئولیت مستقلی داشت، پشتیبانی آتش کل منطقه عملیات، با رهبری و هدایت ایشان انجام گرفت.
اوج هنرنمایی و شکوفایی خلاقیت ایشان در عملیات والفجر 8 تجلی یافت؛ آتش پرحجم و متمرکزی که با برتری کامل، علیه دشمن اجرا کرد، به اعتراف فرماندهان اسیر عراقی، در طول جنگ کسی به خود ندیده بود؛ زیرا قسمت اعظم یگانهای دشمن، قبل از رسیدن به خط مقدم و درگیری با رزمندگان اسلام، منهدم میشد.(برگرفته از عکس نوشته معاونت فرهنگی اجتماعی سپاه عاشورا)
روایتی از والفجر ۸ و "سردار آتش"
سردار احمد جهانسری، از همرزمان شهید شفیع زاده، در مورد اینکه چرا این شهید والامقام به فکر راه اندازی توپخانه افتاده بود، به ایسنا گفت: زمانی که شهید شفیع زاده، رییس ستاد تیپ ۲۵ کربلا در جنوب بود به این نتیجه میرسد که اگر بدون توپخانه در مقابل نیروهای بعثی که از سوی دنیا تجهیز میشوند، جنگ را ادامه دهیم، شاید تلفات بسیاری داده و متحمل سختیهای فراوان شویم، بر این اساس به فکر راهاندازی توپخانه افتاده بود.
وی افزود: شهید شفیعزاده، بررسیهای بسیاری کرد و با شهید تهرانی مقدم(پدر موشکی ایران) که در آن زمان مسئول واحد توپخانه قرارگاه بود، هماهنگ شد تا این موضوع را عملیاتی کند.
جهانسری میگوید: چند ماه بعد در عملیاتهای بزرگ سپاه "فتح المبین و بیت المقدس"،تجهیزات بسیاری از جمله چندین قبضه توپ از دشمن به غنیمت گرفته شد و اینجا بود که شهید شفیعزاده کارهای راهاندازی فرماندهی توپخانه سپاه را به طور جدی پیش برد.
او ادامه میدهد: شهید شفیعزاده این موضوع را در شرایطی پیش میبرد که در بحبوحه جنگ، فرماندهان تمرکزشان بر خط مقدم، تیربار و آرپیجی بود؛ اما شهید شفیع زاده چهار سال زحمت کشید، بررسی کرد و بعد از بررسیهای فراوان به جهت قرارگیری توپخانه ارتش در اصفهان، مرکز آموزش توپخانه را در این شهر راهاندازی کرد تا از ظرفیتهای توپخانه ارتش هم استفاده کند.
او میافزاید: شفیعزاده هم نیروها را آموزش میداد و همزمان گروهی تشکیل داده بود که به کارخانجات بزرگ تبریز میرفتند تا توپهای غنیمتگرفته شده را که گاه قطعاتشان خراب شده بود را درست کنند. فرآیند آموزش و سازماندهی چند سال طول کشید و بعد از آن سازمان برای رزم در دستور کار وی قرار گرفت؛ سازمان برای رزم در نوع خود یک دانش ویژه بود، مثلا هماهنگی ۳۰۰ قبضه توپ با بردهای مختلف و... که همزمان جبهه دشمن را با اهداف مشخص بزنند. این موضوع به آموزشهای تخصصی نیاز داشت که به همت شهید شفیعزاده سازماندهی شد.
جهانسری در گفت و گویی میگوید: در پنج سال اول جنگ با تلفات سنگین با دشمن مقابله میکردیم، اما از سال پنجم جنگ و بعد از ساماندهی توپخانه، شرایط به گونهای دیگر پیش رفت؛ در زمان اجرای عملیات والفجر ۸ نیز شهید شفیعزاده خطاب به فرمانده کل گفت: "اگر اجازه دهید در این عملیات کاری خواهیم کرد که دشمن بعثی اجازه پیشروی پیدا نکند". منطقه، شناسایی و توپها مستقر شده بود. عملیات والفجر ۸ شروع شد و نیروهای دشمن که میخواستند از ۱۲۰ کیلومتر بالاتر به منطقه عملیاتی "فاو" وارد شوند، مورد هدف توپها قرار گرفته و بعد از پنج سال مزه آتش ایرانیها را چشیدند و دیدند که نمیتوانند پیشروی کنند.
او بیان میکند: قدرت توپخانه باعث شد تا تلفات ما کمتر و تلفات دشمن بیشتر شود، جواب دشمن هم همین توپخانه بود که به برکت وجود و سازماندهی و نبوغ فکری شهید شفیع زاده، اتفاق افتاد و در نهایت این سازماندهیها و تلاشها به تمام شدن جنگ کمک کرد.
او میگوید: در جنگها دو مولفه اصلی وجود دارد که هر کدام از طرفین داشته باشد، پیروز میدان میشود؛ یکی قدرت مانور و دیگری قدرت آتش است.
فرماندهی که شوخطبع و خودمانی بود
همرزم شهید در ادامه سخنانش به شوخ طبعیهای شهید شفیعزاده و رفتار ساده و گرم او اشاره میکند و میگوید: او با اینکه یک فرمانده قاطع و کاردان بود، اما شوخ طبع و خودمانی هم بود؛ یک روز که در دفتر بودیم سفره را پهن کردم تا ناهار بخوریم، شهید شفیعزاده قصد داشت خودش پذیرایی کند. در این حال یک نفر در زد. یک سرهنگ ارتشی پشت در ایستاده بود و با فرمانده شفیعزاده کار داشت. شفیعزاده گفت او را به ناهار دعوت کنم. بدون اینکه فرمانده شفیع زاده را بشناسد در کنار سفره نشست و ناهار خوردیم. بعد دوباره پرسید: فرمانده شفیع زاده چه زمانی میآیند؟ در همین حال به او گفتم همین شخصی که پذیرایی میکرد، فرمانده شفیعزاده است. او از رفتار ساده و بیآلایش شهید شفیعزاده بسیار متعجب شد و به احترامش ایستاد. رفتار شهید شفیعزاده با همه اینگونه بود، خودمانی و ساده.
عطوفت و صبر شهید شفیعزاده
او با بازگویی روایتی دیگر در مورد عطوفت و صبر شهید شفیع زاده، تعریف کرد: یک شب به فرمانده شفیعزاده بیسیم زدم و گفتم که صبح کار واجبی دارم و باید او را ببینم، فرمانده هم گفت که تا ساعت ۶ صبح در ستاد خواهد بود و بعد از آن کار مهمی دارد و خواهد رفت. صبح خود را به ستاد رساندم و دیدم که فرمانده شفیع زاده جلوی ستاد این طرف و آن طرف میرود و دلواپسانه به جاده مینگرد، کنارش رفتم و کارم را حل کردم؛ دقایقی گذشت اما او همچنان آنجا بود، گفتم مگر کار واجبی نداشتید که هنور نرفتهاید؟ گفت: یکی از بچهها رفت تا بنزین بزند و بازگردد تا به جایی برویم، اما دیر کرده است؛ لحظاتی نگذشته بود که آن رزمنده با ماشینی که کمی حرکت می کرد و میایستاد و دود سفیدی هم از آن بلند میشد، مقابل ستاد رسید.
جهانسری تعریف میکند: نحوه برخورد فرمانده شفیع زاده با آن رزمنده را زیر نظر داشتم، چراکه او فرمانده بود و با تاخیر مواجه شده بود. آن رزمنده که اهل اصفهان بود، با لهجه شیرینش رو به فرمانده شفیع زاده گفت، از وقتی که سوخت زدهام، ماشین راه نمیرود! شفیع زاده باک را کنار زد و با انگشتانش داخل باک را لمس کرد و رو به من گفت، آقای جهانسری برگه مرخصی به همراه خود دارید؟ گفتم بله. سپس رو به آن رزمنده اصفهانی گفت: متاهلی؟ او هم پاسخ داد: بله، تازه متاهل شدهام. شفیع زاده برای او یک هفته مرخصی نوشت و با کمال خوشرویی و مزاح گفت"اگر در خانهات مشکل نداشتی، به جای بنزین، گازوئیل نمیزدی." رزمنده مرخصی را قبول نمیکرد اما با اصرارهای سردار شفیعزاده، پذیرفت. شهید شفیعزاده همه را با مهربانی مجذوب خود میکرد. هنوز هم با این رزمنده اصفهانی ارتباط دارم، او میگوید "کاش فرمانده شفیعزاده چیزی به من میگفت و عصبانی میشد، با مهربانی و عطوفتش مرا مرید خود و ذوب در محبت کرد".
شفیعزاده، دارای شم رهبری و جریانسازی بود
سردار حسن استوارآذر، از همرزمان شهید شفیعزاده نیز به ایسنا میگوید: هر کدام از شهدا دارای ویژگیهای ممتاز و خاصی هستند و شهید شفیع زاده نیز دارای نبوغ فکری و فرماندهی بالایی بود که از افتخارات تبریز، در جریان پیروزی انقلاب و دفاع مقدس است.
او با بیان اینکه شهید شفیع زاده علاوه بر سعه صدر، خوش برخوردی، دلسوزی، تدین و مسئولیتپذیری، دارای شم و توان رهبری و جریانسازی بود، اضافه میکند: شهید شفیع زاده نیازمندیهای عملیات را در منطقه جنگی در بعد پشتیبانی آتش با آموزشها تطبیق میداد.
او با اشاره به نقش ممتاز شهید شفیع زاده در راهاندازی توپخانه سپاه، ادامه میدهد: با وجود اینکه رسته توپخانه، رستهای تخصصی بود و در جای خود فرماندهان با تجربه ۲۵ ساله این کار را رهبری می کردند، اما شهید شفیعزاده، با همت، درایت، کاردانی و پشتکار و همچنین با غنیمتهایی که در عملیاتها به دست آورده بودند، کارهای راهاندازی توپخانه را شروع کرد؛ شهید شفیعزاده با همتی که داشت بعد از کسب اطلاعات، در کنار شهید طهرانی مقدم که در اوایل کار با هم بودند، تیمی جمع کرد و این روند را هدایت کرد.
استوار آذر در گفت و گو با ایسنا به ارتباط عاطفی و صمیمی شهید شفیعزاده با نیروهای تحت امرش اشاره میکند و میگوید: این شهید والامقام، علاوه بر ارتباط عاطفی و صمیمی، قدرت مدیریت و فرماندهی فوق العاده ای داشت.
شهادت در ماووت
براساس گزارشات، "حسن شفیعزاده" فرمانده توپخانه نیروی زمینی سپاه، در هشتم اردیبهشت سال ۶۶ در منطقه عملیاتی کربلای ۱۰ در شمالغرب (منطقه عمومی ماووت) در حالی که عازم خط مقدم جبهه بود، خودروی وی مورد اصابت ترکش گلوله توپ دشمن قرا گرفت و شهید شد.
فرازی از وصیتنامه شهید شفیعزاده
خدایا من به جبهه نبرد حق علیه باطل آمدهام تا جان خود را بفروشم. امیدوارم خریدار جان من تو باشی، نه کسی دیگر.
...دلم میخواهد که در آخرین لحظههای زندگیم، بدنم و جسمم آغشته به خون در راه تو باشد، نه راه دیگر.
...سلام بر امت شهیدپرور و نمونه که با حضور همیشگی خود در همه صحنههای حق علیه همیشگی خود در همه صحنههای حق علیه باطل، اسلام و امام را یاری کرده و قدرت نفس کشیدن و خواب راحت را از دشمن سلب کرده است.
گزارش از؛ مهری هاشم زاده خبرنگار ایسنا در آذربایجان شرقی
انتهای پیام/
خبرگزاری ایسنا