یادداشت/
نمایش یلدا در شهر + فیلم
1404/09/29 - 14:27 - کد خبر: 152453
نسخه چاپی
نصر: در مسیری که منتهی میشود به میدان مشهور شهر، سازهای است که شبیه تابلو نقاشی بر دل تاریکی شب میدرخشد و من قدمبهقدم به آن نزدیکتر میشوم.
در مسیر دید من، کودکی است که دست پدر را میفشارد؛ گویی از سوز شبانه تبریز به دستان گرم، پینهبسته و خسته پدر پناه میبرد. با لباسهای سیاهی که بر تن دارند، بیشتر شبیه سایهاند. نگاهش به سازه زیبای انار وسط میدان میافتد؛ گویی چیزی را در ذهنش محاسبه میکند.
همینطور که به شانه پدرش نزدیکتر میشوم تا از آنها عبور کنم، صدایش را رساتر میشنوم که میپرسد: «بابا، این انار چند کیلو میشود؟»
پدر که رشته افکارش پاره شده، پاسخ میدهد: «میخواهی چه کار؟»
کودک با شیطنت میگوید: «این انار گرانترین انار شهر است.»
حتی گرانتر از دو سه تا اناری که ما خریدیم
و به پلاستیکی که دست پدر است اشاره میکند.
فاصلهمان بیشتر میشود. آنها را پشت سرم جا میگذارم. گویی شهر زیر پاهایم سردتر میشود و با سوز آهی با پسرک همدردی میکند. شبی سنگین و سرد، همچون سکوت پدر، بر شهر حاکم است.
به سازه انار نزدیک میشوم و از خود میپرسم:
راستی این المانها چه احساسی در شهروندان ایجاد میکنند؟
به گمانم شهر فقط خیابانها و سازههای زیستی نیست. شهر نفس میکشد، ارتباط میگیرد و بر روان و احساس شهروندان تأثیر میگذارد. در این میان، المانهای شهری در مناسبتها، بهعنوان زبان بصری، ابزار مهمی در شکلدهی به روان جمعیاند؛ عناصری که گاهی در حد زیباسازی و تزیین سطحی باقی میمانند، در حالی که میتوانند بستر شکلگیری احساس تعلق، همبستگی اجتماعی و حتی ارتقای کیفیت سلامت روان شهروندان باشند و هیجانات مثبت کوتاهمدت مانند امید، شادی و همدلی ایجاد کنند.
ذهن شروع به استدلال میکند و من سردی تبریز را فراموش میکنم…
در شهری که فشار اقتصادی، افزایش قیمتها و کوچک شدن سفرهها به بخشی از زندگی روزمره تبدیل شده، نمادهای پرزرقوبرق مناسبتی اگر صرفاً بهعنوان ویترین نصب شوند، نهتنها شادی نمیآفرینند، بلکه شکاف را برجستهتر میکنند. آنوقت این المانها دیگر پیامآور یلدا نیستند؛ تبدیل میشوند به یادآوری فاصلهای که میان تصویر رسمی شهر و واقعیت زندگی مردم وجود دارد.
مسئله این نیست که المانهای شهری نباشند.
سؤال اصلی اینجاست: شهروندی که توان خرید سادهترین اقلام شب یلدا را ندارد، با دیدن سفرههای رنگین و نمادهای بزرگ چه احساسی را تجربه میکند؟ شادی؟ یا یادآوری ناتوانی؟
اگر پاسخ دوم است، باید شجاعت بازنگری داشت.
پاسخ به این پرسش ذهنم را درگیر میکند و با صدای بوق ماشینی به خود میآیم. دیگر از میدان شهر دور شدهام.
وحیده برزگر
انتهای پیام/
نصر